خاطرات پیر روشن‌ضمیر (فارس، از مشروطه تا پهلوی): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎د' به 'ی‌د'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‌ه')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎د' به 'ی‌د')
خط ۲۹: خط ۲۹:
}}
}}
   
   
'''خاطرات پیر روشن‎ضمیر'''، خاطرات [[استخر، محمدحسين|محمدحسین استخر]] (متوفی 1348ش) است‎ که‎ یکی‎از‎ روزنامه‎نگاران و چهره‎نگاران برجسته‎ی فرهنگی و سیاسی فارس در یک‎صد‎ سال‎ اخیر است. وی در این کتاب وقایع شیراز را از مشروطه تا پهلوی شرح می‎دهد. این اثر به کوشش [[شفيعي سروستاني، مسعود|مسعود شفیعی سروستانی]] منتشر شده است.  
'''خاطرات پیر روشن‎ضمیر'''، خاطرات [[استخر، محمدحسين|محمدحسین استخر]] (متوفی 1348ش) است‎ که‎ یکی‎از‎ روزنامه‎نگاران و چهره‎نگاران برجسته‎ی فرهنگی و سیاسی فارس در یک‎صد‎ سال‎ اخیر است. وی در این کتاب وقایع شیراز را از مشروطه تا پهلوی شرح می‌دهد. این اثر به کوشش [[شفيعي سروستاني، مسعود|مسعود شفیعی سروستانی]] منتشر شده است.  
   
   
==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۷: خط ۳۷:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
خاطرات پیر روشن‎ضمیر‎، وقایع شیراز را از مشروطه تا پهلوی شرح می‎دهد. [[استخر، محمدحسين|محمدحسین استخر]] نویسنده‎ی این خاطرات از روزنامه‎نگاران برجسته‎ی فارس است. او در سال 1297ش، اقدام به انتشار روزنامه «استخر» می‌کند که‎ انتشارش‎ تا چند دهه ادامه می‎یابد. در سن هفتاد سالگی هم‎زمان با جنبش ملی شدن نفت، به فکر گردآوری و انتشار مجموعه خاطرات مربوط به رویدادهای فارس به نام «خاطرات پیر روشن‎ضمیر» می‎افتد‎. چون [[استخر، محمدحسين|استخر]] خود از سرشناسان فارس و عضو حزب دموکرات فارس بوده است، در بطن وقایع حضور داشته و از آن‎ها آگاهی داشته است، ولی چون در سن کهولت اقدام به‎ نگارش‎ خاطرات خود کرده، ممکن است تا حدودی حافظه‌اش او را یاری نکرده تا خاطراتش واقعاً آن‎طوری که می‎خواسته به نگارش آمده باشد. اما بااین‎وجود خاطراتش می‌تواند به‎‎عنوان‎ منبعی‎ ارزنده در این مقطع برای‎ فارس‎ به‎ حساب آید<ref>ر.ک: رستمی، پروین، ص55</ref>.
خاطرات پیر روشن‎ضمیر‎، وقایع شیراز را از مشروطه تا پهلوی شرح می‌دهد. [[استخر، محمدحسين|محمدحسین استخر]] نویسنده‎ی این خاطرات از روزنامه‎نگاران برجسته‎ی فارس است. او در سال 1297ش، اقدام به انتشار روزنامه «استخر» می‌کند که‎ انتشارش‎ تا چند دهه ادامه می‎یابد. در سن هفتاد سالگی هم‎زمان با جنبش ملی شدن نفت، به فکر گردآوری و انتشار مجموعه خاطرات مربوط به رویدادهای فارس به نام «خاطرات پیر روشن‎ضمیر» می‎افتد‎. چون [[استخر، محمدحسين|استخر]] خود از سرشناسان فارس و عضو حزب دموکرات فارس بوده است، در بطن وقایع حضور داشته و از آن‎ها آگاهی داشته است، ولی چون در سن کهولت اقدام به‎ نگارش‎ خاطرات خود کرده، ممکن است تا حدودی حافظه‌اش او را یاری نکرده تا خاطراتش واقعاً آن‎طوری که می‎خواسته به نگارش آمده باشد. اما بااین‎وجود خاطراتش می‌تواند به‎‎عنوان‎ منبعی‎ ارزنده در این مقطع برای‎ فارس‎ به‎ حساب آید<ref>ر.ک: رستمی، پروین، ص55</ref>.


