۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مید' به 'مید') |
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
در ابتدای هرکدام از رسائل، | در ابتدای هرکدام از رسائل، مقدمهای توسط ضیاءالدین دری اصفهانی نوشته شده است. | ||
نویسنده در رساله چهارم، طی هجده باب به ترتیب حروف الفبا، اصطلاحات علم فلسفه را شرح داده است. | نویسنده در رساله چهارم، طی هجده باب به ترتیب حروف الفبا، اصطلاحات علم فلسفه را شرح داده است. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
شارح، ابتدای این رساله را به زندگینامه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] (260-339ق) اختصاص داده است. ایشان، از حکایت جعلی ملاقات [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] سخن به میان آورده و دلایلی بر کذب بودن این حکایت مطرح نموده است. ایشان در ادامه به آثار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] اشاره کرده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص3-1</ref>. | شارح، ابتدای این رساله را به زندگینامه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] (260-339ق) اختصاص داده است. ایشان، از حکایت جعلی ملاقات [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] سخن به میان آورده و دلایلی بر کذب بودن این حکایت مطرح نموده است. ایشان در ادامه به آثار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] اشاره کرده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص3-1</ref>. | ||
شارح، انگیزه خود را درباره ترجمه و شرح این رساله چنین توضیح میدهد: چون آن مخدرات سراپرده حقیقت و آن فرائد لئالی ناسفته بحار معرفت و طریقت در خیام احتجاب الفاظ، مستور و در زیر نقاب کلمات و عبارات، مقصور و پوشیده بود و بر غالب شائقین به حکمت و تشنگان شراب حقیقت، واضح و هویدا نبود، لذا اینجانب با قلت بضاعت بر خود مخمر نموده و کمر همت را استوار بسته و در بیان معضلات و عویصات او رنج و زحمت را بر خود هموار نموده و آن مطالب عالیه را از قالب الفاظ عربی خارج کرده و به الفاظ فارسی که سهل التناول است درآورده و در توضیح عبارات و تشریح مشکلات و معضلات تا آن مقدار که درخور این رساله بود، جهد وافی مبذول | شارح، انگیزه خود را درباره ترجمه و شرح این رساله چنین توضیح میدهد: چون آن مخدرات سراپرده حقیقت و آن فرائد لئالی ناسفته بحار معرفت و طریقت در خیام احتجاب الفاظ، مستور و در زیر نقاب کلمات و عبارات، مقصور و پوشیده بود و بر غالب شائقین به حکمت و تشنگان شراب حقیقت، واضح و هویدا نبود، لذا اینجانب با قلت بضاعت بر خود مخمر نموده و کمر همت را استوار بسته و در بیان معضلات و عویصات او رنج و زحمت را بر خود هموار نموده و آن مطالب عالیه را از قالب الفاظ عربی خارج کرده و به الفاظ فارسی که سهل التناول است درآورده و در توضیح عبارات و تشریح مشکلات و معضلات تا آن مقدار که درخور این رساله بود، جهد وافی مبذول داشتهام<ref>ر.ک: همان، ص4-3</ref>. | ||
عادت ایشان در این شرح چینن است که بدون اشاره به متن عربی [[فصوص الحكم (فارابي)|فصوص]]، تمام 65 فص را ترجمه و شرح نموده است. هرچند در برخی از موارد، بخشی جزئی و کوچک از متن یک فص را آورده، سپس توضیحاتی را درباره آن متن ارائه داده است. | عادت ایشان در این شرح چینن است که بدون اشاره به متن عربی [[فصوص الحكم (فارابي)|فصوص]]، تمام 65 فص را ترجمه و شرح نموده است. هرچند در برخی از موارد، بخشی جزئی و کوچک از متن یک فص را آورده، سپس توضیحاتی را درباره آن متن ارائه داده است. | ||
ضیاءالدین دری اصفهانی برای فصوص ابتدایی، عنوانی را ذکر نکرده و فقط به شماره آن در پرانتر اشاره کرده است. در ادامه شیوه او تغییر کرده و از فص یازدهم، به عنوان و موضوع آن فص اشاره کرده، سپس به شرح و توضیحاتی درباره آن میپردازد. ایشان، گاه یک فص را | ضیاءالدین دری اصفهانی برای فصوص ابتدایی، عنوانی را ذکر نکرده و فقط به شماره آن در پرانتر اشاره کرده است. در ادامه شیوه او تغییر کرده و از فص یازدهم، به عنوان و موضوع آن فص اشاره کرده، سپس به شرح و توضیحاتی درباره آن میپردازد. ایشان، گاه یک فص را مقدمهای بر فص دیگر میداند و یا برای توضیح هرکدام از فصوص، مقدماتی را ذکر میکند. | ||
ایشان در فص ششم چنین میگوید: این فص، مقدمه است برای فص هفتم. برای توضیح این فص ما محتاجیم به یک مقدمه مختصری و آن مقدمه آن است که میگوییم مفهومات کلیه که برای آنها افراد ذهنی و یا خارجی است، بر پنچ قسم میباشند: جنس، فصل، نوع، عرض خاص و عرض عام. | ایشان در فص ششم چنین میگوید: این فص، مقدمه است برای فص هفتم. برای توضیح این فص ما محتاجیم به یک مقدمه مختصری و آن مقدمه آن است که میگوییم مفهومات کلیه که برای آنها افراد ذهنی و یا خارجی است، بر پنچ قسم میباشند: جنس، فصل، نوع، عرض خاص و عرض عام. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
نویسنده برای جواب دادن به سؤال اول از چهار مقدمه استفاده میکند و در پایان میگوید: ممکن است حدوث زلزله به جهت آن است که در اعماق زمین مجاری زیادی برای آبهایی که در آنها جاری است، گودالهای بزرگ و عمیقی پدید آمده باشد و باطن زمین را سست و رخو ساخته؛ بهطوریکه باعث میشود که قطعات بزرگ از زمین جدا میگردد و در آن گودالها ریزش میکند..<ref>همان، ص73</ref>. | نویسنده برای جواب دادن به سؤال اول از چهار مقدمه استفاده میکند و در پایان میگوید: ممکن است حدوث زلزله به جهت آن است که در اعماق زمین مجاری زیادی برای آبهایی که در آنها جاری است، گودالهای بزرگ و عمیقی پدید آمده باشد و باطن زمین را سست و رخو ساخته؛ بهطوریکه باعث میشود که قطعات بزرگ از زمین جدا میگردد و در آن گودالها ریزش میکند..<ref>همان، ص73</ref>. | ||
بعد از پاسخ به سؤال اول، به سؤال دوم چنین پاسخ میدهد: این آبهایی که باعث حفرههای بزرگ در زمین و نیز سستی آن شده است، دارای فواید بیشماری است که انسان و حیوان با آن زندگی و تولیدمثل میکنند و انسانها خدا را پرستش و عبادت میکنند؛ پس این آبها خیر محض هستند و هیچ شری در آنها نیست. حال اگر پس از سالهای عدیده در | بعد از پاسخ به سؤال اول، به سؤال دوم چنین پاسخ میدهد: این آبهایی که باعث حفرههای بزرگ در زمین و نیز سستی آن شده است، دارای فواید بیشماری است که انسان و حیوان با آن زندگی و تولیدمثل میکنند و انسانها خدا را پرستش و عبادت میکنند؛ پس این آبها خیر محض هستند و هیچ شری در آنها نیست. حال اگر پس از سالهای عدیده در گوشهای از زمین زلزلهای واقع شود و عده قلیلی از انسانها و حیوانات به هلاکت رسند، در جنب اینهمه خیرات و عطاهای بیشمار هیچ است و قابلمقایسه نیست<ref>ر.ک: همان، ص74</ref>. | ||
===رساله سوم: ترجمه رساله عمر خیام در خصوص خیر و شر=== | ===رساله سوم: ترجمه رساله عمر خیام در خصوص خیر و شر=== | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
===رساله چهارم: رساله در اصطلاحات فلسفه=== | ===رساله چهارم: رساله در اصطلاحات فلسفه=== | ||
در این رساله اصطلاحات علم فلسفه توضیح داده شده است. بدینسان که برای سهولت فهم و حفظ مطالب به ترتیب حروف تهجی نگاشته شده است؛ لکن در | در این رساله اصطلاحات علم فلسفه توضیح داده شده است. بدینسان که برای سهولت فهم و حفظ مطالب به ترتیب حروف تهجی نگاشته شده است؛ لکن در پارهای از مواضع و در برخی از مواد چون لغات با یکدیگر پیوستگی دارند و به هم مربوط هستند، برای آنکه رشته سخن گسیخته نگردد و برای طلبکننده حیرت دست ندهد، ناچار بقیه آن در ذیل همان حرف نخست نگاشته و تفسیر شده است؛ بنابراین واژگانی چون علت و معلول و اقسام آن، قوه و فعل، حدوث و قدم، جواهر و اعراض به دنبال یکدیگر آمدهاند<ref>ر.ک: همان، ص86</ref>. | ||
نویسنده در توضیح واژگان، گاه اختلاف بین متکلمان و حکما را یادآور شده است؛ مثلاً ایشان در ذیل حرف «ز» واژه زمان را مورد بررسی قرار داده و نوشته: زمان، در نزد متکلمان عبارت است از یک امر متجدد معلومی که معین میشود بهواسطه او یک امر متجدد موهومی؛ مثلاً هرگاه کسی بگوید من اول طلوع آفتاب نزد تو میآیم. طلوع آفتاب امر متجدد معلوم است؛ لکن آمدن آن شخص یک امر موهومی است و وقتیکه مقارن شود این امر موهوم با آن امر متجدد معلوم، برطرف میگردد آن ابهامی که در امر موهوم موجود بوده است. | نویسنده در توضیح واژگان، گاه اختلاف بین متکلمان و حکما را یادآور شده است؛ مثلاً ایشان در ذیل حرف «ز» واژه زمان را مورد بررسی قرار داده و نوشته: زمان، در نزد متکلمان عبارت است از یک امر متجدد معلومی که معین میشود بهواسطه او یک امر متجدد موهومی؛ مثلاً هرگاه کسی بگوید من اول طلوع آفتاب نزد تو میآیم. طلوع آفتاب امر متجدد معلوم است؛ لکن آمدن آن شخص یک امر موهومی است و وقتیکه مقارن شود این امر موهوم با آن امر متجدد معلوم، برطرف میگردد آن ابهامی که در امر موهوم موجود بوده است. |
ویرایش