۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هت' به 'هت') |
جز (جایگزینی متن - 'نه' به 'نه') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در چهارمین قسم، روند خطاشناسی اندیشه پیجویی میشود؛ با این تفاوت که در قسمهای پیشین خطاها ناشی از مسببات بودند و در این قسم به خطاهای ناشی از خود روش پژوهش، توجه میشود. به دیگر تعبیر گاهی پژوهشگر به نتایج و پاسخهای غلطی دست مییابد، نه به این دلیل که روش پژوهش، طرح مسئله یا استراتژیهای تحقیق ناکارآمد است؛ اما در برخی موقعیتها خود روش، طرح مسئله و استراتژی منتخب از اساس قابل خدشه و ناکارآمد است و این قسم، مورد آخر را نشانه گرفته است. | در چهارمین قسم، روند خطاشناسی اندیشه پیجویی میشود؛ با این تفاوت که در قسمهای پیشین خطاها ناشی از مسببات بودند و در این قسم به خطاهای ناشی از خود روش پژوهش، توجه میشود. به دیگر تعبیر گاهی پژوهشگر به نتایج و پاسخهای غلطی دست مییابد، نه به این دلیل که روش پژوهش، طرح مسئله یا استراتژیهای تحقیق ناکارآمد است؛ اما در برخی موقعیتها خود روش، طرح مسئله و استراتژی منتخب از اساس قابل خدشه و ناکارآمد است و این قسم، مورد آخر را نشانه گرفته است. | ||
قسم پنجم و هفتم دربردارنده روشهای استقرا و قیاس - که دو استراتژی اصلی و دارای پیشینهای به قدمت تفکر بشر است - میباشد و به نقد و بررسی | قسم پنجم و هفتم دربردارنده روشهای استقرا و قیاس - که دو استراتژی اصلی و دارای پیشینهای به قدمت تفکر بشر است - میباشد و به نقد و بررسی آنها میپردازد. | ||
ششمین قسم کتاب به چگونگی کاربرد روش استقرائی در علوم اجتماعی و تاریخ عطف توجه میکند<ref>[http://rim.miu.ac.ir/islamic-comparative-studies-and-religions/item/73-2017-12-25-11-46-38.html ر.ک: اکبری، رضا، پایگاه مرکز پژوهشی جامعة المصطفی مشهد]</ref>. | ششمین قسم کتاب به چگونگی کاربرد روش استقرائی در علوم اجتماعی و تاریخ عطف توجه میکند<ref>[http://rim.miu.ac.ir/islamic-comparative-studies-and-religions/item/73-2017-12-25-11-46-38.html ر.ک: اکبری، رضا، پایگاه مرکز پژوهشی جامعة المصطفی مشهد]</ref>. | ||
نویسنده در آغاز این کتاب، پیرامون هدف همه اندیشمندان و منطقدانان که همان چگونگی کنارهگیری از خطاست سخن به میان میآورد. این هدف در منطق کلاسیک ارسطویی یا منطق دکارت با الهام از عقاید خاص فلسفی، رنگ پذیرفته است. اسلام نیز تحقق این هدف را در چارچوب اهداف خود جای داده است، لیکن مشکل آن بود که مسلمانان در لابهلای آیات قرآن کریم و احادیث شریفه، به نشانههای منطق اسلام توجه پیدا نکردند و ازآنجاکه به این منطق آگاهی نیافتند، منطق ارسطو، دکارت و بسیاری دیگر را باور کردند. در این کتاب شاهد بحثی تفصیلی هستیم پیرامون این دیدگاههای منطقی تا به شرح | نویسنده در آغاز این کتاب، پیرامون هدف همه اندیشمندان و منطقدانان که همان چگونگی کنارهگیری از خطاست سخن به میان میآورد. این هدف در منطق کلاسیک ارسطویی یا منطق دکارت با الهام از عقاید خاص فلسفی، رنگ پذیرفته است. اسلام نیز تحقق این هدف را در چارچوب اهداف خود جای داده است، لیکن مشکل آن بود که مسلمانان در لابهلای آیات قرآن کریم و احادیث شریفه، به نشانههای منطق اسلام توجه پیدا نکردند و ازآنجاکه به این منطق آگاهی نیافتند، منطق ارسطو، دکارت و بسیاری دیگر را باور کردند. در این کتاب شاهد بحثی تفصیلی هستیم پیرامون این دیدگاههای منطقی تا به شرح بنیانهای منطق اسلامی میرسیم. | ||
پس از آنکه [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] چند زمینهسازی را بیان میکند، بحث نخست خود را پیرامون تحول اندیشه منطق آغاز و سپس به شرح منطق افلاطون و [[ارسطو]] روی میآورد که در یونان پرآوازهترین فلاسفه بودند<ref>ر.ک: روحانی، محمدحسین، ص10</ref>. | پس از آنکه [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] چند زمینهسازی را بیان میکند، بحث نخست خود را پیرامون تحول اندیشه منطق آغاز و سپس به شرح منطق افلاطون و [[ارسطو]] روی میآورد که در یونان پرآوازهترین فلاسفه بودند<ref>ر.ک: روحانی، محمدحسین، ص10</ref>. | ||
[[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] پیدایش این دو منطق را با رویداد سیاسی – اجتماعی مهمی که در یونان پیش آمد در پیوند میداند؛ اگرچه، گروههای فرصتطلب ظهور کردند که برای رسیدن به منافع شخصی خود از هرج و مرج سیاسی و اجتماعی بهره میبردند و سوفسطاییها برجستهترین نمونه این گروهها بودند؛ چراکه | [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] پیدایش این دو منطق را با رویداد سیاسی – اجتماعی مهمی که در یونان پیش آمد در پیوند میداند؛ اگرچه، گروههای فرصتطلب ظهور کردند که برای رسیدن به منافع شخصی خود از هرج و مرج سیاسی و اجتماعی بهره میبردند و سوفسطاییها برجستهترین نمونه این گروهها بودند؛ چراکه آنها میکوشیدند با نام فرهنگ و در پرتو مجادلات میانتهی و تردید در هر مسئله، بساط را از جلوی دیگران برچینند و به مقاصد خود نزدیکشان کنند. نخستین کسی که به رویارویی با این گروه فرصتطلب کمر همت بست «سقراط» بود که با هنر یکیسازی مفاهیم پا به عرصه نهاد و با آن توانست جلوی این گروه را در بازی با الفاظ بگیرد. سپس افلاطون در رویارویی با اهل تشکیک، نظریه جدیدی را به میدان آورد که بر رد معتبر بودن عقل تکیه داشت و آن را «مُثُل افلاطونی» مینامند. افلاطون اعتقاد داشت، آدمی نخست با روحش زیسته است و در آن نسبت به پدیدهها و روح حقایق آشنایی یافته است، ولی با انتقال به این جهان در پیکر دوم خود بسیاری از این حقایق را فراموش کرده است، ولذا به پارهای دلایل نیازمند است تا این پدیدهها را دوباره به یاد آورد<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>. | ||
پس از افلاطون، [[ارسطو]] به عرصه درآمد که پایههای اندیشه سلیم را بنیان نهاد؛ بهگونهای که سوفسطاییان پس از او دیگر نتوانستند در اندیشهها هرج و مرج ایجاد کنند. | پس از افلاطون، [[ارسطو]] به عرصه درآمد که پایههای اندیشه سلیم را بنیان نهاد؛ بهگونهای که سوفسطاییان پس از او دیگر نتوانستند در اندیشهها هرج و مرج ایجاد کنند. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
اگرچه منطق ارسطویی در ساماندهی اندیشه بشری سهیم بود، لیکن چندین کاستی را با خود داشت؛ کاستیهایی از قبیل: به فراموشی سپردن نقاط منفی بشر در گمراه کردن اندیشه، فراوانی مطلقاندیشی و کلیگویی و...<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>. | اگرچه منطق ارسطویی در ساماندهی اندیشه بشری سهیم بود، لیکن چندین کاستی را با خود داشت؛ کاستیهایی از قبیل: به فراموشی سپردن نقاط منفی بشر در گمراه کردن اندیشه، فراوانی مطلقاندیشی و کلیگویی و...<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>. | ||
در این کتاب پیرامون تحول علم منطق در سدههای هفده و هجده تا ظهور دوران رنسانس اروپا سخن به میان آمده است. [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] میگوید: کلیسا خاستگاه قیاس اندیشهها بود و ازآنجاکه کلیسا منطق ارسطویی را تحمیل کرد، تحولاتی هم که در این علم پیش آمد، در واقع، تنها پیوستهایی بود مبتنی بر همان منطق و چون رنسانس اروپا شروع شد، این در بههمراه عوامل دیگر کاملاً گشوده گشت تا به ظهور | در این کتاب پیرامون تحول علم منطق در سدههای هفده و هجده تا ظهور دوران رنسانس اروپا سخن به میان آمده است. [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] میگوید: کلیسا خاستگاه قیاس اندیشهها بود و ازآنجاکه کلیسا منطق ارسطویی را تحمیل کرد، تحولاتی هم که در این علم پیش آمد، در واقع، تنها پیوستهایی بود مبتنی بر همان منطق و چون رنسانس اروپا شروع شد، این در بههمراه عوامل دیگر کاملاً گشوده گشت تا به ظهور جریانهای منطقی نوین این روزگار انجامید...<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>. | ||
[[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] آنجا که درباره اصول منطق اسلامی بحث میکند، در آغاز، این پرسش را مطرح میکند که: آیا این سخن معقول است که اسلام، منطق خاصی برای خود نداشته باشد؟ اسلامی که توانسته است تواناییهای مجموعههایی از بشر را تا به آنجا بهکار اندازد که بتوانند تمدنی سترگ را بنیان نهند که تا امروز همچنان پرتوافشانی میکند. باید به این نکته توجه کرد که هر تمدنی بر فرهنگی استوار است و هر فرهنگی بر منطقی؛ اما در اینجا باید بیان داشت که مسلمانان به دو دلیل نتوانستهاند منطق اسلامی را تشخیص دهند: | [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] آنجا که درباره اصول منطق اسلامی بحث میکند، در آغاز، این پرسش را مطرح میکند که: آیا این سخن معقول است که اسلام، منطق خاصی برای خود نداشته باشد؟ اسلامی که توانسته است تواناییهای مجموعههایی از بشر را تا به آنجا بهکار اندازد که بتوانند تمدنی سترگ را بنیان نهند که تا امروز همچنان پرتوافشانی میکند. باید به این نکته توجه کرد که هر تمدنی بر فرهنگی استوار است و هر فرهنگی بر منطقی؛ اما در اینجا باید بیان داشت که مسلمانان به دو دلیل نتوانستهاند منطق اسلامی را تشخیص دهند: | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
نگارنده آنگاه از منطق اجتماعی از آن جهت سخن به میان میآورند که آدمی قادر و مختار است که با فشارهای اجتماعی به رویارویی برخیزد. ایشان سپس عوامل تأثیر اجتماع را عرضه میکنند و سخن خود را با بحث پیرامون تجمعی شروع میکند که سه عامل را در خود دارد: حضور در یک مکان، داشتن هدف جامع و مشترک و وحدت سمت و سو<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. | نگارنده آنگاه از منطق اجتماعی از آن جهت سخن به میان میآورند که آدمی قادر و مختار است که با فشارهای اجتماعی به رویارویی برخیزد. ایشان سپس عوامل تأثیر اجتماع را عرضه میکنند و سخن خود را با بحث پیرامون تجمعی شروع میکند که سه عامل را در خود دارد: حضور در یک مکان، داشتن هدف جامع و مشترک و وحدت سمت و سو<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. | ||
نویسنده تأکید میکند که گرایش و تمایل ریشه فطری همسویی اجتماعی همان است که طالب دوری از خطاست و ناگزیر باید از این ریشه و شاخههای آن همچون ترس از مخالفت با مردم و آزمندی در ایجاد هماهنگی با | نویسنده تأکید میکند که گرایش و تمایل ریشه فطری همسویی اجتماعی همان است که طالب دوری از خطاست و ناگزیر باید از این ریشه و شاخههای آن همچون ترس از مخالفت با مردم و آزمندی در ایجاد هماهنگی با آنها پرهیز کرد. | ||
پس از آنکه نگارنده پیرامون عوامل خطاهای نفسانی و بیولوژیکی بهتفصیل بحث میکند، شیوه سلیمی را یادآور میگردد که اسلام بدان فرامیخواند. ایشان این بحث را با پیش کشیدن پارهای اشکالات سیستماتیک طرح میکند که به خطای آدمی منجر میشود و نخستین فرانگری این است که پژوهشگر باید خود را شاگردی بداند در مدرسه آزمون و یادداشت و هرگاه این دو عامل به چیزی حکم کردند او خاموشی ورزد و تنها به آن توجه کند. | پس از آنکه نگارنده پیرامون عوامل خطاهای نفسانی و بیولوژیکی بهتفصیل بحث میکند، شیوه سلیمی را یادآور میگردد که اسلام بدان فرامیخواند. ایشان این بحث را با پیش کشیدن پارهای اشکالات سیستماتیک طرح میکند که به خطای آدمی منجر میشود و نخستین فرانگری این است که پژوهشگر باید خود را شاگردی بداند در مدرسه آزمون و یادداشت و هرگاه این دو عامل به چیزی حکم کردند او خاموشی ورزد و تنها به آن توجه کند. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
ایشان تأکید میورزد که تیزهوشی بهتنهایی کافی نیست؛ زیرا کسی که تنها بر آن تکیه کند بهزودی با شکافهایی علمی روبهرو خواهد شد که جز با تفکر پر نمیشود. | ایشان تأکید میورزد که تیزهوشی بهتنهایی کافی نیست؛ زیرا کسی که تنها بر آن تکیه کند بهزودی با شکافهایی علمی روبهرو خواهد شد که جز با تفکر پر نمیشود. | ||
نگارنده سپس پیرامون شیوههای پژوهش در علوم انسانی همچون جامعهشناسی و تاریخ سخن به میان میآورد و در آغاز تأکید میکند که شیوههای این علوم با شیوههای پژوهش در طبیعت تفاوت دارد؛ زیرا انسان موجودی زنده و عاقل است که از اراده و رقابتجویی برخوردار میباشد. باید به این نکته نیز توجه داشت که آن کسی که آدمی را میکاود خود نیز انسانی است تابع همان عواملی که موضوع پژوهش (انسان) در قید | نگارنده سپس پیرامون شیوههای پژوهش در علوم انسانی همچون جامعهشناسی و تاریخ سخن به میان میآورد و در آغاز تأکید میکند که شیوههای این علوم با شیوههای پژوهش در طبیعت تفاوت دارد؛ زیرا انسان موجودی زنده و عاقل است که از اراده و رقابتجویی برخوردار میباشد. باید به این نکته نیز توجه داشت که آن کسی که آدمی را میکاود خود نیز انسانی است تابع همان عواملی که موضوع پژوهش (انسان) در قید آنهاست<ref>ر.ک: همان، ص19</ref>. | ||
نویسنده سپس به بحث پیرامون ابزاری میپردازد که میتوان با آن به پژوهش تاریخی پرداخت. این ابزار عبارتند از اسناد تاریخی بهعنوان تنها راه علمی برای پژوهش تا از این طریق هرگونه غش و تقلبی در آن دانسته شود و درستی رویدادهای رسیده، ضمانت گردد. ایشان شیوههای پرده برداشتن از تحریف موجود در پارهای روایات اسلامی را بهعنوان نمونه ذکر و تأکید میکند که ناگزیر باید به نقد درون نص پرداخت تا میزان همسویی آن با اصول کلی شریعت معلوم گردد و آنگاه به نقد خارجی نص میپردازد که به شناخت راویان و پژوهش علم رجال اختصاص دارد. | نویسنده سپس به بحث پیرامون ابزاری میپردازد که میتوان با آن به پژوهش تاریخی پرداخت. این ابزار عبارتند از اسناد تاریخی بهعنوان تنها راه علمی برای پژوهش تا از این طریق هرگونه غش و تقلبی در آن دانسته شود و درستی رویدادهای رسیده، ضمانت گردد. ایشان شیوههای پرده برداشتن از تحریف موجود در پارهای روایات اسلامی را بهعنوان نمونه ذکر و تأکید میکند که ناگزیر باید به نقد درون نص پرداخت تا میزان همسویی آن با اصول کلی شریعت معلوم گردد و آنگاه به نقد خارجی نص میپردازد که به شناخت راویان و پژوهش علم رجال اختصاص دارد. |
ویرایش