۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مید' به 'مید') |
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
}} | }} | ||
'''الأصل الأصيل (اصول آصفیه)'''، اثر [[واحد تبریزی، رجبعلی|ملا رجبعلی تبریزی]] (از فیلسوفان مکتب اصفهان)، کتابی است فلسفی، به زبان عربی، در یک جلد که به تصحیح و تحقیق [[جوان پور هروي، عزيز|عزیز جوانپور هروی]] و [[اکبري بيرق، حسن|حسن اکبری بیرق]] رسیده و همانها مقدمه فارسیای بر آن | '''الأصل الأصيل (اصول آصفیه)'''، اثر [[واحد تبریزی، رجبعلی|ملا رجبعلی تبریزی]] (از فیلسوفان مکتب اصفهان)، کتابی است فلسفی، به زبان عربی، در یک جلد که به تصحیح و تحقیق [[جوان پور هروي، عزيز|عزیز جوانپور هروی]] و [[اکبري بيرق، حسن|حسن اکبری بیرق]] رسیده و همانها مقدمه فارسیای بر آن نوشتهاند. نویسنده در این اثر به بیان قاعده الواحد و فروعات آن پرداخته. اساسا [[واحد تبریزی، رجبعلی|رجبعلی تبریزی]] منتقد آرای فلسفه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
تبریزی، قائل به اشتراک لفظی وجود و موجود میان واجب و ممکن است و در «الأصل الأصيل» نیز درباره اشتراک لفظی وجود سخن گفته و آن را از فروعات قاعده الواحد قرار داده؛ او معتقد است خداوند ممکن نیست که به وجود عام بدیهی که بر اشیا حمل میشود، متصف شود؛ زیرا خداوند فاعل چنین وجودی است و فاعل شیء نمیتواند قابل همان شیء نیز باشد. با این بیان، وجه فساد گفتار متأخرین مبنی بر اشتراک معنوی وجود میان واجب و ممکن روشن میشود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/64041/59 ر.ک: غفاری، ابوالحسن، ص59]</ref>. | تبریزی، قائل به اشتراک لفظی وجود و موجود میان واجب و ممکن است و در «الأصل الأصيل» نیز درباره اشتراک لفظی وجود سخن گفته و آن را از فروعات قاعده الواحد قرار داده؛ او معتقد است خداوند ممکن نیست که به وجود عام بدیهی که بر اشیا حمل میشود، متصف شود؛ زیرا خداوند فاعل چنین وجودی است و فاعل شیء نمیتواند قابل همان شیء نیز باشد. با این بیان، وجه فساد گفتار متأخرین مبنی بر اشتراک معنوی وجود میان واجب و ممکن روشن میشود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/64041/59 ر.ک: غفاری، ابوالحسن، ص59]</ref>. | ||
«بحث اوصاف واجب الوجـود در اندیشـه [[واحد تبریزی، رجبعلی|ملا رجبعلـی تـبریـزی]] در واقـع در ادامه مبحـث اشتراک لفظی وجود مطرح است؛ بهطوریکه او استدلال نخست در اشتراک لفظی وجـود را درباره اوصاف نیز جاری و ساری میداند. او در مسئله صـفات واجـب تعـالی نیـز بـا بـیشتر حـکما و متکلمان، مخالفت کرده و اطـلاق صـفاتی همچـون علـم و قـدرت را بـر واجب، به معنایی که بر ممکنات اطلاق میشـود، جـایز نمـیدانـد، سـخن [[واحد تبریزی، رجبعلی|مـلا رجبعلـی تبریزی]] درباره صفات حق تـعالی در واقـع به انکار اوصاف الهی انجامیده. به باور او، صـفات واجب، نه عین ذات است و نه زاید بر ذات، بلکه اساسا خدا منزه از هـر صـفت اسـت و مـوصوف هـیچ صفتی - خواه وجود یا عـلم و قـدرت و... ـ واقع نمیشود؛ بـدین ترتیـب او | «بحث اوصاف واجب الوجـود در اندیشـه [[واحد تبریزی، رجبعلی|ملا رجبعلـی تـبریـزی]] در واقـع در ادامه مبحـث اشتراک لفظی وجود مطرح است؛ بهطوریکه او استدلال نخست در اشتراک لفظی وجـود را درباره اوصاف نیز جاری و ساری میداند. او در مسئله صـفات واجـب تعـالی نیـز بـا بـیشتر حـکما و متکلمان، مخالفت کرده و اطـلاق صـفاتی همچـون علـم و قـدرت را بـر واجب، به معنایی که بر ممکنات اطلاق میشـود، جـایز نمـیدانـد، سـخن [[واحد تبریزی، رجبعلی|مـلا رجبعلـی تبریزی]] درباره صفات حق تـعالی در واقـع به انکار اوصاف الهی انجامیده. به باور او، صـفات واجب، نه عین ذات است و نه زاید بر ذات، بلکه اساسا خدا منزه از هـر صـفت اسـت و مـوصوف هـیچ صفتی - خواه وجود یا عـلم و قـدرت و... ـ واقع نمیشود؛ بـدین ترتیـب او بهگونهای از الهیات معتقد شده که میتوان آن را الهیات تنزیهی یا سلبی نامید. تبریـزی در این مسئله نیز بهشـدت تـحت تأثیر آن دسته از روایاتی قـرار گـرفتـه کـه در آنهـا صـفات از خدا سلب شده است. او برای ادعای خود دو دلیل اصلی اقامه کرده است؛ | ||
او در دلیل نخست، هر نوع اتحاد در واجـب - خـواه اتحـاد چنـد صـفت بـا همدیگر یا اتحاد صـفات بـا ذات - را نفی میکند و میگوید: دو چیز نمیتواند یک چیز باشد؛ زیرا هر دو - مثلا دو صفت یا ذات و یک صفت - یا موجودند یا یکی موجود است و دیگری موجـود نیسـت، ماننـد اینکـه بـگـوییم ذات مـوجود است، ولی صفات موجود نیستند؛ یا هیچکدام موجود نیستند، بلکـه امـر سـومی آنها را موجود کرده است. اگر هـر دو موجود باشند، در این صورت در واقع اتحادی رخ نداده است، بلکه دو موجود | او در دلیل نخست، هر نوع اتحاد در واجـب - خـواه اتحـاد چنـد صـفت بـا همدیگر یا اتحاد صـفات بـا ذات - را نفی میکند و میگوید: دو چیز نمیتواند یک چیز باشد؛ زیرا هر دو - مثلا دو صفت یا ذات و یک صفت - یا موجودند یا یکی موجود است و دیگری موجـود نیسـت، ماننـد اینکـه بـگـوییم ذات مـوجود است، ولی صفات موجود نیستند؛ یا هیچکدام موجود نیستند، بلکـه امـر سـومی آنها را موجود کرده است. اگر هـر دو موجود باشند، در این صورت در واقع اتحادی رخ نداده است، بلکه دو موجود بـودهانـد و اکـنون نیز موجودند. بازگشت این سخن بـه ایـن است که آنها در واقع دو موجودند، نه یک وجود و اگـر یـکـی مـوجـود بـوده و دیگـری موجود نباشد، در این صورت نیز اتحاد معنا ندارد؛ زیرا اتحاد بـین امـر مـوجود و معـدوم نامعقول است و اگر هیچکدام موجود نباشند، باز اتحاد معنا ندارد، بلکه در واقـع هــر دو از بین گرفتهاند و امر سومی پدید آمده است. پس در همه شـقوق، اتحـاد محـال اســت. | ||
وقتی اتحاد، محال شـد، نـتیجه میگیریم که صفت نمیتواند عین ذات باشد. تبریزی ادعا میکند این دلیل، دلیل مشهور حکماست»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/64041/66 ر.ک: همان، ص66-67]</ref>. | وقتی اتحاد، محال شـد، نـتیجه میگیریم که صفت نمیتواند عین ذات باشد. تبریزی ادعا میکند این دلیل، دلیل مشهور حکماست»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/64041/66 ر.ک: همان، ص66-67]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
فهرست مطالب در ابتدای اثر ذکر شده است. مصححان کتاب در ابتدای آن یک مقدمه به زبان فارسی و هرمان لندنت در انتهای اثر | فهرست مطالب در ابتدای اثر ذکر شده است. مصححان کتاب در ابتدای آن یک مقدمه به زبان فارسی و هرمان لندنت در انتهای اثر مقدمهای به زبان انگلیسی نگاشتهاند. | ||
ارجاعات در پاورقی ذکر شده است. | ارجاعات در پاورقی ذکر شده است. |
ویرایش