۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'مىكردند' به 'میكردند') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
نویسنده، وقف به معناى واقفىگرى را به سه قسم تقسيم كرده است: 1- وقف عادى و ساده تابع احساسات، 2- وقف اعتقادى همراه با تأويل و ايهام، 3- وقف برنامهريزى شده همراه با انگيزههاى قبلى و سازماندهى شده. نویسنده محترم بر آن است كه همه يا اكثر كسانى كه در دو قسم اول و دوم قرار گرفتند، هر چند در آغاز گرفتار و منحرف شدند ولى بعد از مدتى آگاه شدند و از واقفىگرى برگشتند و توبه كردند، و امّا منحرفان اصلى كه خطرى براى اساس تشيع شمرده شدند و اهلبيت(ع) با آنان مبارزه كردند و آنان را كافر، مشرك، زنديق و جهنمى شمردند، عبارت از همان كسانى بودند كه در قسم سوم قرار گرفتند.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/25 متن كتاب، ص25]</ref> | نویسنده، وقف به معناى واقفىگرى را به سه قسم تقسيم كرده است: 1- وقف عادى و ساده تابع احساسات، 2- وقف اعتقادى همراه با تأويل و ايهام، 3- وقف برنامهريزى شده همراه با انگيزههاى قبلى و سازماندهى شده. نویسنده محترم بر آن است كه همه يا اكثر كسانى كه در دو قسم اول و دوم قرار گرفتند، هر چند در آغاز گرفتار و منحرف شدند ولى بعد از مدتى آگاه شدند و از واقفىگرى برگشتند و توبه كردند، و امّا منحرفان اصلى كه خطرى براى اساس تشيع شمرده شدند و اهلبيت(ع) با آنان مبارزه كردند و آنان را كافر، مشرك، زنديق و جهنمى شمردند، عبارت از همان كسانى بودند كه در قسم سوم قرار گرفتند.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/25 متن كتاب، ص25]</ref> | ||
نویسنده در مورد سبب نامگذارى اين فرقه به (سگهاى بارانخورده)، نوشته است: أئمه اطهار(ع) چون احساس | نویسنده در مورد سبب نامگذارى اين فرقه به (سگهاى بارانخورده)، نوشته است: أئمه اطهار(ع) چون احساس میكردند كه اين فرقه براى اساس تشيع خطرساز است و واقفىها براى رسيدن به مطامع دنيوى مىكوشند كه خيالات پليد خود را در بين مردم تبليغ كنند، با اين فرقه منحرف (واقفيه) بهصورت صريح و شديد مقابله كردند و همين روش در بين شاگردان أئمه(ع) هم منعكس شد و آنان هم به مبارزه علنى پرداختند. روزى على بن اسماعيل ميثمى و يونس بن عبدالرحمن با يكى از واقفىها مناظره كردند و بحثشان شديد شد و به اوج خود رسيد؛ در اين هنگام على بن اسماعيل ميثمى به آن واقفى گفت: «ما أنتم إلّا كلابٌ ممطورة»: شما جز سگانى بارانخورده نيستيد! منظورش اين بود كه شما از مردار متعفنتريد! و اين لقب بر روى واقفىها ماند و اكنون با همين لقب شناخته مىشوند و اگر در مورد كسى گفته شود كه «إنّه ممطورٌ». فهميده مىشود كه او واقفى است و بر امامت حضرت امام موسى كاظم(ع) توقف كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/28 همان، ص28]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/29 29]</ref> | ||
نویسنده در بحثى جالب، تفاوت بين فطحيه و واقفيه را از نظر اعتقادى و عملى به اين صورت بيان كرده است: [[مجلسی، محمدتقی|علامه محمدتقى مجلسى]] در [[روضة المتقين في شرح منلايحضرهالفقيه|روضة المتقين]] گفته است كه فطحيه از واقفيه نزدیک تر به حقّ بودند؛ زيرا فطحيه امامت دوازده امام(ع) را مىپذيرفتند و امامت هيچ يك از آنان را انكار | نویسنده در بحثى جالب، تفاوت بين فطحيه و واقفيه را از نظر اعتقادى و عملى به اين صورت بيان كرده است: [[مجلسی، محمدتقی|علامه محمدتقى مجلسى]] در [[روضة المتقين في شرح منلايحضرهالفقيه|روضة المتقين]] گفته است كه فطحيه از واقفيه نزدیک تر به حقّ بودند؛ زيرا فطحيه امامت دوازده امام(ع) را مىپذيرفتند و امامت هيچ يك از آنان را انكار نمیكردند. علامه مامقانى هم گفته است كه در بين مذاهب اسلامى، فطحيه به اماميه نزدیک تر از ديگران هستند به دو دليل: از نظر اعتقادى همه دوازده امام را پذيرفتهاند جز آنكه در بين [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و امام كاظم(ع)، عبدالله افطح را به عنوان امام افزودهاند و روايت دوازده امام را حمل بر دوازده امام از نسل [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] مىكنند. عبدالله افطح، تا هفتاد روز بعد از وفات [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] زنده بود و بعد رحلت كرد و البته اگر كسى از فطحىها در اين مدت هفتاد روزه از دنيا رفته باشد مشمول روايت «من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» مىشود. و از نظر عملى نيز فطحيه از عبدالله افطح هيچ حكم فرعى فقهى ذكر نكردهاند و همان احكام فقهى روايت شده از دوازده امام(ع) را عمل مىكنند. پس اشتباه فطحيه فقط در افزودن عبدالله افطح به دوازده امام(ع) است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/33 همان، ص33]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/35 35]</ref> | ||
نویسنده، عوامل پيدايش پديده وقف به معناى واقفىگرى را چند گونه دانسته است: يك- اسباب مادى و نفسانى مانند طمع و حبّ مال و دنيا و پيروى از هواى نفس، دو- شبهات فكرى، سه- علل احساسى و عاطفى؛ كه در مورد هر يك از اينگونهها و مصاديق و موارد آن، توضيحات و مثالهايى ذكر كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/79 همان، ص79]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/127 127]</ref> | نویسنده، عوامل پيدايش پديده وقف به معناى واقفىگرى را چند گونه دانسته است: يك- اسباب مادى و نفسانى مانند طمع و حبّ مال و دنيا و پيروى از هواى نفس، دو- شبهات فكرى، سه- علل احساسى و عاطفى؛ كه در مورد هر يك از اينگونهها و مصاديق و موارد آن، توضيحات و مثالهايى ذكر كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/79 همان، ص79]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/127 127]</ref> |
ویرایش