۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یر' به 'یر') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
کتاب مشتمل بر مقدمه محقق اثر و چهار فصل است که عناوین آن بهترتیب عبارتند از: طلوع مشروطیت در فارس، فارس از مشروطهی دوم (فارس پس از فتح تهران)، فارس در جریان جنگ جهانی اول، فارس پساز کودتای 1299ش (حوادث پساز کودتا). | کتاب مشتمل بر مقدمه محقق اثر و چهار فصل است که عناوین آن بهترتیب عبارتند از: طلوع مشروطیت در فارس، فارس از مشروطهی دوم (فارس پس از فتح تهران)، فارس در جریان جنگ جهانی اول، فارس پساز کودتای 1299ش (حوادث پساز کودتا). | ||
شیوه نگارش خاطرات، روایی و داستانی است و بیانگر سبک و شیوه ادبی رایج | شیوه نگارش خاطرات، روایی و داستانی است و بیانگر سبک و شیوه ادبی رایج دهههای نخستین ده معاصر است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
خاطرات پیر روشنضمیر همزمان با وقایع به نگارش در نیامده است. نویسنده در طی خاطراتش بیان میکند که خاطراتش را در سن کهولت با کمک حافظه خود نگاشته است و بیان میکند: «متأسفانه کتابی و روزنامه و مجلهای در دست نداریم که وقایع این دوره از فارس را از منابع برداریم. حتی دسترسی به شمارهی روزنامهی استخر هم که سال اول و دوم انتشار آن بود، پیدا نکردیم. آنچه در این فصول وقایع نوشته و مینویسیم به قوهی ذاکره و خاطرات و مرکوزات ذهنی است. ممکن است در این میان اتفاق و سانحه و واقعهای که مربوط به مطالب است، از خاطر رفته و فراموششده باشد و از قلم بیفتد، ولی اطمینان میدهم که چیزی پیش خود بر آن نمیافزاییم. آنچه میگویم و مینویسم عین واقع است و خلاصهی ماوقع؛ اگر چیزی بر اصل مطلب اضافه شود، همان آرایش و زر و زیور سبک نویسندگی است که هیچ ربطی به اصل مطلب ندارد»<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. | خاطرات پیر روشنضمیر همزمان با وقایع به نگارش در نیامده است. نویسنده در طی خاطراتش بیان میکند که خاطراتش را در سن کهولت با کمک حافظه خود نگاشته است و بیان میکند: «متأسفانه کتابی و روزنامه و مجلهای در دست نداریم که وقایع این دوره از فارس را از منابع برداریم. حتی دسترسی به شمارهی روزنامهی استخر هم که سال اول و دوم انتشار آن بود، پیدا نکردیم. آنچه در این فصول وقایع نوشته و مینویسیم به قوهی ذاکره و خاطرات و مرکوزات ذهنی است. ممکن است در این میان اتفاق و سانحه و واقعهای که مربوط به مطالب است، از خاطر رفته و فراموششده باشد و از قلم بیفتد، ولی اطمینان میدهم که چیزی پیش خود بر آن نمیافزاییم. آنچه میگویم و مینویسم عین واقع است و خلاصهی ماوقع؛ اگر چیزی بر اصل مطلب اضافه شود، همان آرایش و زر و زیور سبک نویسندگی است که هیچ ربطی به اصل مطلب ندارد»<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. | ||
آیتالله میرزا ابراهیم محلاتی از علمای بزرگ فارس بود که حاضر به همکاری و تأیید مشروطهخواهان نشده بود و در کنار مستبدین نیز قرار نگرفت. [[استخر، محمدحسين|استخر]] در خاطراتش از او بسیار تمجید کرده و چون حاضر به تأیید مشروطهخواهان نشد، | آیتالله میرزا ابراهیم محلاتی از علمای بزرگ فارس بود که حاضر به همکاری و تأیید مشروطهخواهان نشده بود و در کنار مستبدین نیز قرار نگرفت. [[استخر، محمدحسين|استخر]] در خاطراتش از او بسیار تمجید کرده و چون حاضر به تأیید مشروطهخواهان نشد، بههیچوجه مقام علمی و روحانی او را زیر سؤال نبرده است: «این روحانی بزرگ و باشخصیت، عقل و تدبیر و سیاست را با روحانیت جمع کرده بود... از آن شخصیتهایی بود که سیل حوادث مشروطیت و طوفان انقلاب سیاسی فارس نتوانست او را تکان بدهد یا تحت تأثیر تمایلات و تبلیغات قرار بدهد... وی علاوه بر معلومات اکتسابی شخصاً و ذاتاً مردی باتشخیص، عارف به مقتضیات و اوضاع سیاسی بود. شخصیتی که نه استبداد و نه مشروطه نتوانست او را از راه و روش یک روحانی بزرگ و مرجع تقلید منحرف نماید. در صدور حکم و جواب استفتا فوقالعاده فکور و محتاط، مهر و امضایش در اختیار خودش بود و بس»<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>. | ||
در قضیه تشکیل کمیته دفاع دولت ملی در قم و حمایت ژاندارمری فارس در فرستادن نیرو به کمک آنان و مبارزه با انگلیس، این جنبه از عملکرد آنان در به هرجومرج کشاندن فارس را در مبارزه با حبیبالله خان قوامالملک پنهان نمیکند و یا به نفع آنان تفسیر نمینماید<ref>ر.ک: همان</ref>. | در قضیه تشکیل کمیته دفاع دولت ملی در قم و حمایت ژاندارمری فارس در فرستادن نیرو به کمک آنان و مبارزه با انگلیس، این جنبه از عملکرد آنان در به هرجومرج کشاندن فارس را در مبارزه با حبیبالله خان قوامالملک پنهان نمیکند و یا به نفع آنان تفسیر نمینماید<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
[[استخر، محمدحسين|استخر]] از میهندوستانی است که از حضور بیگانگان در کشور و شهرش احساس انزجار و تنفر و در میان خاطراتش آن را ابراز میکند و | [[استخر، محمدحسين|استخر]] از میهندوستانی است که از حضور بیگانگان در کشور و شهرش احساس انزجار و تنفر و در میان خاطراتش آن را ابراز میکند و مقالههای تندی برعلیه حضور و دخالت آنان مینویسد؛ تا جایی که منجر به تبعیدش در دوران حکمرانی عبدالحسین فرمانفرما به کازرون میشود؛ البته خود نیز توضیح میدهد که فرمانفرما این تبعید را به مصلحت وقت انجام میدهد که جلوی اعتراض بیشتر کنسول انگلیس را که ممکن بود عواقب بدی برای نویسنده داشته باشد، بگیرد و [[استخر، محمدحسين|استخر]] بههیچوجه بهعنوان یک تبعیدی در کازرون حضور نداشته و بهمثابهی یک میهمان از او استقبال کردهاند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
به فارس پس از کودتای 1299ش، بسیار مختصر پرداخته شده است و بهجز بازدیدی که رضا خان بعد از سرکوب اسماعیل سمیتقو در غرب، به شیراز برای استقبال از موکب احمد شاه که از اروپا برگشته بود و از شیراز که در آن مورد دچار هرجومرج و آشوب شده بود میگذرد، دیگر واقعه مهمی بیان نمیکند و حوادثی که در تهران میگذرد و کمکم زمینه برای سقوط قاجاریه و روی کار آمدن رضا خان صورت میگیرد و زمزمهی جمهوریخواهی که شکل میگیرد، واکنشها و عکسالعملهای آن در شیراز مورد بحث واقع نمیشود و مطلب بسیار محدود ارائه میشود<ref>ر.ک: همان، ص60</ref>. | به فارس پس از کودتای 1299ش، بسیار مختصر پرداخته شده است و بهجز بازدیدی که رضا خان بعد از سرکوب اسماعیل سمیتقو در غرب، به شیراز برای استقبال از موکب احمد شاه که از اروپا برگشته بود و از شیراز که در آن مورد دچار هرجومرج و آشوب شده بود میگذرد، دیگر واقعه مهمی بیان نمیکند و حوادثی که در تهران میگذرد و کمکم زمینه برای سقوط قاجاریه و روی کار آمدن رضا خان صورت میگیرد و زمزمهی جمهوریخواهی که شکل میگیرد، واکنشها و عکسالعملهای آن در شیراز مورد بحث واقع نمیشود و مطلب بسیار محدود ارائه میشود<ref>ر.ک: همان، ص60</ref>. |
ویرایش