پرش به محتوا

المنطق الإسلامي أصوله و مناهجه: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎د' به 'ی‌د'
جز (جایگزینی متن - 'می‎پ' به 'می‌پ')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎د' به 'ی‌د')
خط ۳۷: خط ۳۷:
بخش اول با عنوان تکامل اندیشه منطقی، بحثی تاریخی را می‌پروراند و نویسنده چگونگی پیدایش، رشد، تحول و تطور اندیشه منطقی را تا عصر حاضر می‌کاود. نویسنده به اینکه اندیشه‎ها همواره در ارتباط با بسترهای اجتماعی، انگیزه‎ها و فرایندهای روانی شکل‎گرفته‌اند و تحول ‎یافته‌اند کاملاً متفطن بوده و به همین منظور در سیر تاریخی تطور منطق از انواع تحلیل‎های جامعه‎شناختی و روان‎شناختی استفاده می‌کند.
بخش اول با عنوان تکامل اندیشه منطقی، بحثی تاریخی را می‌پروراند و نویسنده چگونگی پیدایش، رشد، تحول و تطور اندیشه منطقی را تا عصر حاضر می‌کاود. نویسنده به اینکه اندیشه‎ها همواره در ارتباط با بسترهای اجتماعی، انگیزه‎ها و فرایندهای روانی شکل‎گرفته‌اند و تحول ‎یافته‌اند کاملاً متفطن بوده و به همین منظور در سیر تاریخی تطور منطق از انواع تحلیل‎های جامعه‎شناختی و روان‎شناختی استفاده می‌کند.


بخش دوم، از قسم دوم آغاز می‎گردد و بحث‎ها بر مبنای موضوع طرح می‎گردند. در این قسم نویسنده شمایی کلی از اصول منطق اسلامی را ارائه می‎دهد که به‎ واقع در دیگر قسم‎های کتاب به‎گونه‌ای ضمنی منظور شده است.
بخش دوم، از قسم دوم آغاز می‎گردد و بحث‎ها بر مبنای موضوع طرح می‎گردند. در این قسم نویسنده شمایی کلی از اصول منطق اسلامی را ارائه می‌دهد که به‎ واقع در دیگر قسم‎های کتاب به‎گونه‌ای ضمنی منظور شده است.


قسم سوم و چهارم دربردارنده‎ روش‎شناسی پژوهش علمی است که در قسم سوم به شیوه سلبی از خطاهای فکر و اندیشه پرده می‎افکند و عمدتاً به علل روانی، اجتماعی و حتی زیستی و وراثتی مؤثر بر شکل‎گیری خطا در اندیشه اشاره می‎شود.
قسم سوم و چهارم دربردارنده‎ روش‎شناسی پژوهش علمی است که در قسم سوم به شیوه سلبی از خطاهای فکر و اندیشه پرده می‎افکند و عمدتاً به علل روانی، اجتماعی و حتی زیستی و وراثتی مؤثر بر شکل‎گیری خطا در اندیشه اشاره می‎شود.
خط ۵۱: خط ۵۱:
پس‎ از آنکه [[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] چند زمینه‎سازی را بیان می‌کند، بحث نخست خود را پیرامون تحول اندیشه منطق آغاز و سپس به شرح منطق افلاطون و [[ارسطو]] روی می‎آورد که در یونان پرآوازه‎ترین فلاسفه بودند<ref>ر.ک: روحانی، محمدحسین، ص10</ref>.
پس‎ از آنکه [[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] چند زمینه‎سازی را بیان می‌کند، بحث نخست خود را پیرامون تحول اندیشه منطق آغاز و سپس به شرح منطق افلاطون و [[ارسطو]] روی می‎آورد که در یونان پرآوازه‎ترین فلاسفه بودند<ref>ر.ک: روحانی، محمدحسین، ص10</ref>.


[[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] پیدایش این دو منطق را با رویداد سیاسی – اجتماعی مهمی که در یونان پیش آمد در پیوند می‎داند؛ اگرچه، گروه‎های فرصت‎طلب ظهور کردند که برای رسیدن به منافع شخصی خود از هرج‎ و مرج سیاسی و اجتماعی بهره می‎بردند و سوفسطایی‎ها برجسته‎ترین نمونه این گروه‎ها بودند؛ چراکه آن‎ها می‌کوشیدند با نام فرهنگ و در پرتو مجادلات میان‎تهی و تردید در هر مسئله، بساط را از جلوی دیگران برچینند و به مقاصد خود نزدیکشان کنند. نخستین کسی که به رویارویی با این گروه فرصت‎طلب کمر همت بست «سقراط» بود که با هنر یکی‎سازی مفاهیم پا به عرصه نهاد و با آن توانست جلوی این گروه را در بازی با الفاظ بگیرد. سپس افلاطون در رویارویی با اهل تشکیک، نظریه جدیدی را به میدان آورد که بر رد معتبر بودن عقل تکیه داشت و آن را «مُثُل افلاطونی» می‎نامند. افلاطون اعتقاد داشت، آدمی نخست با روحش زیسته است و در آن نسبت به پدیده‎ها و روح حقایق آشنایی یافته است، ولی با انتقال به این جهان در پیکر دوم خود بسیاری از این حقایق را فراموش کرده است، ولذا به پاره‌ای دلایل نیازمند است تا این پدیده‎ها را دوباره به یاد آورد<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>.
[[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] پیدایش این دو منطق را با رویداد سیاسی – اجتماعی مهمی که در یونان پیش آمد در پیوند می‌داند؛ اگرچه، گروه‎های فرصت‎طلب ظهور کردند که برای رسیدن به منافع شخصی خود از هرج‎ و مرج سیاسی و اجتماعی بهره می‎بردند و سوفسطایی‎ها برجسته‎ترین نمونه این گروه‎ها بودند؛ چراکه آن‎ها می‌کوشیدند با نام فرهنگ و در پرتو مجادلات میان‎تهی و تردید در هر مسئله، بساط را از جلوی دیگران برچینند و به مقاصد خود نزدیکشان کنند. نخستین کسی که به رویارویی با این گروه فرصت‎طلب کمر همت بست «سقراط» بود که با هنر یکی‎سازی مفاهیم پا به عرصه نهاد و با آن توانست جلوی این گروه را در بازی با الفاظ بگیرد. سپس افلاطون در رویارویی با اهل تشکیک، نظریه جدیدی را به میدان آورد که بر رد معتبر بودن عقل تکیه داشت و آن را «مُثُل افلاطونی» می‎نامند. افلاطون اعتقاد داشت، آدمی نخست با روحش زیسته است و در آن نسبت به پدیده‎ها و روح حقایق آشنایی یافته است، ولی با انتقال به این جهان در پیکر دوم خود بسیاری از این حقایق را فراموش کرده است، ولذا به پاره‌ای دلایل نیازمند است تا این پدیده‎ها را دوباره به یاد آورد<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>.


پس از افلاطون، [[ارسطو]] به عرصه درآمد که پایه‎های اندیشه سلیم را بنیان نهاد؛ به‎گونه‌ای که سوفسطاییان پس از او دیگر نتوانستند در اندیشه‎ها هرج ‎و مرج ایجاد کنند.
پس از افلاطون، [[ارسطو]] به عرصه درآمد که پایه‎های اندیشه سلیم را بنیان نهاد؛ به‎گونه‌ای که سوفسطاییان پس از او دیگر نتوانستند در اندیشه‎ها هرج ‎و مرج ایجاد کنند.
خط ۷۱: خط ۷۱:
ایشان تأکید می‌کنند که اعتماد، کلید عقل است؛ زیرا احساس ضعف، ایمان به خود و توانایی‎های او را در مرزبندی فشارها از وی می‎ستاند. این اعتماد را می‎توان با توکل بر خداوند عز و جل به دست آورد. برای تأکید این مفهوم، در هنگام بحث روایات و شواهد گوناگونی بیان‎شده است.
ایشان تأکید می‌کنند که اعتماد، کلید عقل است؛ زیرا احساس ضعف، ایمان به خود و توانایی‎های او را در مرزبندی فشارها از وی می‎ستاند. این اعتماد را می‎توان با توکل بر خداوند عز و جل به دست آورد. برای تأکید این مفهوم، در هنگام بحث روایات و شواهد گوناگونی بیان‎شده است.


[[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] سپس درباره شیوه اسلام در دوری از خطا بحث می‌کنند و می‎گویند: دو نیروی عقل و جهل با نفس بشری در چالش هستند و به سبب همین چالش، ریشه‎هایی نفسانی در کار است که آدمی را به‎سوی خطا سوق می‎دهد. ریشه‎هایی چون حب و دوستی، عدم اعتماد و شتاب‎زده‎گی و شتاب‎کاری<ref>ر.ک: همان، ص15-17</ref>.
[[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] سپس درباره شیوه اسلام در دوری از خطا بحث می‌کنند و می‎گویند: دو نیروی عقل و جهل با نفس بشری در چالش هستند و به سبب همین چالش، ریشه‎هایی نفسانی در کار است که آدمی را به‎سوی خطا سوق می‌دهد. ریشه‎هایی چون حب و دوستی، عدم اعتماد و شتاب‎زده‎گی و شتاب‎کاری<ref>ر.ک: همان، ص15-17</ref>.


نگارنده آنگاه از منطق اجتماعی از آن ‎جهت سخن به میان می‎آورند که آدمی قادر و مختار است که با فشارهای اجتماعی به رویارویی برخیزد. ایشان سپس عوامل تأثیر اجتماع را عرضه می‌کنند و سخن خود را با بحث پیرامون تجمعی شروع می‌کند که سه عامل را در خود دارد: حضور در یک مکان، داشتن هدف جامع و مشترک و وحدت سمت و سو<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>.
نگارنده آنگاه از منطق اجتماعی از آن ‎جهت سخن به میان می‎آورند که آدمی قادر و مختار است که با فشارهای اجتماعی به رویارویی برخیزد. ایشان سپس عوامل تأثیر اجتماع را عرضه می‌کنند و سخن خود را با بحث پیرامون تجمعی شروع می‌کند که سه عامل را در خود دارد: حضور در یک مکان، داشتن هدف جامع و مشترک و وحدت سمت و سو<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>.
خط ۸۹: خط ۸۹:
نویسنده سپس به بحث پیرامون ابزاری می‌پردازد که می‎توان با آن به پژوهش تاریخی پرداخت. این ابزار عبارتند از اسناد تاریخی به‎عنوان تنها راه علمی برای پژوهش تا از این طریق هرگونه غش و تقلبی در آن دانسته شود و درستی رویدادهای رسیده، ضمانت گردد. ایشان شیوه‎های پرده برداشتن از تحریف موجود در پاره‌ای روایات اسلامی را به‎عنوان نمونه ذکر و تأکید می‌کند که ناگزیر باید به ‎نقد درون ‎نص پرداخت تا میزان هم‎سویی آن با اصول کلی شریعت معلوم گردد و آنگاه به ‎نقد خارجی نص می‌پردازد که به شناخت راویان و پژوهش علم رجال اختصاص دارد.
نویسنده سپس به بحث پیرامون ابزاری می‌پردازد که می‎توان با آن به پژوهش تاریخی پرداخت. این ابزار عبارتند از اسناد تاریخی به‎عنوان تنها راه علمی برای پژوهش تا از این طریق هرگونه غش و تقلبی در آن دانسته شود و درستی رویدادهای رسیده، ضمانت گردد. ایشان شیوه‎های پرده برداشتن از تحریف موجود در پاره‌ای روایات اسلامی را به‎عنوان نمونه ذکر و تأکید می‌کند که ناگزیر باید به ‎نقد درون ‎نص پرداخت تا میزان هم‎سویی آن با اصول کلی شریعت معلوم گردد و آنگاه به ‎نقد خارجی نص می‌پردازد که به شناخت راویان و پژوهش علم رجال اختصاص دارد.


نویسنده، این بخش را با سخن از فلسفه تاریخ و آراء رسیده پیرامون آن به پایان می‎برد؛ آرایی همچون حتمیت تاریخ که ملت‎ها و جوامع را مقهور یک سیکل مشخص زندگی می‎گرداند. ایشان تأکید می‌کند که این حتمیت با رقابت‎طلبی و نوآوری انسان که او را در مسیر مخالف سنت‎های تاریخی قرار می‎دهد، ناهمگون است و از همین روی آزادی انسان است که تاریخ را می‎سازد و استواری و پایداری انسان بر همه تأثیرات دیگر برتری دارد<ref>ر.ک: همان، ص20-21</ref>.
نویسنده، این بخش را با سخن از فلسفه تاریخ و آراء رسیده پیرامون آن به پایان می‎برد؛ آرایی همچون حتمیت تاریخ که ملت‎ها و جوامع را مقهور یک سیکل مشخص زندگی می‎گرداند. ایشان تأکید می‌کند که این حتمیت با رقابت‎طلبی و نوآوری انسان که او را در مسیر مخالف سنت‎های تاریخی قرار می‌دهد، ناهمگون است و از همین روی آزادی انسان است که تاریخ را می‎سازد و استواری و پایداری انسان بر همه تأثیرات دیگر برتری دارد<ref>ر.ک: همان، ص20-21</ref>.


[[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] کتاب منطق اسلامی را با بحثی گسترده پیرامون شیوه‎های قیاس و استدلال به پایان می‎برد.
[[مدرسی، محمدتقی|آیت‌الله مدرسی]] کتاب منطق اسلامی را با بحثی گسترده پیرامون شیوه‎های قیاس و استدلال به پایان می‎برد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش