۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
| خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
«یوسف بن | «یوسف بن محمد اندلسی» که از علمای اهل سنت است در مقدمه با نثری مسجع درباره کتابش توضیح میدهد که به علت زیبایی عباراتش قسمتی از آن را عیناً نقل میکنیم؛ أما بعد: دام لنا و لكم السعد، فإني عزمت بعد استخارة ذي الطّول و من بيده القوّة و الحول، و رغبتي إليه في السّداد في العمل و القول، على أن أجمع في هذه الأوراق كل معنى رق أو راق، مما هو عندي مستحسن لا مستخشن، و مستملح لا مستقبح، و أثبت فيه من الفوائد ما يزري بالفرائد، و من بدائع العلوم و الفهوم ما يرتقى به من التّخوم إلى النجوم، و جعلت ما أؤلّف فيه و أبني لعبد الرحيم ابني، ليقرأه بعد موتي و ينظر إليّ بعد فوتي، إذ لم يلحق بعد لصغره درجة النبلاء و لم يبلغ مرتبة العقلاء، أرجو أن يجعله اللّه منهم و لا يقطع به عنهم، فيكون إن شاء اللّه تعالى بقراءة هذا الكتاب في الزيادة، إلى أن يلحق بالسادة. | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
| خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
در بخشی از مطالب کتاب درباره «بدر» چنین میخوانیم: در صفات رسول خدا(ص) آمده است که صورتش چونان ماه شب چهارده میدرخشید؛ «یتلألأ وجهه تلألؤ القمر لیلة البدر». شب بدر همان شب چهاردهم ماه است و آن را به دلیل کامل بودن ماه در آن شب، بدر نامیدهاند. عبارت عین بدرة به معنی چشمه بزرگ نیز از همین باب (تمام و کامل بودن) است. در شعر امرؤالقیس نیز میخوانیم: و عین لها حذرة بدرة.... [گفته شده] بدر نام مردی است که چاه بدر را حفر نمود و ازاینرو آن چاه را نیز به نام خود آن شخص (یعنی بدر) نامیدند؛ مانند آنچه درباره خیبر رخ داده (آن را به نام حفر کنندهاش نام نهادهاند). در کتاب بخاری نقل شده: «اتی رسولالله صلیالله علیه و [و آله] سلم و هو بخیبر بقدر فیه خضرات و بقول» برای پیامبر اسلام درحالیکه در خیبر بود سبدی آوردند که در آن سبزیجات بود. در روایتی هم بهجای عبارت «بقدر» کلمه «ببدر» آورده شده است. صاحب طره آن را به طَبَق تفسیر کرده است (یعنی گفته عبارت ببدر در روایت به معنی طبق است) علت این تفسیر این است که به خاطر دایرهشکل بودن و تمامیتِ شکلش، به آن بدر گفته شده. بههرحال هر چیزی که تمام و کامل باشد را بدر مینامند. ابن قتیبه گفته: ازاینجهت است که به ده هزار، بدره میگویند؛ زیرا این عدد، تمام و منتهای عدد است. دیگران نیز گفتهاند بدر، پوست گوسفند (سخله) است در هنگامیکه کنده و جدا شود. اگر ا ین پوست پس از جدا شدن دباغی شود ممکن است تبدیل به کیسهای شود که در آن این مقدار از دراهم را قرار میدهند. ازاینرو نام دراهم را بر کیسه نهادهاند (از باب تسمیه شیء به نام سببش یا مجاورش)؛ که این امر در عرب سابقه هم دارد مانند موردی که غائط را به نام موضع مطمئنی که در آن رفع حاجت میشود نامیدهاند و یا موردی که به آسمان، مطر گفتهاند؛ چون باران از آسمان نازل میشود و....<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/18200/1/138 ر.ک: همان، ج1، ص138]</ref> | در بخشی از مطالب کتاب درباره «بدر» چنین میخوانیم: در صفات رسول خدا(ص) آمده است که صورتش چونان ماه شب چهارده میدرخشید؛ «یتلألأ وجهه تلألؤ القمر لیلة البدر». شب بدر همان شب چهاردهم ماه است و آن را به دلیل کامل بودن ماه در آن شب، بدر نامیدهاند. عبارت عین بدرة به معنی چشمه بزرگ نیز از همین باب (تمام و کامل بودن) است. در شعر امرؤالقیس نیز میخوانیم: و عین لها حذرة بدرة.... [گفته شده] بدر نام مردی است که چاه بدر را حفر نمود و ازاینرو آن چاه را نیز به نام خود آن شخص (یعنی بدر) نامیدند؛ مانند آنچه درباره خیبر رخ داده (آن را به نام حفر کنندهاش نام نهادهاند). در کتاب بخاری نقل شده: «اتی رسولالله صلیالله علیه و [و آله] سلم و هو بخیبر بقدر فیه خضرات و بقول» برای پیامبر اسلام درحالیکه در خیبر بود سبدی آوردند که در آن سبزیجات بود. در روایتی هم بهجای عبارت «بقدر» کلمه «ببدر» آورده شده است. صاحب طره آن را به طَبَق تفسیر کرده است (یعنی گفته عبارت ببدر در روایت به معنی طبق است) علت این تفسیر این است که به خاطر دایرهشکل بودن و تمامیتِ شکلش، به آن بدر گفته شده. بههرحال هر چیزی که تمام و کامل باشد را بدر مینامند. ابن قتیبه گفته: ازاینجهت است که به ده هزار، بدره میگویند؛ زیرا این عدد، تمام و منتهای عدد است. دیگران نیز گفتهاند بدر، پوست گوسفند (سخله) است در هنگامیکه کنده و جدا شود. اگر ا ین پوست پس از جدا شدن دباغی شود ممکن است تبدیل به کیسهای شود که در آن این مقدار از دراهم را قرار میدهند. ازاینرو نام دراهم را بر کیسه نهادهاند (از باب تسمیه شیء به نام سببش یا مجاورش)؛ که این امر در عرب سابقه هم دارد مانند موردی که غائط را به نام موضع مطمئنی که در آن رفع حاجت میشود نامیدهاند و یا موردی که به آسمان، مطر گفتهاند؛ چون باران از آسمان نازل میشود و....<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/18200/1/138 ر.ک: همان، ج1، ص138]</ref> | ||
یوسف بن | یوسف بن محمد اندلسی مینویسد: [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] کنیزی داشتند که با ظرفی بر دستان حضرت آب میریخت. بر اثر سهلانگاری و عدم دقت، ظرف آب از دستش افتاد و بهشدت به پیشانی امام خورد، بهگونهای که درد شدیدی ایجاد کرد. در این هنگام کنیز بلافاصله گفت: مولای من (وَ الْکاظِمِينَ الْغَيظَ)؛ «مؤمنان کسانی هستند که در ناراحتی کظم غیظ میکنند.» حضرت فرمودند: کظم غیظ کردم، پس عرض کرد: (وَ الْعافِينَ عنِ النَّاسِ)؛ «مؤمنان، اهل عفو و گذشت هستند.» حضرت فرمودند: «قَد عَفَوتَ عَنک؛ تو را بخشیدم.» کنیز عرضه داشت: (وَ اللَّهُ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)؛ «خدا نیکوکاران را دوست دارد.» حضرت فرمودند: تو را در راه خدا آزاد کردم و هزار درهم نیز به تو بخشیدم<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/93007/70 زنگوئی، علیرضا، ص70-71]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
ویرایش