۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
بنیان فرقه شیخیه توسط [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] (1166-1241ق) نهاده شد. پس از مرگ [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]]، پیروان او، پیرامون سید کاظم رشتی (1212-1259ق) گرد آمدند و با مرگ سید کاظم رشتی، بر سر جانشینی او اختلاف شد و این فرقه به گروههایی مانند کریمخانیه و باقریه تقسیم شد<ref>ر.ک: باقری، علیاکبر، ص36</ref>. | بنیان فرقه شیخیه توسط [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] (1166-1241ق) نهاده شد. پس از مرگ [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]]، پیروان او، پیرامون سید کاظم رشتی (1212-1259ق) گرد آمدند و با مرگ سید کاظم رشتی، بر سر جانشینی او اختلاف شد و این فرقه به گروههایی مانند کریمخانیه و باقریه تقسیم شد<ref>ر.ک: باقری، علیاکبر، ص36</ref>. | ||
طرفداران شیخیه،درعینحالی که همواره | طرفداران شیخیه،درعینحالی که همواره کوشیدهاند خود را شیعه امامی معرفی کنند، عقایدی دارند که مشکل بتوان آنها را با عقاید شیعه امامی یکی دانست. شیخیه در عقاید خویش در مواردی چند دچار انحرافاتی شدهاند. از آن جمله میتوان به بحث معاد جسمانی و غلو در مورد جایگاه پیامبر(ص) و امامان(ع)، رکن رابع، حیات جسمانی امام عصر(عج) اشاره کرد<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. | ||
نویسنده درباره انگیزه نوشتن کتابش میگوید: برخی از برادران ایمانی در شهر خراسان درخواست کردند که کتابی درباره عقاید غالیان و عملکرد ائمه نسبت به آنان را برایشان بنویسم؛ لذا دعوت آنان را اجابت نموده و دست به قلم شدم<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص7</ref>. | نویسنده درباره انگیزه نوشتن کتابش میگوید: برخی از برادران ایمانی در شهر خراسان درخواست کردند که کتابی درباره عقاید غالیان و عملکرد ائمه نسبت به آنان را برایشان بنویسم؛ لذا دعوت آنان را اجابت نموده و دست به قلم شدم<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص7</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب با | کتاب با مقدمهای مختصر از مؤلف آغاز شده و به دنبال آن محتویات کتاب در شانزده مسئله مطرح شده است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
غلات کسانی هستند که پیامبر(ص) و ائمه(ع) را به مقام خدایی میرسانند. اینان کسانی هستند که امیرالمؤمنین علی(ع)، حکم قتل برایشان صادر نمود و ائمه آنان را مسلمان نمیدانند<ref>ر.ک: همان</ref>. | غلات کسانی هستند که پیامبر(ص) و ائمه(ع) را به مقام خدایی میرسانند. اینان کسانی هستند که امیرالمؤمنین علی(ع)، حکم قتل برایشان صادر نمود و ائمه آنان را مسلمان نمیدانند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
تفویض دارای معانی متعددی است که یکی از آنها به معنای غلو است؛ به این معنا که خداوند برخی از امور اداره جهان را بهصورت کلی یا بخشی از آن را به پیامبر(ص) و ائمه(ع) واگذار نموده است؛ | تفویض دارای معانی متعددی است که یکی از آنها به معنای غلو است؛ به این معنا که خداوند برخی از امور اداره جهان را بهصورت کلی یا بخشی از آن را به پیامبر(ص) و ائمه(ع) واگذار نموده است؛ بهگونهای که آن بزرگواران عهدهدار آفرینش موجودات، روزی دادن و مرگومیر آنان بهصورت مستقل یا با همکاری و شراکت خدای متعال هستند<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>. | ||
شیخیه و تابعین [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] کسانی هستند که به غلو مبتلا شدند و آلمحمد(ص) را به مقام خدایی رساندند؛ بدین منظور میرزا موسی احقاقی اسکوئی که یکی از شاگردان سید رشتی و از شیوخ شیخیه است، میگوید: «من وقتی بهدقت به اخبار و روایات نگاه میکنم، بیتردید درمییابم که خداوند بسیاری از امور خود را به آنها تفویض نموده است؛ اموری چون خالقیت، رازقیت، مرگومیر. وقتی به مردم میگویی: میکائیل مسئول ارزاق، عزرائیل مسئول مرگ و جبرئیل عهدهدار خلق است بهراحتی این مسئله را میپذیرند؛ درصورتیکه اینها همگی خدمتگزار و نوکران ائمه(ع) هستند و زمانی که گفته میشود: [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]]، ولی خداوند است؛ اوست که عهدهدار اموری چون آفرینش، زنده کردن و میراندن موجودات به اذن خداوند است، به آسمان میپرند و پا به زمین میکوبند؛ | شیخیه و تابعین [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] کسانی هستند که به غلو مبتلا شدند و آلمحمد(ص) را به مقام خدایی رساندند؛ بدین منظور میرزا موسی احقاقی اسکوئی که یکی از شاگردان سید رشتی و از شیوخ شیخیه است، میگوید: «من وقتی بهدقت به اخبار و روایات نگاه میکنم، بیتردید درمییابم که خداوند بسیاری از امور خود را به آنها تفویض نموده است؛ اموری چون خالقیت، رازقیت، مرگومیر. وقتی به مردم میگویی: میکائیل مسئول ارزاق، عزرائیل مسئول مرگ و جبرئیل عهدهدار خلق است بهراحتی این مسئله را میپذیرند؛ درصورتیکه اینها همگی خدمتگزار و نوکران ائمه(ع) هستند و زمانی که گفته میشود: [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]]، ولی خداوند است؛ اوست که عهدهدار اموری چون آفرینش، زنده کردن و میراندن موجودات به اذن خداوند است، به آسمان میپرند و پا به زمین میکوبند؛ بهگونهای که فکر میکنی عقلشان پریشان و زایل شده است...»<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref>. | ||
نویسنده مینویسد: وقتی به میرزا گفته میشود: چگونه جبرئیل، میکائیل و عزرائیل عهدهدار چنین مسئولیتهایی هستند؟ درحالیکه خداوند خود در آیه چهلم از سوره روم میفرماید: '''اَللّٰهُ اَلَّذِي خَلَقَكمْ ثُمَّ رَزَقَكمْ ثُمَّ يمِيتُكمْ ثُمَّ يحْييكمْ هَلْ مِنْ شُرَكٰائِكمْ مَنْ يفْعَلُ مِنْ ذٰلِكمْ مِنْ شَيءٍ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا يشْرِكونَ''' (خداست که شما را آفرید، آنگاه به شما روزی داد، سپس شما را میمیراند و پس از آن شما را زنده میکند؛ آیا از معبودان شما کسی هست که چیزی از این [کارها] را انجام دهد؟ او منزّه و برتر است از اینکه به او شرک ورزند) و امثال این آیه که خلق و رزق و احیاء و اماته را منحصر به خدا میدانند، وی از این آیات روی برمیتابد و متمسک به روایات ضعیفی که غالیان در کتب خود نقل | نویسنده مینویسد: وقتی به میرزا گفته میشود: چگونه جبرئیل، میکائیل و عزرائیل عهدهدار چنین مسئولیتهایی هستند؟ درحالیکه خداوند خود در آیه چهلم از سوره روم میفرماید: '''اَللّٰهُ اَلَّذِي خَلَقَكمْ ثُمَّ رَزَقَكمْ ثُمَّ يمِيتُكمْ ثُمَّ يحْييكمْ هَلْ مِنْ شُرَكٰائِكمْ مَنْ يفْعَلُ مِنْ ذٰلِكمْ مِنْ شَيءٍ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا يشْرِكونَ''' (خداست که شما را آفرید، آنگاه به شما روزی داد، سپس شما را میمیراند و پس از آن شما را زنده میکند؛ آیا از معبودان شما کسی هست که چیزی از این [کارها] را انجام دهد؟ او منزّه و برتر است از اینکه به او شرک ورزند) و امثال این آیه که خلق و رزق و احیاء و اماته را منحصر به خدا میدانند، وی از این آیات روی برمیتابد و متمسک به روایات ضعیفی که غالیان در کتب خود نقل کردهاند، میشود<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>. | ||
سید کاظم رشتی که دومین شخصیت بعد از احسائی در فرقه شیخیه است، میگوید: [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] خود فرموده: «... أنا ولي الله في أرضه و المفوض إليه أمره و الحاكم في عباده... أنا أحيي و أميت و أنا أخلق و أرزق...» (من ولی و جانشین خداوند در زمینش هستم. من آنکسی هستم که خداوند امرش را به من تفویض نموده است. من حاکم در میان بندگانش هستم... من زندگانی میبخشم و میمیرانم. من میآفرینم و روزی میدهم...»<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. او میگوید: این عباراتی که از زبان [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] صادر شده، صریح در این است که این افعال بر وجه حقیقت به آن حضرت منسوب است، نه بر وجه مجاز، آنچنانکه برخی تصور | سید کاظم رشتی که دومین شخصیت بعد از احسائی در فرقه شیخیه است، میگوید: [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] خود فرموده: «... أنا ولي الله في أرضه و المفوض إليه أمره و الحاكم في عباده... أنا أحيي و أميت و أنا أخلق و أرزق...» (من ولی و جانشین خداوند در زمینش هستم. من آنکسی هستم که خداوند امرش را به من تفویض نموده است. من حاکم در میان بندگانش هستم... من زندگانی میبخشم و میمیرانم. من میآفرینم و روزی میدهم...»<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. او میگوید: این عباراتی که از زبان [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] صادر شده، صریح در این است که این افعال بر وجه حقیقت به آن حضرت منسوب است، نه بر وجه مجاز، آنچنانکه برخی تصور نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص21</ref> | ||
نویسنده بعد از این نظریه شیخیه، به نظر شیعه در اینباره اشاره نموده است. | نویسنده بعد از این نظریه شیخیه، به نظر شیعه در اینباره اشاره نموده است. | ||
بسیاری از ائمه دیگر نسبت به غلات و مفوضه علمکرد بسیار سختگیرانه داشته؛ | بسیاری از ائمه دیگر نسبت به غلات و مفوضه علمکرد بسیار سختگیرانه داشته؛ بهگونهای که آنان را در سلک کفار و مشرکین جای دادهاند. [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] در اینباره میفرماید: ما بنده خدا هستیم. او ما را خلق کرد و برگزید. سوگند به خدا ما هیچ حجتی بر خدا نداریم و هیچ برائتی از ناحیه خدا با ما نیست. ما مىمیریم و در مقابل خدا برپای داشته شده و مورد سؤال واقع میشویم. کسی که غلات را دوست بدارد، دشمن ماست و کسى که غلات را دشمن بدارد دوست ماست. غلات کافرند و مفوضه مشرکند. لعنت خداوند بر غلات باد<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | ||
شیخیه، در حق رسول خدا و ائمّه اطهار(ع)، بسیار غلو کرده و ایشان را علل اربعه برای مخلوقات | شیخیه، در حق رسول خدا و ائمّه اطهار(ع)، بسیار غلو کرده و ایشان را علل اربعه برای مخلوقات دانستهاند. [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] در اینباره مینویسد: علت فاعلیه و مادیه ایشانند... علت صوری نیز ایشانن... و علت غایی هم ایشانند؛ زیرا که همه اشیای عالم بهخاطر ایشان خلق شده است<ref>ر.ک: همان، ص39؛ باقری، علیاکبر، ص47</ref>. | ||
نویسنده در جواب از مطالب فوق میگوید: با مراجعه به قرآن عظیم یقین حاصل میشود که فاعل این عالم و خالق و مدبر آن فقط خداوند است. روایات نیز این را تأیید میکنند. علاوه بر آن [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و دیگر ائمه | نویسنده در جواب از مطالب فوق میگوید: با مراجعه به قرآن عظیم یقین حاصل میشود که فاعل این عالم و خالق و مدبر آن فقط خداوند است. روایات نیز این را تأیید میکنند. علاوه بر آن [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و دیگر ائمه فرمودهاند: هرکس بگوید که ائمه به امر خداوند میآفرینند، یقیناً کافر شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص45</ref>. | ||
