الف باء في أنواع الآداب و فنون المحاضرات و اللغة
الف باء في أنواع الآداب و فنون المحاضرات و اللغة | |
---|---|
پدیدآوران | بلوي، يوسف بن محمد (نويسنده) محفوظ، خالد عبدالغني (محقق) |
عنوانهای دیگر | کتاب الف باء في أنواع الآداب و فنون المحاضرات و اللغة |
ناشر | دار الکتب العلمية |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | مجلد1: 2009م, مجلد2: 2009م, |
موضوع | ادبيات عربي - قرن 6ق. - تاريخ و نقد |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | PJA 4191 /ب8الف6* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الف باء في أنواع الآداب و فنون المحاضرات و اللغة، نوشته ابوالحجاج یوسف بن محمد بلوی مالقی (متوفی 604ق)، معروف به ابن شیخ، کتابی است دوجلدی به زبان عربی، و کشکول مانند که بیشتر دربردارنده آداب و فنون مباحثه و مباحث مربوط به لغت است. خالد عبدالغنی محفوظ، به تصحیح این اثر پرداخته است. کتاب در 2009 میلادی در دارالکتب بیروت به چاپ رسیده است.
ساختار
کتاب دارای دو جلد است. جلد اول شامل مقدمه مصحح و محتوای مطالب در فصلهای متعدد است و جلد دوم دربردارنده ادامه مطالب در چندین فصل.
گزارش محتوا
«یوسف بن محمد اندلسی» که از علمای اهل سنت است در مقدمه با نثری مسجع درباره کتابش توضیح میدهد که به علت زیبایی عباراتش قسمتی از آن را عیناً نقل میکنیم؛ أما بعد: دام لنا و لكم السعد، فإنیعزمت بعد استخارة ذي الطّول و من بيده القوّة و الحول، و رغبتي إليه في السّداد في العمل و القول، على أن أجمع في هذه الأوراق كل معنى رق أو راق، مما هو عندي مستحسن لا مستخشن، و مستملح لا مستقبح، و أثبت فيه من الفوائد ما يزري بالفرائد، و من بدائع العلوم و الفهوم ما يرتقى به من التّخوم إلى النجوم، و جعلت ما أؤلّف فيه و أبنیلعبد الرحيم ابني، ليقرأه بعد موتي و ينظر إليّ بعد فوتي، إذ لم يلحق بعد لصغره درجة النبلاء و لم يبلغ مرتبة العقلاء، أرجو أن يجعله اللّه منهم و لا يقطع به عنهم، فيكون إن شاء اللّه تعالى بقراءة هذا الكتاب في الزيادة، إلى أن يلحق بالسادة.
إن الهلال إذا رأيت نموّه | أيقنت أن سيصير بدرا كاملا |
و سميت ما جمعت لهذا الطفل المربا: كتاب ألف با، یعنی: نویسنده پس از یک تحقیق بلندمدت تصمیم بر نوشتن مطالب این کتاب کرده و تصمیمش بر این بوده که هرآنچه را که نزدش نیکو و ملیح است در آن بیاورد. او این مطالب را در قالب مسجع بیان میکند و سپس بیان میدارد که مطالب آن را برای پسرش عبدالرحیم که هنوز به کمال عقل و شایستگی نرسیده، نگاشته است تا بعد از وفاتش آن مطالب را بخواند و از پدر یاد کند. او برای فرزندش هم دعا میکند که خداوند این کتاب را مایه زیادت علم او قرار داده و عاقبت به خیرش کند. یوسف بن محمد بلوی، سپس بیان میدارد که مطالب این کتاب را «الف با» نام نهاده و درباره این اثر شعر ذیل را ارائه میکند:
هذا كتاب ألف با | صنعته يا ألبّا | |
من أجل نجلي المرجى | إذا شدا أن يلبا | |
أدعو لعلم و من حق | من دعي أن يلبا | |
و أنت عبدالرحيم الطف | ل الصغير المربا | |
إذا عقلت فقل قد | رضيت باللّه ربا | |
و دين الإسلام دينا | و بالنبي المنبا | |
محمد قل رسولا | و قل نبيّا محبّا | |
ثم استقم و اتبعه | تزدد من اللّه قربا | |
و ذا الكتاب اتخذه | لداء جهلك طبا | |
فإنه صنع امرئ | طب لمن حب طبا | |
هذي وصاة أب لم | يزل لشخصك صبّا | |
و لو يطيق عليك ال | خيرات أجمع صبا |
او پسازاین شعر بیان میدارد که البته مطالعه این اثر برای همه طالبان مباح است.[۱]
در بخشی از مطالب کتاب درباره «بدر» چنین میخوانیم: در صفات رسول خدا(ص) آمده است که صورتش چونان ماه شب چهارده میدرخشید؛ «یتلألأ وجهه تلألؤ القمر لیلة البدر». شب بدر همان شب چهاردهم ماه است و آن را به دلیل کامل بودن ماه در آن شب، بدر نامیدهاند. عبارت عین بدرة به معنی چشمه بزرگ نیز از همین باب (تمام و کامل بودن) است. در شعر امرؤالقیس نیز میخوانیم: و عین لها حذرة بدرة.... [گفته شده] بدر نام مردی است که چاه بدر را حفر نمود و ازاینرو آن چاه را نیز به نام خود آن شخص (یعنی بدر) نامیدند؛ مانند آنچه درباره خیبر رخ داده (آن را به نام حفر کنندهاش نام نهادهاند). در کتاب بخاری نقل شده: «اتی رسولالله صلیالله علیه و [و آله] سلم و هو بخیبر بقدر فیه خضرات و بقول» برای پیامبر اسلام درحالیکه در خیبر بود سبدی آوردند که در آن سبزیجات بود. در روایتی هم بهجای عبارت «بقدر» کلمه «ببدر» آورده شده است. صاحب طره آن را به طَبَق تفسیر کرده است (یعنی گفته عبارت ببدر در روایت به معنی طبق است) علت این تفسیر این است که به خاطر دایرهشکل بودن و تمامیتِ شکلش، به آن بدر گفته شده. بههرحال هر چیزی که تمام و کامل باشد را بدر مینامند. ابن قتیبه گفته: ازاینجهت است که به ده هزار، بدره میگویند؛ زیرا این عدد، تمام و منتهای عدد است. دیگران نیز گفتهاند بدر، پوست گوسفند (سخله) است در هنگامیکه کنده و جدا شود. اگر این پوست پس از جدا شدن دباغی شود ممکن است تبدیل به کیسهای شود که در آن این مقدار از دراهم را قرار میدهند. ازاینرو نام دراهم را بر کیسه نهادهاند (از باب تسمیه شیء به نام سببش یا مجاورش)؛ که این امر در عرب سابقه هم دارد مانند موردی که غائط را به نام موضع مطمئنی که در آن رفع حاجت میشود نامیدهاند و یا موردی که به آسمان، مطر گفتهاند؛ چون باران از آسمان نازل میشود و....[۲]
یوسف بن محمد اندلسی مینویسد: امام صادق(ع) کنیزی داشتند که با ظرفی بر دستان حضرت آب میریخت. بر اثر سهلانگاری و عدم دقت، ظرف آب از دستش افتاد و بهشدت به پیشانی امام خورد، بهگونهای که درد شدیدی ایجاد کرد. در این هنگام کنیز بلافاصله گفت: مولای من (وَ الْکاظِمِينَ الْغَيظَ)؛ «مؤمنان کسانی هستند که در ناراحتی کظم غیظ میکنند.» حضرت فرمودند: کظم غیظ کردم، پس عرض کرد: (وَ الْعافِينَ عنِ النَّاسِ)؛ «مؤمنان، اهل عفو و گذشت هستند.» حضرت فرمودند: «قَد عَفَوتَ عَنک؛ تو را بخشیدم.» کنیز عرضه داشت: (وَ اللَّهُ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)؛ «خدا نیکوکاران را دوست دارد.» حضرت فرمودند: تو را در راه خدا آزاد کردم و هزار درهم نیز به تو بخشیدم[۳].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد در انتهای همان جلد ذکر شده است. پاورقیهای کتاب در هر دو جلد انگشتشمار است و در همین مقدار نیز شاهد مطلب مهمی در این بخش نیستیم.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- زنگوئی، علیرضا، نکتهها و مناسبتها؛ «ماه ربیعالاول»، پایگاه مجلات تخصصی نور: مبلغان، آبان و آذر 1396، شماره 221.