۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مید' به 'مید') |
جز (جایگزینی متن - 'یخ' به 'یخ') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
مؤلف در مقدمه کتاب پیرامون بیهمتایی فلسفه اسلامی سخن به میان آورده، هستیشناسی از دیدگاه اسلام را یک دیدگاه ویژه تلقی میکند که از سوی [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] با مهارتی بینظیر طرحریزی شده و به [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازی]] و مسلک زیر بنایی اصالت الوجود منتهی گردیده است، در دیدگاه فلسفه اسلامی، حقیقت هستی و معنی و مفهوم آن بهگونهای تفسیر شده که در عین وحدت و حفظ یگانگی، این حقیقت مانند حقیقت نور از بخشی از کثرات همچون شدت و ضعف و بیشی و کمی و... برخوردار است؛ و همچنان که یک پدیده طبیعی افزایش و تکامل طبیعی مییابد بدون اینکه هویت عینی خود را از دست بدهد، به همین نحو حقیقت هستی نیز یک واحد عینی و شخصی است که میتواند در تمام مراحل متفاوت خود گسترش یافته و از نوع کثرات هر چند بهصورت نامتناهی باشد، به یگانگی و هویت شخصی و عینی حقیقت آن آسیبی وارد سازد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34066/2/9 ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه نه]</ref>. | مؤلف در مقدمه کتاب پیرامون بیهمتایی فلسفه اسلامی سخن به میان آورده، هستیشناسی از دیدگاه اسلام را یک دیدگاه ویژه تلقی میکند که از سوی [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] با مهارتی بینظیر طرحریزی شده و به [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازی]] و مسلک زیر بنایی اصالت الوجود منتهی گردیده است، در دیدگاه فلسفه اسلامی، حقیقت هستی و معنی و مفهوم آن بهگونهای تفسیر شده که در عین وحدت و حفظ یگانگی، این حقیقت مانند حقیقت نور از بخشی از کثرات همچون شدت و ضعف و بیشی و کمی و... برخوردار است؛ و همچنان که یک پدیده طبیعی افزایش و تکامل طبیعی مییابد بدون اینکه هویت عینی خود را از دست بدهد، به همین نحو حقیقت هستی نیز یک واحد عینی و شخصی است که میتواند در تمام مراحل متفاوت خود گسترش یافته و از نوع کثرات هر چند بهصورت نامتناهی باشد، به یگانگی و هویت شخصی و عینی حقیقت آن آسیبی وارد سازد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34066/2/9 ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه نه]</ref>. | ||
نگارنده در بخش نخست کتاب، بحث هستیشناسی را به میان آورده و شناخت هستی را سرسلسله علوم و مبدأ المبادی همه شناختها معرفی میکند و بیان میدارد که قبل از ورود در بررسی تطبیقی باید از مشرب حکمای اسلامی در این مبحث اطلاع بیشتری داشته باشیم تا بعد با یک شناخت بهتر و عمیقتر مکاتب غرب را بتوانیم بررسی نماییم و مصطلحات آن را بفهمیم که چه هستند و چه | نگارنده در بخش نخست کتاب، بحث هستیشناسی را به میان آورده و شناخت هستی را سرسلسله علوم و مبدأ المبادی همه شناختها معرفی میکند و بیان میدارد که قبل از ورود در بررسی تطبیقی باید از مشرب حکمای اسلامی در این مبحث اطلاع بیشتری داشته باشیم تا بعد با یک شناخت بهتر و عمیقتر مکاتب غرب را بتوانیم بررسی نماییم و مصطلحات آن را بفهمیم که چه هستند و چه میخواهند بگویند. | ||
در بحث بعدی مؤلف در مورد تقسیمات [[ارسطو]]یی از هستی، بیان میدارد که ارسطو معتقد است جوهر یک مصداق از مصادیق و انقسامات وجود است ولی فلاسفه غرب میگویند که در کلمات ارسطو وجود، تعریف به جوهر شده است و گاهی در خود کلام [[ارسطو]] هم از نظر حکمای غرب اختلاف است، زیرا بعضی وقتها او میگوید وجود مستقل، جوهر است و گاهی وجود را مثال میزند به وجود در شیء دیگر، مثل وجود اعراض که در شیء دیگر است. نگارنده پس از جمعبندی بحث، مطالب بیان شده را مقدمهای میداند برای این نکته که اقسام و مصادیق عینی وجود غیر از خود مفهوم و تعریف مفهوم وجود است، اقسام وجود را حکمای اسلامی بدین گونه تفصیل دادهاند: | در بحث بعدی مؤلف در مورد تقسیمات [[ارسطو]]یی از هستی، بیان میدارد که ارسطو معتقد است جوهر یک مصداق از مصادیق و انقسامات وجود است ولی فلاسفه غرب میگویند که در کلمات ارسطو وجود، تعریف به جوهر شده است و گاهی در خود کلام [[ارسطو]] هم از نظر حکمای غرب اختلاف است، زیرا بعضی وقتها او میگوید وجود مستقل، جوهر است و گاهی وجود را مثال میزند به وجود در شیء دیگر، مثل وجود اعراض که در شیء دیگر است. نگارنده پس از جمعبندی بحث، مطالب بیان شده را مقدمهای میداند برای این نکته که اقسام و مصادیق عینی وجود غیر از خود مفهوم و تعریف مفهوم وجود است، اقسام وجود را حکمای اسلامی بدین گونه تفصیل دادهاند: |
ویرایش