[[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است آلمحمد(ص) معانی صفات الهی و | [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است آلمحمد(ص) معانی صفات الهی و وجهاللهی هستند که اولیای الهی به آن متوجه میشوند؛ بنابراین معنای تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل، اهلبیت(ع) هستند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. شاگرد او سید رشتی میگوید: «الله» به پیامبر و «رحمان» به وصی او اختصاص یافته است. او معتقد است وقتی «یا الله» گفته میشود در واقع «یا محمد» گفته شده است و وقتی «یا محمد» گفته میشود به معنای «یا الله» است..<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. بهطور خلاصه آنان معتقدند که جایز نیست برای خداوند لفظ و صفتی باشد؛ بنابراین ضمیر «هاء» در تمام مواضع قرآنی، به پیامبر و ائمه بازمیگردد؛ زیرا شأن خداوند بزرگتر از این است که با عبارت یا اشارهای از او تعبیر و به او اشاره شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | ||
آنان میگویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] | آنان میگویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] آموختهاند. این اعتقاد نهتنها مخالف ضروریات دین است، بلکه در روایات فریقین نیز آمده که ملائکه علم خود را از خداوند و وصی علمش را از نبی(ص) میگیرد<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. خداوند در اینباره میفرماید: '''وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِكةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ كنْتُمْ صٰادِقِينَ قٰالُوا سُبْحٰانَك لاٰ عِلْمَ لَنٰا إِلاّٰ مٰا عَلَّمْتَنٰا إِنَّك أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكيمُ''' (بقره: 31-32) (و خدا همه نامها [یِ موجودات] را به آدم آموخت؛ سپس [هویت و حقایق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه کرد و گفت: مرا از نامهای ایشان خبر دهید، اگر [در ادعای سزاوار بودنتان به جانشینی] راستگویید. گفتند: تو از هر عیب و نقصی منزّهی، ما را دانشی جز آنچه خودت به ما آموختهای نیست، یقیناً تویی که بسیار دانا و حکیمی)<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>. | ||
یکی دیگر از عقاید فرقه غالی شیخیه این است که آنها میگویند: نزول وحی بر پیامبر(ص) با اذن و امر [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بوده است. سید رشتی در اینباره میگوید: هیچوقت جبرئیل بر پیامبر(ص) وارد نشد، مگر اینکه از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اجازه گرفت و همواره او به اذن [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بر پیامبر وارد میشد<ref>همان، ص66</ref>. نویسنده، این عقیده غالیان و عقاید دیگر آنان را درباره پیامبر(ص) و ائمه(ع)، مفصلا نقد میکند. | یکی دیگر از عقاید فرقه غالی شیخیه این است که آنها میگویند: نزول وحی بر پیامبر(ص) با اذن و امر [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بوده است. سید رشتی در اینباره میگوید: هیچوقت جبرئیل بر پیامبر(ص) وارد نشد، مگر اینکه از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اجازه گرفت و همواره او به اذن [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بر پیامبر وارد میشد<ref>همان، ص66</ref>. نویسنده، این عقیده غالیان و عقاید دیگر آنان را درباره پیامبر(ص) و ائمه(ع)، مفصلا نقد میکند. |
ویرایش