۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
جز (جایگزینی متن - 'یگ' به 'یگ') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
شش نظر دیگر نیز در اینباره ارائه شده است که برخی از آنها از منابع اهل سنت نقل گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص12-16</ref>. | شش نظر دیگر نیز در اینباره ارائه شده است که برخی از آنها از منابع اهل سنت نقل گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص12-16</ref>. | ||
در آیه 22 سوره کهف، خداوند چنین فرموده است: '''سَيقُولُونَ ثَلاٰثَةٌ رٰابِعُهُمْ كلْبُهُمْ وَ يقُولُونَ خَمْسَةٌ سٰادِسُهُمْ كلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيبِ وَ يقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثٰامِنُهُمْ كلْبُهُمْ'''. در این آیه شریفه، جمله سوم آن با واو شروع شده، درصورتیکه چنین به نظر میرسد که با شیوه قبل مقداری متفاوت است. نویسنده | در آیه 22 سوره کهف، خداوند چنین فرموده است: '''سَيقُولُونَ ثَلاٰثَةٌ رٰابِعُهُمْ كلْبُهُمْ وَ يقُولُونَ خَمْسَةٌ سٰادِسُهُمْ كلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيبِ وَ يقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثٰامِنُهُمْ كلْبُهُمْ'''. در این آیه شریفه، جمله سوم آن با واو شروع شده، درصورتیکه چنین به نظر میرسد که با شیوه قبل مقداری متفاوت است. نویسنده میگوید: فایده این واو، تأکید لصوق صفت به موصوف و دلالت بر این است که اتصاف موصوف به این صفت، امری ثابت و مستقر است. در واقع این واو بر جمله وصفیه (صفت برای نکره) داخل میشود؛ چنانکه بر جمله حالیه (حال برای معرفه) نیز وارد میگردد؛ بنابراین، این واو نشانگر این است که کسانی که گفتند: «اصحاب کهف هفت نفر بودند و هشتمین آنها سگشان بود»، از روی علم سخن گفتند نه از روی حدس و گمان؛ لذا عبارت «رجما بالغيب» بر گفتار آنها مقدم شده و پس از آن ذکر نشده است...<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/23471/1/17 ر.ک: همان، ص17]</ref>. | ||
نویسنده در ادامه، چهل آیه دیگر را ذکر میکند و ابهامات آنها را برطرف مینماید و اشکالات وارده را پاسخ میدهد. | نویسنده در ادامه، چهل آیه دیگر را ذکر میکند و ابهامات آنها را برطرف مینماید و اشکالات وارده را پاسخ میدهد. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ]]، استادش حاجی را از قول به تحریف به معنی تغییر و تبدیل تبرئه مینماید و از طرفی تحریف به معنی تنقیص را با ادله تاریخی اثبات میکند. این کتاب را فرزند مؤلف، آقای علینقی منزوی به فارسی ترجمه نموده است<ref>ر.ک: مشکور، محمدجواد، ص667</ref>. | [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ]]، استادش حاجی را از قول به تحریف به معنی تغییر و تبدیل تبرئه مینماید و از طرفی تحریف به معنی تنقیص را با ادله تاریخی اثبات میکند. این کتاب را فرزند مؤلف، آقای علینقی منزوی به فارسی ترجمه نموده است<ref>ر.ک: مشکور، محمدجواد، ص667</ref>. | ||
[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ]] در این اثر درباره «فصل الخطاب» گفته است: استادم (محدث نوری) مرادش این است که قرآن موجود، پس از جمع عثمانی، افزایش و کاستی نپذیرفته است و «مردم مراد مرا برعکس فهمیدهاند و حتی صلاح بود نام کتابم را فصل الخطاب في عدم تحريف الكتاب | [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ]] در این اثر درباره «فصل الخطاب» گفته است: استادم (محدث نوری) مرادش این است که قرآن موجود، پس از جمع عثمانی، افزایش و کاستی نپذیرفته است و «مردم مراد مرا برعکس فهمیدهاند و حتی صلاح بود نام کتابم را فصل الخطاب في عدم تحريف الكتاب میگذاشتم. مراد من افکندن بخشی از وحی نازلشده است و اگر میخواهید نام کتاب مرا «القول الفاصل في إسقاط بعض الوحي النازل» بگذارید»<ref>ر.ک: نصیری، علی، ج3، ص474</ref>. | ||
در ابتدای این اثر ترجمه نویسنده و تصاویری از نسخ خطی توسط محقق کتاب علی بن موسی نجفی آورده شده است. | در ابتدای این اثر ترجمه نویسنده و تصاویری از نسخ خطی توسط محقق کتاب علی بن موسی نجفی آورده شده است. |
ویرایش