۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
||
| خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
| موضوع = | | موضوع = | ||
بدعت و بدعت گذاران | بدعت و بدعت گذاران | ||
وهابيه - | وهابيه - دفاعيهها و رديهها | ||
| ناشر = | | ناشر = | ||
مشعر | مشعر | ||
| خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
# [[علمالهدی، علی بن حسین|سید مرتضى]] مىگوید: «البدعة زيادة فيالدين أو نقصان منه من إسناد إلىالدين»؛ «بدعت عبارت است از زیاد کردن یا کم کردن از دین، با انتساب آن به دین».<ref>همان، ص23-25</ref> | # [[علمالهدی، علی بن حسین|سید مرتضى]] مىگوید: «البدعة زيادة فيالدين أو نقصان منه من إسناد إلىالدين»؛ «بدعت عبارت است از زیاد کردن یا کم کردن از دین، با انتساب آن به دین».<ref>همان، ص23-25</ref> | ||
با مراجعه به کتابهاى فتوایى مفتیان وهابى پى به مصادیقى از بدعت مىبریم که تعجّب انسان را برمىانگیزاند. بدین منظور در عنوان چهارم، به | با مراجعه به کتابهاى فتوایى مفتیان وهابى پى به مصادیقى از بدعت مىبریم که تعجّب انسان را برمىانگیزاند. بدین منظور در عنوان چهارم، به گوشههایی از فتاوی وهابیان که در مصادیق بدعت صادر شده، اشاره گردیده است که از جمله آنها عبارتند از اینکه: شیخ عبدالعزیز بن باز مىگوید: «التوسل بجاه فلان أو ببرکة فلان أو بحقّ فلان بدعة و ليست من الشرك، فإذا قال: أللهمّ إنّي أسألك بجاه أنبيائك أو بجاه وليك فلان أو بعبدك فلان أو بحقّ فلان أو ببرکة فلان فذلك لا يجوز و هو من البدع و من وسائل الشرك؛ لأنّه لم يرد عن النبي(ص) و لا عن الصحابة فيكون بدعة...»؛ «توسّل به جاه فلان یا به برکت فلان یا به حق فلان شخص بدعت است، ولى شرک نیست. پس اگر شخصى بگوید: بارخدایا! به جاه انبیایت یا به جاه فلان ولیت یا به فلان بندهات یا به حق فلان یا به برکت فلان از تو مىخواهم، این نوع درخواست جایز نیست و از جمله بدعتها و از وسایل شرک است؛ زیرا این نوع درخواست نه از پیامبر(ص) رسیده و نه از صحابه؛ لذا بدعت است».<ref>همان، ص47-48</ref> | ||
در آخرین عنوان، به نقد ادله وهابیان پرداخته شده است که از جمله آن عبارت است از اینکه شریعت اسلامى برخلاف شرایع دیگر، از آنجا که خاتم شرایع آسمانى است، لذا مشتمل بر قواعد و قوانینى شمولگراست که مىتواند تا روز قیامت پاسخگوى همه نیازهاى بشر در تمام زمینهها و در هر عصر و زمان باشد و در حقیقت اساس این عمومیت و شمولیت آن است که شریعت اسلامى، شریعتى است فطرى که با فطرت انسان سازگارى تمام داشته و پاسخگوى حاجات بشر است؛ شریعتى که تعیینکننده مصالح و مفاسد واقعى انسانها است.<ref>همان، ص65-66</ref> | در آخرین عنوان، به نقد ادله وهابیان پرداخته شده است که از جمله آن عبارت است از اینکه شریعت اسلامى برخلاف شرایع دیگر، از آنجا که خاتم شرایع آسمانى است، لذا مشتمل بر قواعد و قوانینى شمولگراست که مىتواند تا روز قیامت پاسخگوى همه نیازهاى بشر در تمام زمینهها و در هر عصر و زمان باشد و در حقیقت اساس این عمومیت و شمولیت آن است که شریعت اسلامى، شریعتى است فطرى که با فطرت انسان سازگارى تمام داشته و پاسخگوى حاجات بشر است؛ شریعتى که تعیینکننده مصالح و مفاسد واقعى انسانها است.<ref>همان، ص65-66</ref> | ||
ویرایش