۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هع' به 'هع') |
جز (جایگزینی متن - 'هک' به 'هک') |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
در این کتاب پیرامون تحول علم منطق در سدههای هفده و هجده تا ظهور دوران رنسانس اروپا سخن به میان آمده است. [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] میگوید: کلیسا خاستگاه قیاس اندیشهها بود و ازآنجاکه کلیسا منطق ارسطویی را تحمیل کرد، تحولاتی هم که در این علم پیش آمد، در واقع، تنها پیوستهایی بود مبتنی بر همان منطق و چون رنسانس اروپا شروع شد، این در بههمراه عوامل دیگر کاملاً گشوده گشت تا به ظهور جریانهای منطقی نوین این روزگار انجامید...<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>. | در این کتاب پیرامون تحول علم منطق در سدههای هفده و هجده تا ظهور دوران رنسانس اروپا سخن به میان آمده است. [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] میگوید: کلیسا خاستگاه قیاس اندیشهها بود و ازآنجاکه کلیسا منطق ارسطویی را تحمیل کرد، تحولاتی هم که در این علم پیش آمد، در واقع، تنها پیوستهایی بود مبتنی بر همان منطق و چون رنسانس اروپا شروع شد، این در بههمراه عوامل دیگر کاملاً گشوده گشت تا به ظهور جریانهای منطقی نوین این روزگار انجامید...<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>. | ||
[[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] آنجا که درباره اصول منطق اسلامی بحث میکند، در آغاز، این پرسش را مطرح میکند که: آیا این سخن معقول است که اسلام، منطق خاصی برای خود نداشته باشد؟ اسلامی که توانسته است تواناییهای مجموعههایی از بشر را تا به آنجا | [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] آنجا که درباره اصول منطق اسلامی بحث میکند، در آغاز، این پرسش را مطرح میکند که: آیا این سخن معقول است که اسلام، منطق خاصی برای خود نداشته باشد؟ اسلامی که توانسته است تواناییهای مجموعههایی از بشر را تا به آنجا بهکار اندازد که بتوانند تمدنی سترگ را بنیان نهند که تا امروز همچنان پرتوافشانی میکند. باید به این نکته توجه کرد که هر تمدنی بر فرهنگی استوار است و هر فرهنگی بر منطقی؛ اما در اینجا باید بیان داشت که مسلمانان به دو دلیل نتوانستهاند منطق اسلامی را تشخیص دهند: | ||
# به دلیل تعصب نسبت به شیوههای فکری که بدان خو گرفتهاند. | # به دلیل تعصب نسبت به شیوههای فکری که بدان خو گرفتهاند. | ||
# عدم آگاهی از زبان مخاطب با منابع اندیشه اسلامی. | # عدم آگاهی از زبان مخاطب با منابع اندیشه اسلامی. |
ویرایش