دوره زمانی خاطرات [[استخر، محمدحسين|استخر]] که مشتمل بر روایات و رویدادهای فارس و شیراز است، تحولات فارس را طی دو دهه پایانی عمر سلسله قاجار، از شروع جنبش مشروطیت تا ظهور سلسله پهلوی، در بر دارد و سیمای سیاسی - ‎اجتماعی فارس را در آستانه قرن بیستم منعکس می‌سازد<ref>ر.ک: مقدمه، ص8</ref>.  
دوره زمانی خاطرات [[استخر، محمدحسين|استخر]] که مشتمل بر روایات و رویدادهای فارس و شیراز است، تحولات فارس را طی دو دهه پایانی عمر سلسله قاجار، از شروع جنبش مشروطیت تا ظهور سلسله پهلوی، در بر دارد و سیمای سیاسی - ‎اجتماعی فارس را در آستانه قرن بیستم منعکس می‌سازد<ref>ر.ک: مقدمه، ص8</ref>.  
خط ۴۵: خط ۴۵:
قیام سید‎ عبد‎الحسین لاری بر ضد ظلم ‎و ستم و استبداد از جمله حوادث ذکرشده در کتاب است. سید لاری توسط حاج میرزا محمدحسن شیرازی‎ به‎ امامت و پیشوایی ناحیه لارستان فرستاده می‎شود.‎ انقلاب‎ مشروطیت در‎ فارس‎ موقعیتی‎ به دست او داد‎ که برای برانداختن ظلم قیام کند. رهبران انجمن اسلامی، سید عبدالحسین را از لار‎ به‎ شیراز دعوت کردند؛ زیراکه آیت‎‎الله‎ میرزا‎ ابراهیم‎ محلاتی‎ و آقا شیخ محمد‎باقر‎ اصطهباناتی با جنبش مشروطه‎خواهی شیراز همکاری نکردند و به همین دلیل رو به‎سوی سید لاری آوردند‎. او‎ نیز‎ دعوت انجمن اسلامی را اجابت کرد و با‎ جمعی‎ از‎ همراهان‎ مسلح‎ و غیر مسلح‎ لاری به شیراز مهاجرت کردند و حوادث پیش می‌رود تا آغاز استبداد صغیر 1326ق، که سید لاری توقف در شیراز را مصلحت نمی‎بیند و با دارودسته‎ خود به لار‎ مراجعت می‌کند. پس ‎از مراجعت به لار اقدام به تشکیل حکومت دینی می‌نماید و لارستان از حکومت فارس مجزا می‎شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>.
قیام سید‎ عبد‎الحسین لاری بر ضد ظلم ‎و ستم و استبداد از جمله حوادث ذکرشده در کتاب است. سید لاری توسط حاج میرزا محمدحسن شیرازی‎ به‎ امامت و پیشوایی ناحیه لارستان فرستاده می‎شود.‎ انقلاب‎ مشروطیت در‎ فارس‎ موقعیتی‎ به دست او داد‎ که برای برانداختن ظلم قیام کند. رهبران انجمن اسلامی، سید عبدالحسین را از لار‎ به‎ شیراز دعوت کردند؛ زیراکه آیت‎‎الله‎ میرزا‎ ابراهیم‎ محلاتی‎ و آقا شیخ محمد‎باقر‎ اصطهباناتی با جنبش مشروطه‎خواهی شیراز همکاری نکردند و به همین دلیل رو به‎سوی سید لاری آوردند‎. او‎ نیز‎ دعوت انجمن اسلامی را اجابت کرد و با‎ جمعی‎ از‎ همراهان‎ مسلح‎ و غیر مسلح‎ لاری به شیراز مهاجرت کردند و حوادث پیش می‌رود تا آغاز استبداد صغیر 1326ق، که سید لاری توقف در شیراز را مصلحت نمی‎بیند و با دارودسته‎ خود به لار‎ مراجعت می‌کند. پس ‎از مراجعت به لار اقدام به تشکیل حکومت دینی می‌نماید و لارستان از حکومت فارس مجزا می‎شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>.
   
   
خاطرات پیر روشن‎ضمیر هم‎زمان با وقایع به نگارش در نیامده است. نویسنده در طی خاطراتش بیان می‌کند که‎ خاطراتش‎ را در سن کهولت‎ با‎ کمک حافظه خود نگاشته است و بیان می‌کند: «متأسفانه کتابی و روزنامه و مجله‌ای در دست نداریم که وقایع این دوره از فارس را از منابع برداریم. حتی دسترسی به شماره‎ی روزنامه‎ی استخر‎ هم‎ که سال اول و دوم انتشار آن بود، پیدا نکردیم. آنچه در این فصول وقایع نوشته و می‌نویسیم به قوه‎ی ذاکره و خاطرات و مرکوزات ذهنی است. ممکن است در این میان اتفاق و سانحه‎ و واقعه‌ای‎ که مربوط‎ به مطالب است، از خاطر رفته و فراموش‎شده باشد و از قلم بیفتد، ولی اطمینان می‎دهم که چیزی پیش‎ خود بر آن نمی‎افزاییم. آنچه می‌گویم و می‌نویسم عین واقع است و خلاصه‎ی‎ ما‎وقع؛‎ اگر چیزی بر اصل مطلب اضافه شود، همان آرایش و زر و زیور سبک نویسندگی است که هیچ ربطی به ‎‎اصل‎ مطلب ندارد»<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>.  
خاطرات پیر روشن‎ضمیر هم‎زمان با وقایع به نگارش در نیامده است. نویسنده در طی خاطراتش بیان می‌کند که‎ خاطراتش‎ را در سن کهولت‎ با‎ کمک حافظه خود نگاشته است و بیان می‌کند: «متأسفانه کتابی و روزنامه و مجله‌ای در دست نداریم که وقایع این دوره از فارس را از منابع برداریم. حتی دسترسی به شماره‎ی روزنامه‎ی استخر‎ هم‎ که سال اول و دوم انتشار آن بود، پیدا نکردیم. آنچه در این فصول وقایع نوشته و می‌نویسیم به قوه‎ی ذاکره و خاطرات و مرکوزات ذهنی است. ممکن است در این میان اتفاق و سانحه‎ و واقعه‌ای‎ که مربوط‎ به مطالب است، از خاطر رفته و فراموش‎شده باشد و از قلم بیفتد، ولی اطمینان می‌دهم که چیزی پیش‎ خود بر آن نمی‎افزاییم. آنچه می‌گویم و می‌نویسم عین واقع است و خلاصه‎ی‎ ما‎وقع؛‎ اگر چیزی بر اصل مطلب اضافه شود، همان آرایش و زر و زیور سبک نویسندگی است که هیچ ربطی به ‎‎اصل‎ مطلب ندارد»<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>.  


آیت‌الله میرزا ابراهیم ‎محلاتی از علمای بزرگ فارس بود که حاضر به‎ همکاری‎ و تأیید‎ مشروطه‎خواهان نشده بود و در کنار مستبدین نیز قرار نگرفت. [[استخر، محمدحسين|استخر]] در خاطراتش از او‎ بسیار‎ تمجید کرده و چون حاضر به تأیید مشروطه‎خواهان نشد، به‌هیچ‎وجه مقام علمی و روحانی‎ او‎ را‎ زیر سؤال نبرده است: «این روحانی بزرگ و باشخصیت، عقل و تدبیر و سیاست را با روحانیت‎ جمع‎ کرده بود... از آن شخصیت‎هایی بود که سیل حوادث مشروطیت و طوفان انقلاب سیاسی‎ فارس‎ نتوانست‎ او را تکان بدهد یا تحت تأثیر تمایلات و تبلیغات قرار بدهد... وی علاوه ‎بر معلومات اکتسابی‎ شخصاً‎ و ذاتاً مردی باتشخیص، عارف به مقتضیات و اوضاع سیاسی بود. شخصیتی که‎ نه‎ استبداد‎ و نه مشروطه نتوانست او را از راه‎ و روش یک روحانی بزرگ و مرجع تقلید منحرف نماید. در‎ صدور‎ حکم‎ و جواب استفتا فوق‎العاده فکور و محتاط، مهر و امضایش در اختیار خودش بود‎ و بس»<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>.  
آیت‌الله میرزا ابراهیم ‎محلاتی از علمای بزرگ فارس بود که حاضر به‎ همکاری‎ و تأیید‎ مشروطه‎خواهان نشده بود و در کنار مستبدین نیز قرار نگرفت. [[استخر، محمدحسين|استخر]] در خاطراتش از او‎ بسیار‎ تمجید کرده و چون حاضر به تأیید مشروطه‎خواهان نشد، به‌هیچ‎وجه مقام علمی و روحانی‎ او‎ را‎ زیر سؤال نبرده است: «این روحانی بزرگ و باشخصیت، عقل و تدبیر و سیاست را با روحانیت‎ جمع‎ کرده بود... از آن شخصیت‎هایی بود که سیل حوادث مشروطیت و طوفان انقلاب سیاسی‎ فارس‎ نتوانست‎ او را تکان بدهد یا تحت تأثیر تمایلات و تبلیغات قرار بدهد... وی علاوه ‎بر معلومات اکتسابی‎ شخصاً‎ و ذاتاً مردی باتشخیص، عارف به مقتضیات و اوضاع سیاسی بود. شخصیتی که‎ نه‎ استبداد‎ و نه مشروطه نتوانست او را از راه‎ و روش یک روحانی بزرگ و مرجع تقلید منحرف نماید. در‎ صدور‎ حکم‎ و جواب استفتا فوق‎العاده فکور و محتاط، مهر و امضایش در اختیار خودش بود‎ و بس»<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>.  
خط ۵۱: خط ۵۱:
در قضیه‎ تشکیل کمیته‎ دفاع دولت ملی در قم و حمایت ژاندارمری فارس در‎ فرستادن‎ نیرو به کمک آنان و مبارزه با انگلیس، این جنبه از عملکرد آنان‎ در‎ به هرج‎ومرج کشاندن فارس را در مبارزه‎ با‎ حبیب‎‎الله خان قوام‎الملک پنهان نمی‌کند و یا‎ به‎ نفع آنان تفسیر نمی‌نماید<ref>ر.ک: همان</ref>.
در قضیه‎ تشکیل کمیته‎ دفاع دولت ملی در قم و حمایت ژاندارمری فارس در‎ فرستادن‎ نیرو به کمک آنان و مبارزه با انگلیس، این جنبه از عملکرد آنان‎ در‎ به هرج‎ومرج کشاندن فارس را در مبارزه‎ با‎ حبیب‎‎الله خان قوام‎الملک پنهان نمی‌کند و یا‎ به‎ نفع آنان تفسیر نمی‌نماید<ref>ر.ک: همان</ref>.


[[استخر، محمدحسين|استخر]] از میهن‎دوستانی است که از‎ حضور‎ بیگانگان در کشور و شهرش احساس‎ انزجار‎ و تنفر و در‎ میان‎ خاطراتش‎ آن ‎را ابراز می‌کند و مقاله‌های تندی‎ برعلیه‎ حضور و دخالت آنان می‌نویسد؛ تا جایی ‎که‎ منجر به تبعیدش در‎ دوران‎ حکمرانی عبدالحسین فرمان‎فرما به‎ کازرون‎ می‎شود؛ البته خود نیز توضیح می‎دهد که فرمان‎فرما این تبعید را به مصلحت‎ وقت‎ انجام می‎دهد که جلوی اعتراض‎ بیشتر‎ کنسول‎ انگلیس را که‎ ممکن‎ بود عواقب بدی برای‎ نویسنده‎ داشته باشد، بگیرد و [[استخر، محمدحسين|استخر]] به‌هیچ‎وجه به‎عنوان یک تبعیدی در کازرون حضور نداشته‎ و به‎مثابه‎ی یک میهمان از او استقبال‎ کرده‌اند<ref>ر.ک: همان</ref>.  
[[استخر، محمدحسين|استخر]] از میهن‎دوستانی است که از‎ حضور‎ بیگانگان در کشور و شهرش احساس‎ انزجار‎ و تنفر و در‎ میان‎ خاطراتش‎ آن ‎را ابراز می‌کند و مقاله‌های تندی‎ برعلیه‎ حضور و دخالت آنان می‌نویسد؛ تا جایی ‎که‎ منجر به تبعیدش در‎ دوران‎ حکمرانی عبدالحسین فرمان‎فرما به‎ کازرون‎ می‎شود؛ البته خود نیز توضیح می‌دهد که فرمان‎فرما این تبعید را به مصلحت‎ وقت‎ انجام می‌دهد که جلوی اعتراض‎ بیشتر‎ کنسول‎ انگلیس را که‎ ممکن‎ بود عواقب بدی برای‎ نویسنده‎ داشته باشد، بگیرد و [[استخر، محمدحسين|استخر]] به‌هیچ‎وجه به‎عنوان یک تبعیدی در کازرون حضور نداشته‎ و به‎مثابه‎ی یک میهمان از او استقبال‎ کرده‌اند<ref>ر.ک: همان</ref>.  


به فارس پس‎ از کودتای 1299ش، بسیار مختصر پرداخته شده است و به‎‎جز بازدیدی که رضا خان‎ بعد از‎ سرکوب اسماعیل سمیتقو در غرب، به شیراز برای استقبال از موکب احمد شاه که از اروپا برگشته بود و از شیراز که در آن مورد دچار هرج‎ومرج و آشوب شده بود می‌گذرد، دیگر واقعه‎ مهمی بیان نمی‌کند و حوادثی که در تهران می‌گذرد و کم‎کم زمینه برای سقوط قاجاریه و روی کار آمدن رضا خان صورت می‌گیرد و زمزمه‎ی جمهوری‎خواهی که شکل می‌گیرد، واکنش‎ها و عکس‎العمل‎های آن در شیراز مورد بحث‎ واقع‎ نمی‎شود و مطلب بسیار محدود ارائه می‎شود<ref>ر.ک: همان، ص60</ref>.  
به فارس پس‎ از کودتای 1299ش، بسیار مختصر پرداخته شده است و به‎‎جز بازدیدی که رضا خان‎ بعد از‎ سرکوب اسماعیل سمیتقو در غرب، به شیراز برای استقبال از موکب احمد شاه که از اروپا برگشته بود و از شیراز که در آن مورد دچار هرج‎ومرج و آشوب شده بود می‌گذرد، دیگر واقعه‎ مهمی بیان نمی‌کند و حوادثی که در تهران می‌گذرد و کم‎کم زمینه برای سقوط قاجاریه و روی کار آمدن رضا خان صورت می‌گیرد و زمزمه‎ی جمهوری‎خواهی که شکل می‌گیرد، واکنش‎ها و عکس‎العمل‎های آن در شیراز مورد بحث‎ واقع‎ نمی‎شود و مطلب بسیار محدود ارائه می‎شود<ref>ر.ک: همان، ص60</ref>.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش