پرش به محتوا

الواقفية: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۵ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده'
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین')
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =دراسه تحلیلیه
| عنوان‌های دیگر =دراسه تحلیلیه
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[ناصری، ریاض محمد حبیب‏]] (نويسنده)
[[ناصری، ریاض محمد حبیب‏]] (نویسنده)
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏202‎‏ ‎‏/‎‏و‎‏2‎‏ن‎‏2
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏202‎‏ ‎‏/‎‏و‎‏2‎‏ن‎‏2
خط ۲۶: خط ۲۶:


==ساختار==
==ساختار==
اين كتاب با مقدمه مختصرى از ناشر و بدون مقدمه نويسنده و در ده فصل به ترتيب ذيل تنظيم شده است: فصل 1- مقدمات (شامل: هدف تأليف، مقصود از واقفيه، اقسام وقف، نظرى بر پيدايش اختلاف و نقش امامت در آن، علت اينكه واقفيه به نام «الكلاب الممطورة» (سگهاى باران‌خورده) ناميده شده‌اند، خبر دادن أئمّه(ع) از وقوع وقف قبل از پيدايش واقفيه و تفاوت واقفيه و فطحيه از نظر اعتقادى)؛ فصل 2- واقفيه در تاريخ اسلام؛ فصل 3- عوامل وقف؛ فصل 4- چند بحث (شامل: امام كاظم(ع) در چند سطر و امامت و عبادت و اخلاق او، امام كاظم(ع) و مصيبت و گرفتاريش در بين طاغوتها و يارانش، [[امام رضا(ع)]] در چند سطر، پديده كثرت روايات در مورد زيارت قبر [[امام رضا(ع)]] و تحليل ابعاد اين پديده)؛ فصل 5- روش مقابله؛ فصل 6- روايات واقفيه در ترازوى سنجش؛ فصل 7- درباره وكيل؛ فصل 8- درباره فرقه واقفيه؛ فصل 9- نقشها و حركتها و فصل 10- مطالبى درباره واقفيه (واقفى‌هايى كه وقفشان ثابت شد ولى برگشتند و واقفى‌هايى كه وقفشان ثابت شد ولى برگشتشان ثابت نشد). نويسنده در اين اثر از روش تحليلى، روايى، تاريخى استفاده كرده است.
اين كتاب با مقدمه مختصرى از ناشر و بدون مقدمه نویسنده و در ده فصل به ترتيب ذيل تنظيم شده است: فصل 1- مقدمات (شامل: هدف تأليف، مقصود از واقفيه، اقسام وقف، نظرى بر پيدايش اختلاف و نقش امامت در آن، علت اينكه واقفيه به نام «الكلاب الممطورة» (سگهاى باران‌خورده) ناميده شده‌اند، خبر دادن أئمّه(ع) از وقوع وقف قبل از پيدايش واقفيه و تفاوت واقفيه و فطحيه از نظر اعتقادى)؛ فصل 2- واقفيه در تاريخ اسلام؛ فصل 3- عوامل وقف؛ فصل 4- چند بحث (شامل: امام كاظم(ع) در چند سطر و امامت و عبادت و اخلاق او، امام كاظم(ع) و مصيبت و گرفتاريش در بين طاغوتها و يارانش، [[امام رضا(ع)]] در چند سطر، پديده كثرت روايات در مورد زيارت قبر [[امام رضا(ع)]] و تحليل ابعاد اين پديده)؛ فصل 5- روش مقابله؛ فصل 6- روايات واقفيه در ترازوى سنجش؛ فصل 7- درباره وكيل؛ فصل 8- درباره فرقه واقفيه؛ فصل 9- نقشها و حركتها و فصل 10- مطالبى درباره واقفيه (واقفى‌هايى كه وقفشان ثابت شد ولى برگشتند و واقفى‌هايى كه وقفشان ثابت شد ولى برگشتشان ثابت نشد). نویسنده در اين اثر از روش تحليلى، روايى، تاريخى استفاده كرده است.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:
درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:


نويسنده، وقف به معناى واقفى‌گرى را به سه قسم تقسيم كرده است: 1- وقف عادى و ساده تابع احساسات، 2- وقف اعتقادى همراه با تأويل و ايهام، 3- وقف برنامه‌ريزى شده همراه با انگيزه‌هاى قبلى و سازماندهى شده. نويسنده محترم بر آن است كه همه يا اكثر كسانى كه در دو قسم اول و دوم قرار گرفتند، هر چند در آغاز گرفتار و منحرف شدند ولى بعد از مدتى آگاه شدند و از واقفى‌گرى برگشتند و توبه كردند، و امّا منحرفان اصلى كه خطرى براى اساس تشيع شمرده شدند و اهل‌بيت(ع) با آنان مبارزه كردند و آنان را كافر، مشرك، زنديق و جهنمى شمردند، عبارت از همان كسانى بودند كه در قسم سوم قرار گرفتند.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/25 متن كتاب، ص25]</ref>
نویسنده، وقف به معناى واقفى‌گرى را به سه قسم تقسيم كرده است: 1- وقف عادى و ساده تابع احساسات، 2- وقف اعتقادى همراه با تأويل و ايهام، 3- وقف برنامه‌ريزى شده همراه با انگيزه‌هاى قبلى و سازماندهى شده. نویسنده محترم بر آن است كه همه يا اكثر كسانى كه در دو قسم اول و دوم قرار گرفتند، هر چند در آغاز گرفتار و منحرف شدند ولى بعد از مدتى آگاه شدند و از واقفى‌گرى برگشتند و توبه كردند، و امّا منحرفان اصلى كه خطرى براى اساس تشيع شمرده شدند و اهل‌بيت(ع) با آنان مبارزه كردند و آنان را كافر، مشرك، زنديق و جهنمى شمردند، عبارت از همان كسانى بودند كه در قسم سوم قرار گرفتند.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/25 متن كتاب، ص25]</ref>


نويسنده در مورد سبب نامگذارى اين فرقه به (سگهاى باران‌خورده)، نوشته است: أئمه اطهار(ع) چون احساس مى‌كردند كه اين فرقه براى اساس تشيع خطرساز است و واقفى‌ها براى رسيدن به مطامع دنيوى مى‌كوشند كه خيالات پليد خود را در بين مردم تبليغ كنند، با اين فرقه منحرف (واقفيه) به‌صورت صريح و شديد مقابله كردند و همين روش در بين شاگردان أئمه(ع) هم منعكس شد و آنان هم به مبارزه علنى پرداختند. روزى على بن اسماعيل ميثمى و يونس بن عبدالرحمن با يكى از واقفى‌ها مناظره كردند و بحثشان شديد شد و به اوج خود رسيد؛ در اين هنگام على بن اسماعيل ميثمى به آن واقفى گفت: «ما أنتم إلّا كلابٌ ممطورة»: شما جز سگانى باران‌خورده نيستيد! منظورش اين بود كه شما از مردار متعفن‌تريد! و اين لقب بر روى واقفى‌ها ماند و اكنون با همين لقب شناخته مى‌شوند و اگر در مورد كسى گفته شود كه «إنّه ممطورٌ». فهميده مى‌شود كه او واقفى است و بر امامت حضرت امام موسى كاظم(ع) توقف كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/28 همان، ص28]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/29 29]</ref>
نویسنده در مورد سبب نامگذارى اين فرقه به (سگهاى باران‌خورده)، نوشته است: أئمه اطهار(ع) چون احساس مى‌كردند كه اين فرقه براى اساس تشيع خطرساز است و واقفى‌ها براى رسيدن به مطامع دنيوى مى‌كوشند كه خيالات پليد خود را در بين مردم تبليغ كنند، با اين فرقه منحرف (واقفيه) به‌صورت صريح و شديد مقابله كردند و همين روش در بين شاگردان أئمه(ع) هم منعكس شد و آنان هم به مبارزه علنى پرداختند. روزى على بن اسماعيل ميثمى و يونس بن عبدالرحمن با يكى از واقفى‌ها مناظره كردند و بحثشان شديد شد و به اوج خود رسيد؛ در اين هنگام على بن اسماعيل ميثمى به آن واقفى گفت: «ما أنتم إلّا كلابٌ ممطورة»: شما جز سگانى باران‌خورده نيستيد! منظورش اين بود كه شما از مردار متعفن‌تريد! و اين لقب بر روى واقفى‌ها ماند و اكنون با همين لقب شناخته مى‌شوند و اگر در مورد كسى گفته شود كه «إنّه ممطورٌ». فهميده مى‌شود كه او واقفى است و بر امامت حضرت امام موسى كاظم(ع) توقف كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/28 همان، ص28]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/29 29]</ref>


نويسنده در بحثى جالب، تفاوت بين فطحيه و واقفيه را از نظر اعتقادى و عملى به اين صورت بيان كرده است: [[مجلسی، محمدتقی|علامه محمدتقى مجلسى]] در [[روضة المتقين في شرح من‌لايحضره‌الفقيه|روضة المتقين]] گفته است كه فطحيه از واقفيه نزدیک ‌تر به حقّ بودند؛ زيرا فطحيه امامت دوازده امام(ع) را مى‌پذيرفتند و امامت هيچ يك از آنان را انكار نمى‌كردند. علامه مامقانى هم گفته است كه در بين مذاهب اسلامى، فطحيه به اماميه نزدیک ‌تر از ديگران هستند به دو دليل: از نظر اعتقادى همه دوازده امام را پذيرفته‌اند جز آنكه در بين [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و امام كاظم(ع)، عبدالله افطح را به عنوان امام افزوده‌اند و روايت دوازده امام را حمل بر دوازده امام از نسل [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] مى‌كنند. عبدالله افطح، تا هفتاد روز بعد از وفات [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] زنده بود و بعد رحلت كرد و البته اگر كسى از فطحى‌ها در اين مدت هفتاد روزه از دنيا رفته باشد مشمول روايت «من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» مى‌شود. و از نظر عملى نيز فطحيه از عبدالله افطح هيچ حكم فرعى فقهى ذكر نكرده‌اند و همان احكام فقهى روايت شده از دوازده امام(ع) را عمل مى‌كنند. پس اشتباه فطحيه فقط در افزودن عبدالله افطح به دوازده امام(ع) است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/33 همان، ص33]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/35 35]</ref>
نویسنده در بحثى جالب، تفاوت بين فطحيه و واقفيه را از نظر اعتقادى و عملى به اين صورت بيان كرده است: [[مجلسی، محمدتقی|علامه محمدتقى مجلسى]] در [[روضة المتقين في شرح من‌لايحضره‌الفقيه|روضة المتقين]] گفته است كه فطحيه از واقفيه نزدیک ‌تر به حقّ بودند؛ زيرا فطحيه امامت دوازده امام(ع) را مى‌پذيرفتند و امامت هيچ يك از آنان را انكار نمى‌كردند. علامه مامقانى هم گفته است كه در بين مذاهب اسلامى، فطحيه به اماميه نزدیک ‌تر از ديگران هستند به دو دليل: از نظر اعتقادى همه دوازده امام را پذيرفته‌اند جز آنكه در بين [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و امام كاظم(ع)، عبدالله افطح را به عنوان امام افزوده‌اند و روايت دوازده امام را حمل بر دوازده امام از نسل [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] مى‌كنند. عبدالله افطح، تا هفتاد روز بعد از وفات [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] زنده بود و بعد رحلت كرد و البته اگر كسى از فطحى‌ها در اين مدت هفتاد روزه از دنيا رفته باشد مشمول روايت «من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» مى‌شود. و از نظر عملى نيز فطحيه از عبدالله افطح هيچ حكم فرعى فقهى ذكر نكرده‌اند و همان احكام فقهى روايت شده از دوازده امام(ع) را عمل مى‌كنند. پس اشتباه فطحيه فقط در افزودن عبدالله افطح به دوازده امام(ع) است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/33 همان، ص33]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/35 35]</ref>


نويسنده، عوامل پيدايش پديده وقف به معناى واقفى‌گرى را چند گونه دانسته است: يك- اسباب مادى و نفسانى مانند طمع و حبّ مال و دنيا و پيروى از هواى نفس، دو- شبهات فكرى، سه- علل احساسى و عاطفى؛ كه در مورد هر يك از اين‌گونه‌ها و مصاديق و موارد آن، توضيحات و مثالهايى ذكر كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/79 همان، ص79]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/127 127]</ref>
نویسنده، عوامل پيدايش پديده وقف به معناى واقفى‌گرى را چند گونه دانسته است: يك- اسباب مادى و نفسانى مانند طمع و حبّ مال و دنيا و پيروى از هواى نفس، دو- شبهات فكرى، سه- علل احساسى و عاطفى؛ كه در مورد هر يك از اين‌گونه‌ها و مصاديق و موارد آن، توضيحات و مثالهايى ذكر كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/79 همان، ص79]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/127 127]</ref>


نويسنده در تحليل پديده كثرت نصوص در مورد ترغيب به زيارت [[امام رضا(ع)]] بر اين نكته تأكيد كرده است كه به نظر مى‌رسد منظور از اين همه روايات، مبارزه با واقفيه است كه انحرافى در مسير تشيع پديد آوردند و درصدد بيان و تثبيت اين نكته است كه مسير صحيح تشيع، همان ولايت و پذيرش همه امامان دوازده‌گانه است و [[امام رضا(ع)]]، شاخص هدايت به راه راست را نشان مى‌دهد.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/146 همان، ص146]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/147 147]</ref>
نویسنده در تحليل پديده كثرت نصوص در مورد ترغيب به زيارت [[امام رضا(ع)]] بر اين نكته تأكيد كرده است كه به نظر مى‌رسد منظور از اين همه روايات، مبارزه با واقفيه است كه انحرافى در مسير تشيع پديد آوردند و درصدد بيان و تثبيت اين نكته است كه مسير صحيح تشيع، همان ولايت و پذيرش همه امامان دوازده‌گانه است و [[امام رضا(ع)]]، شاخص هدايت به راه راست را نشان مى‌دهد.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/146 همان، ص146]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/147 147]</ref>


نويسنده در بحثى مفصل، چگونگى برخورد [[امام رضا(ع)]] را با پديده واقفى‌گرى توضيح داده و نوشته است: آن حضرت، بر اساس مسئوليت شرعيش در هدايت امت به راه راست، در برابر واقفى‌گرى ايستاد و به مبارزه شديدى با آن پرداخت. از جمله روشهاى [[امام رضا(ع)]] در اين زمينه، اين بود كه با سران و هواداران واقفيه مناظره كرد و بطلان ادعایشان را روشن ساخت. ايشان همچنين از عوامل ديگر همچون مكاتبه و نهى از همنشينى با واقفيه و حتى از جنگ اقتصادى نيز بر ضدّ آنان استفاده كرد.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/151 همان، ص151]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/171 171]</ref>
نویسنده در بحثى مفصل، چگونگى برخورد [[امام رضا(ع)]] را با پديده واقفى‌گرى توضيح داده و نوشته است: آن حضرت، بر اساس مسئوليت شرعيش در هدايت امت به راه راست، در برابر واقفى‌گرى ايستاد و به مبارزه شديدى با آن پرداخت. از جمله روشهاى [[امام رضا(ع)]] در اين زمينه، اين بود كه با سران و هواداران واقفيه مناظره كرد و بطلان ادعایشان را روشن ساخت. ايشان همچنين از عوامل ديگر همچون مكاتبه و نهى از همنشينى با واقفيه و حتى از جنگ اقتصادى نيز بر ضدّ آنان استفاده كرد.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/151 همان، ص151]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/171 171]</ref>


نويسنده، فهرستى از کتاب‌هايى كه به ردّ و انتقاد از واقفيه پرداخته (هشت كتاب) و همچنين فهرستى از کتاب‌هايى كه به يارى واقفيه رفته (سه كتاب) آورده و بعد توضيح داده است كه هيچ يك از کتاب‌هايى كه به نفع يا به ضدّ واقفيه نوشته شده، اكنون موجود نيست و همه از بين رفته است. نويسنده، سه عامل براى زوال کتاب‌هاى واقفيه و همچنين آثارى كه به صورت ردّ بر آن نوشته شده؛ بيان كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/226 همان، ص226]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/229 229]</ref>البته نويسنده يك استثناء براى مطلب مذكور آورده است: در كتاب غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، برخى از روايات على بن احمد علوى صاحب كتاب «نصرة الواقفة» آمده و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آن روايات را مورد نقد و بررسى قرار داده است. سپس نويسنده نقد و اشكالى به [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] از نظر روشى و رجالى مطرح كرده و در پايان نظر خودش را نيز آورده است. به نظر نويسنده، روايات مذكور از صاحب كتاب «نصرة الواقفة» چون از باب روايات «نصرة المذهب» و رواياتى است كه مدعى يك فرقه به نفع آن فرقه آورده، مورد اتهام و فاقد حجيت و بدون اعتبار است و كسى آن را نمى‌پذيرد.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/255 همان، ص255]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/257 257]</ref>
نویسنده، فهرستى از کتاب‌هايى كه به ردّ و انتقاد از واقفيه پرداخته (هشت كتاب) و همچنين فهرستى از کتاب‌هايى كه به يارى واقفيه رفته (سه كتاب) آورده و بعد توضيح داده است كه هيچ يك از کتاب‌هايى كه به نفع يا به ضدّ واقفيه نوشته شده، اكنون موجود نيست و همه از بين رفته است. نویسنده، سه عامل براى زوال کتاب‌هاى واقفيه و همچنين آثارى كه به صورت ردّ بر آن نوشته شده؛ بيان كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/226 همان، ص226]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/229 229]</ref>البته نویسنده يك استثناء براى مطلب مذكور آورده است: در كتاب غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، برخى از روايات على بن احمد علوى صاحب كتاب «نصرة الواقفة» آمده و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آن روايات را مورد نقد و بررسى قرار داده است. سپس نویسنده نقد و اشكالى به [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] از نظر روشى و رجالى مطرح كرده و در پايان نظر خودش را نيز آورده است. به نظر نویسنده، روايات مذكور از صاحب كتاب «نصرة الواقفة» چون از باب روايات «نصرة المذهب» و رواياتى است كه مدعى يك فرقه به نفع آن فرقه آورده، مورد اتهام و فاقد حجيت و بدون اعتبار است و كسى آن را نمى‌پذيرد.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/255 همان، ص255]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/257 257]</ref>


بنا بر تحقيق نويسنده: بسيارى از كسانى كه در آزمايش وقف لغزيدند و واقفى شدند، به تدريج از وقف برگشتند و معتقد به امامت حضرت [[امام رضا(ع)]] شدند و اين مطلب به خاطر چند دليل بود: 1- همان طور كه در اقسام وقف روشن شد، برخى از واقفى‌ها فريب خورده بودند و به خاطر اشتباه به واقفيه پيوسته بودند و چون به اشتباه خود و دروغگويى واقفيه پى بردند و اطلاعاتشان بيشتر شد، بازگشتند؛ 2- معجزاتى كه به دست حضرت [[امام رضا(ع)]] رخ داد باعث هدايت برخى شد. [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] برخى از اين‌گونه افراد را نام برده است؛ 3- برخى از شیعیان، تصوير نادرستى از عقايد صحيح و يقينى شيعه مانند: امامت و مهدویت و... داشتند و آنگاه كه معناى درست آن را فهميدند، از واقفى‌گرى برگشتند.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/261 همان، ص261]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/262 262]</ref>
بنا بر تحقيق نویسنده: بسيارى از كسانى كه در آزمايش وقف لغزيدند و واقفى شدند، به تدريج از وقف برگشتند و معتقد به امامت حضرت [[امام رضا(ع)]] شدند و اين مطلب به خاطر چند دليل بود: 1- همان طور كه در اقسام وقف روشن شد، برخى از واقفى‌ها فريب خورده بودند و به خاطر اشتباه به واقفيه پيوسته بودند و چون به اشتباه خود و دروغگويى واقفيه پى بردند و اطلاعاتشان بيشتر شد، بازگشتند؛ 2- معجزاتى كه به دست حضرت [[امام رضا(ع)]] رخ داد باعث هدايت برخى شد. [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] برخى از اين‌گونه افراد را نام برده است؛ 3- برخى از شیعیان، تصوير نادرستى از عقايد صحيح و يقينى شيعه مانند: امامت و مهدویت و... داشتند و آنگاه كه معناى درست آن را فهميدند، از واقفى‌گرى برگشتند.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/261 همان، ص261]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/262 262]</ref>


نويسنده سپس 18 نفر (1- اسماعيل بن ابى سمال، 2- ابوخالد سجستانى، 3- عثمان بن عيسى رواسى، 4- احمد بن محمد بن نصر بزنطى، 5- حسین بن بشار، 6- حسین بن عمر بن يزيد...) را معرفى كرده كه نخست منحرف شدند و به وقف گراييدند ولى بعد از مدتى هدايت شدند و بازگشتند.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/265 همان، ص265]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/392 392]</ref>
نویسنده سپس 18 نفر (1- اسماعيل بن ابى سمال، 2- ابوخالد سجستانى، 3- عثمان بن عيسى رواسى، 4- احمد بن محمد بن نصر بزنطى، 5- حسین بن بشار، 6- حسین بن عمر بن يزيد...) را معرفى كرده كه نخست منحرف شدند و به وقف گراييدند ولى بعد از مدتى هدايت شدند و بازگشتند.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/265 همان، ص265]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/392 392]</ref>


نويسنده همچنين اسامى 74 نفر را ذكر كرده و در مورد هر كدام اطلاعات و توضيحاتى روايى، رجالى و تاريخى عرضه كرده كه منحرف و واقفى شدند ولى توبه و برگشتشان معلوم و ثابت شده نيست. از جمله اين افرادند: 1- حسین بن سعيد هاشم مكارى، 2- على بن حسن طاطرى، 3- محمد بن بشير، 4- حيدر بن أيوب، 5- حسن بن على بن ابى حمزة بطائنى، 6- أبو جعدة، 7- أبو جبل، 8- محمد بن بكر بن جناح، 9- محمد بن عبدالله بن صاعد، 10- محمد بن عبدالله جلاب بصرى.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/393 همان، ص393]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref>
نویسنده همچنين اسامى 74 نفر را ذكر كرده و در مورد هر كدام اطلاعات و توضيحاتى روايى، رجالى و تاريخى عرضه كرده كه منحرف و واقفى شدند ولى توبه و برگشتشان معلوم و ثابت شده نيست. از جمله اين افرادند: 1- حسین بن سعيد هاشم مكارى، 2- على بن حسن طاطرى، 3- محمد بن بشير، 4- حيدر بن أيوب، 5- حسن بن على بن ابى حمزة بطائنى، 6- أبو جعدة، 7- أبو جبل، 8- محمد بن بكر بن جناح، 9- محمد بن عبدالله بن صاعد، 10- محمد بن عبدالله جلاب بصرى.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/393 همان، ص393]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref>


نويسنده در مورد زياد بن مروان قندى، توضيحاتى مفصل نوشته و بعد به بررسى وثاقت يا عدم وثاقتش پرداخته و نوشته است: محققان و عالمان در مورد او اختلاف كرده‌اند چون نصوص در موردش گوناگون و داراى اضطراب است و برخى از آن، وثاقت را و برخى ديگر عدمش و بلكه جحد و انكارش را برداشت كرده‌اند. نويسنده سرانجام اظهار نظر كرده است كه: بسيار شگفت‌آور است كه صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك]] و [[خویی، ابوالقاسم|آيت‌الله خوئى]]، شخصى مانند زياد بن مروان قندى را با اين همه فساد و افسادش مورد بررسى قرار داده و بعد به توجيه پرداخته و بگويند كه معلوم است ورعش از بين رفته ولى وثاقتش ثابت است و معلوم نيست از بين رفته باشد! در حالى كه نصوص متضافرى كه در اين زمينه وجود دارد براى ما روشن كرده است كه: يك- زياد بن مروان قندى از اركان وقف بود همان‌طور كه در روايت [[کشی، محمد بن عمر|كشى]] آمده است؛ دو- همان‌گونه كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده، او گرفتار طمع دنيا شد و اموال امام(ع) را سرقت كرد؛ سه- او مردم را گمراه كرد و آنان را به توسعه حركت واقفى‌گرى با بذل مال دعوت كرد همان‌طور كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده است؛ چهار- او نصّ را پنهان كرد و لعنت بر وى در زمان امام موسى كاظم(ع) آشكار شد؛ پنج- او درحالى‌كه واقفى و زنديق بود مرد؛ شش- او اصرار بر دروغگويى داشت.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/609 همان، ص609]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref>
نویسنده در مورد زياد بن مروان قندى، توضيحاتى مفصل نوشته و بعد به بررسى وثاقت يا عدم وثاقتش پرداخته و نوشته است: محققان و عالمان در مورد او اختلاف كرده‌اند چون نصوص در موردش گوناگون و داراى اضطراب است و برخى از آن، وثاقت را و برخى ديگر عدمش و بلكه جحد و انكارش را برداشت كرده‌اند. نویسنده سرانجام اظهار نظر كرده است كه: بسيار شگفت‌آور است كه صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك]] و [[خویی، ابوالقاسم|آيت‌الله خوئى]]، شخصى مانند زياد بن مروان قندى را با اين همه فساد و افسادش مورد بررسى قرار داده و بعد به توجيه پرداخته و بگويند كه معلوم است ورعش از بين رفته ولى وثاقتش ثابت است و معلوم نيست از بين رفته باشد! در حالى كه نصوص متضافرى كه در اين زمينه وجود دارد براى ما روشن كرده است كه: يك- زياد بن مروان قندى از اركان وقف بود همان‌طور كه در روايت [[کشی، محمد بن عمر|كشى]] آمده است؛ دو- همان‌گونه كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده، او گرفتار طمع دنيا شد و اموال امام(ع) را سرقت كرد؛ سه- او مردم را گمراه كرد و آنان را به توسعه حركت واقفى‌گرى با بذل مال دعوت كرد همان‌طور كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده است؛ چهار- او نصّ را پنهان كرد و لعنت بر وى در زمان امام موسى كاظم(ع) آشكار شد؛ پنج- او درحالى‌كه واقفى و زنديق بود مرد؛ شش- او اصرار بر دروغگويى داشت.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/609 همان، ص609]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref>


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
براى روى جلد كتاب و نيز در صفحه اول و همچنين در شناسنامه كتاب، بعد از نام كتاب و نويسنده، اين تعبير آمده: «الجزء الأول» و ظاهر اين عبارت به اين معناست كه كتاب حاضر جلد اول است و جلد دومى هم دارد ولى چنين نيست و جلد دوم منتشر نشده و نويسنده محترم نيز متأسفانه مقدمه يا خاتمه‌اى ننوشته و طرح و نقشه ذهنيش براى نگارش كلّ كتاب مشخص نيست. از بحثى هم كه نويسنده تحت عنوان «سبب التأليف» نوشته.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/13 همان، ص13]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/17 17]</ref>طرح كامل كتاب به صورت تحديد دقيق و جامع به‌درستى مشخص نمى‌شود و ايشان نگفته و نمى‌توان استنباط كرد كه در نظر داشته جلد دومى هم براى كتاب حاضر بنگارد. در نتيجه به نظر مى‌رسد كه كتاب حاضر يك جلدى است و ظاهراً مباحثش كامل است و اگر نويسنده به فرض هم طرحى داشته و قصد داشته جلد دومى هم براى اثر حاضر بنگارد، موفق نشده و يا به مرحله انتشار نرسيده است.
براى روى جلد كتاب و نيز در صفحه اول و همچنين در شناسنامه كتاب، بعد از نام كتاب و نویسنده، اين تعبير آمده: «الجزء الأول» و ظاهر اين عبارت به اين معناست كه كتاب حاضر جلد اول است و جلد دومى هم دارد ولى چنين نيست و جلد دوم منتشر نشده و نویسنده محترم نيز متأسفانه مقدمه يا خاتمه‌اى ننوشته و طرح و نقشه ذهنيش براى نگارش كلّ كتاب مشخص نيست. از بحثى هم كه نویسنده تحت عنوان «سبب التأليف» نوشته.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/13 همان، ص13]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/17 17]</ref>طرح كامل كتاب به صورت تحديد دقيق و جامع به‌درستى مشخص نمى‌شود و ايشان نگفته و نمى‌توان استنباط كرد كه در نظر داشته جلد دومى هم براى كتاب حاضر بنگارد. در نتيجه به نظر مى‌رسد كه كتاب حاضر يك جلدى است و ظاهراً مباحثش كامل است و اگر نویسنده به فرض هم طرحى داشته و قصد داشته جلد دومى هم براى اثر حاضر بنگارد، موفق نشده و يا به مرحله انتشار نرسيده است.


پاورقى‌هاى كتاب مشتمل بر منابع مطالب و توضيحات گاه مفصلى است.
پاورقى‌هاى كتاب مشتمل بر منابع مطالب و توضيحات گاه مفصلى است.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش