۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یخ' به 'یخ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'به' به 'به') |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
كتاب الأحجار علی رأي بليناس»، نیز از دیگر آثار جابر در علم موازین است که جابر با ذکر سخنان بلیناس حکیم رومی به بررسی کلام او پرداخته است. به گفته جابر، بلیناس معتقد است که برای هریک از حیوان و نبات و حجر و دیگر اشیاء میزانی وجود دارد و هریک را بهاجمال در چهار کتاب شرح داده است. این آثار بهقدری مجمل و مبتنی بر هم هستند که جابر معتقد است کسی که کتاب خودش را پیش از آنها مطالعه نکند، هیچ انتفاعی نخواهد برد<ref>ر.ک: همان، ص382</ref>. | كتاب الأحجار علی رأي بليناس»، نیز از دیگر آثار جابر در علم موازین است که جابر با ذکر سخنان بلیناس حکیم رومی به بررسی کلام او پرداخته است. به گفته جابر، بلیناس معتقد است که برای هریک از حیوان و نبات و حجر و دیگر اشیاء میزانی وجود دارد و هریک را بهاجمال در چهار کتاب شرح داده است. این آثار بهقدری مجمل و مبتنی بر هم هستند که جابر معتقد است کسی که کتاب خودش را پیش از آنها مطالعه نکند، هیچ انتفاعی نخواهد برد<ref>ر.ک: همان، ص382</ref>. | ||
«كتاب الحاصل»، از جمله آثاری است که نام [[امام جعفر صادق(ع)]] زینتبخش ابتدای آن است. جابر در ابتدای کتابش مینویسد: مولای من [[امام جعفر صادق(ع)|جعفر بن محمد(ع)]] روزی به من فرمود: بعد از این | «كتاب الحاصل»، از جمله آثاری است که نام [[امام جعفر صادق(ع)]] زینتبخش ابتدای آن است. جابر در ابتدای کتابش مینویسد: مولای من [[امام جعفر صادق(ع)|جعفر بن محمد(ع)]] روزی به من فرمود: بعد از این کتابها که در موازین نوشتی، چه حاصلی را انتظار داری؟ و من «كتاب الحاصل» را نوشتم و مولای من نام آن را «الحاصل» نهاد<ref>ر.ک: همان، ص459؛ غضبان، سید جعفر، ص51</ref>. | ||
«كتاب القديم»، رساله دیگری است که موضوع قدیم یا حادث بودن عالم را مورد بررسی قرار داده است. نویسنده در ابتدای رساله این موضوع را از دشوارترین موضوعات نزد قدمای فلاسفه دانسته است و تأکید میکند که: «اگر بگویم که بیشتر فلاسفه در حسرت حل این مسئله از دنیا رفتند، صادق بودهام»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص468</ref>. | «كتاب القديم»، رساله دیگری است که موضوع قدیم یا حادث بودن عالم را مورد بررسی قرار داده است. نویسنده در ابتدای رساله این موضوع را از دشوارترین موضوعات نزد قدمای فلاسفه دانسته است و تأکید میکند که: «اگر بگویم که بیشتر فلاسفه در حسرت حل این مسئله از دنیا رفتند، صادق بودهام»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص468</ref>. |
ویرایش