پرش به محتوا

تشیع در مسیر تاریخ: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده'
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین')
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
خط ۶: خط ۶:
[[آیت‌اللهی، محمدتقی]] (مترجم)
[[آیت‌اللهی، محمدتقی]] (مترجم)


[[جعفری، حسین‌محمد]] (نويسنده)
[[جعفری، حسین‌محمد]] (نویسنده)
| زبان =فارسی
| زبان =فارسی
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏239‎‏ ‎‏/‎‏ج‎‏7‎‏ت‎‏5
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏239‎‏ ‎‏/‎‏ج‎‏7‎‏ت‎‏5
خط ۱۶: خط ۱۶:
| سال نشر = 1382 ش  
| سال نشر = 1382 ش  


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE928AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE00928AUTOMATIONCODE
| چاپ =10
| چاپ =10
| شابک =964-430-734-8
| شابک =964-430-734-8
خط ۲۸: خط ۲۸:
'''تشيع در مسير تاريخ'''، ترجمه فارسى كتاب «The Origins and arly Development of Shia Islam»، اثر [[سيد حسین محمد جعفرى]] است كه توسط [[سيد محمدتقى آيت‌اللهى]] انجام گرفته است.
'''تشيع در مسير تاريخ'''، ترجمه فارسى كتاب «The Origins and arly Development of Shia Islam»، اثر [[سيد حسین محمد جعفرى]] است كه توسط [[سيد محمدتقى آيت‌اللهى]] انجام گرفته است.


كتاب درباره چگونگى پيدايش تشيع و روند شكل‌گيرى آن از صدر اسلام تا عصر [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] است. نويسنده، تلاش كرده است فقط با تكيه بر منابع تاريخى قديمى، تاريخ تشيع را تحليل كند.
كتاب درباره چگونگى پيدايش تشيع و روند شكل‌گيرى آن از صدر اسلام تا عصر [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] است. نویسنده، تلاش كرده است فقط با تكيه بر منابع تاريخى قديمى، تاريخ تشيع را تحليل كند.


كتاب با مقدمه مترجم، پيشگفتار و متن در 11 فصل تنظيم شده است:
كتاب با مقدمه مترجم، پيشگفتار و متن در 11 فصل تنظيم شده است:


نويسنده در فصل اول كتاب با عنوان «مفاهيم اساسى»، علت تقسيم‌بندى جامعه اسلامى به دو فرقه شيعه و سنى را ريشه‌يابى كرده و مبناى اين تقسيم‌بندى را تفاوت‌هاى سياسى محض دانسته است. نويسنده درباره سياسى خواندن منشأ تشيع معتقد است: «هرگاه روابط مختلف ممكن كه اعتقادات مذهبى و تشكيلات سياسى در اسلام را در بر دارند، تجزيه و تحليل كنيم، درمى‌يابيم كه احقاق حق و تمايلات مكتبى پيروان على(ع) بيشتر به‌سوى جنبه‌هاى مذهبى معطوف بوده است. بنابراین خطاى بزرگى است كه به جمعيتى كه همه دعاوى‌اش اصولا بر پايه توجهات مذهبى و روحانى قرار گرفته است... برچسب سياسى محض زده شود».<ref>متن كتاب، ص16</ref>
نویسنده در فصل اول كتاب با عنوان «مفاهيم اساسى»، علت تقسيم‌بندى جامعه اسلامى به دو فرقه شيعه و سنى را ريشه‌يابى كرده و مبناى اين تقسيم‌بندى را تفاوت‌هاى سياسى محض دانسته است. نویسنده درباره سياسى خواندن منشأ تشيع معتقد است: «هرگاه روابط مختلف ممكن كه اعتقادات مذهبى و تشكيلات سياسى در اسلام را در بر دارند، تجزيه و تحليل كنيم، درمى‌يابيم كه احقاق حق و تمايلات مكتبى پيروان على(ع) بيشتر به‌سوى جنبه‌هاى مذهبى معطوف بوده است. بنابراین خطاى بزرگى است كه به جمعيتى كه همه دعاوى‌اش اصولا بر پايه توجهات مذهبى و روحانى قرار گرفته است... برچسب سياسى محض زده شود».<ref>متن كتاب، ص16</ref>


«اكثر هواداران [[امام على(ع)]] در مخالفت اوليه با خلافت ابوبكر، اصالتا از عربستان جنوبى بودند و در دفاع از حق امام، نقطه‌نظر كاملا روشن مذهبى داشتند».<ref>همان، ص40</ref>
«اكثر هواداران [[امام على(ع)]] در مخالفت اوليه با خلافت ابوبكر، اصالتا از عربستان جنوبى بودند و در دفاع از حق امام، نقطه‌نظر كاملا روشن مذهبى داشتند».<ref>همان، ص40</ref>


فصل دوم كتاب با نام «سقيفه، آغاز دسيسه‌ها»، به شرح ماجراى سقيفه پرداخته و كوشيده است به قديمى‌ترين گزارش‌هاى تاريخى شيعه و سنى استناد كند. از نظر نويسنده براى بررسى ماجراى سقيفه بايد به اين مسئله تاريخى توجه داشت كه: «امكان اين موضوع كاملاً وجود دارد كه گزارش‌هاى مفصل هر گروه از شرح جريانات انتخاب ابوبكر، منطبق با تمايلات و علاقه‌مندى‌هاى آن گروه منتشر شده باشد... با وجود اين، مداقّه در مآخذ قديمى نشان مى‌دهد كه نكات اساسى و خط مشى كلى در ذكر واقعه سقيفه در همه گزارش‌ها يك‌سان است؛ با اين تفاوت كه در بعضى، روى نكته‌اى خاص تأكيد بيشترى شده است».<ref>همان، ص42</ref>
فصل دوم كتاب با نام «سقيفه، آغاز دسيسه‌ها»، به شرح ماجراى سقيفه پرداخته و كوشيده است به قديمى‌ترين گزارش‌هاى تاريخى شيعه و سنى استناد كند. از نظر نویسنده براى بررسى ماجراى سقيفه بايد به اين مسئله تاريخى توجه داشت كه: «امكان اين موضوع كاملاً وجود دارد كه گزارش‌هاى مفصل هر گروه از شرح جريانات انتخاب ابوبكر، منطبق با تمايلات و علاقه‌مندى‌هاى آن گروه منتشر شده باشد... با وجود اين، مداقّه در مآخذ قديمى نشان مى‌دهد كه نكات اساسى و خط مشى كلى در ذكر واقعه سقيفه در همه گزارش‌ها يك‌سان است؛ با اين تفاوت كه در بعضى، روى نكته‌اى خاص تأكيد بيشترى شده است».<ref>همان، ص42</ref>


نويسنده، بهترين راه براى پژوهش در اين زمينه را محور قرار دادن قديمى‌ترين روايت (روايت [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]]) و مقايسه ديگر گزارش‌ها با آن مى‌داند.<ref>همان، ص43</ref>
نویسنده، بهترين راه براى پژوهش در اين زمينه را محور قرار دادن قديمى‌ترين روايت (روايت [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]]) و مقايسه ديگر گزارش‌ها با آن مى‌داند.<ref>همان، ص43</ref>


عنوان فصل سوم كتاب، «[[امام على(ع)]] و شيخين» است. نويسنده در اين فصل به دنبال آن است كه موضع‌گيرى [[امام على(ع)]] و شيخين (ابوبكر و عمر) را در برابر يكديگر به‌عنوان «دوره كمون نسبى در تاريخ تكوين تشيع».<ref>همان، ص76</ref>مورد ارزيابى قرار دهد. وى در اين‌باره مى‌گويد: «على(ع) واقعيت‌هاى تاريخى زمان را پذيرفت، ولى با وجود اين، روى اين اصل كه او شايستگى بيشترى به خلافت دارد و به‌نحو غير عادلانه‌اى از رهبرى جامعه كنار گذاشته شده است، تكيه داشت».<ref>همان، ص80</ref>
عنوان فصل سوم كتاب، «[[امام على(ع)]] و شيخين» است. نویسنده در اين فصل به دنبال آن است كه موضع‌گيرى [[امام على(ع)]] و شيخين (ابوبكر و عمر) را در برابر يكديگر به‌عنوان «دوره كمون نسبى در تاريخ تكوين تشيع».<ref>همان، ص76</ref>مورد ارزيابى قرار دهد. وى در اين‌باره مى‌گويد: «على(ع) واقعيت‌هاى تاريخى زمان را پذيرفت، ولى با وجود اين، روى اين اصل كه او شايستگى بيشترى به خلافت دارد و به‌نحو غير عادلانه‌اى از رهبرى جامعه كنار گذاشته شده است، تكيه داشت».<ref>همان، ص80</ref>


نويسنده درباره شوراى شش نفره براى انتخاب خليفه سوم مى‌گويد: «عمر با اعطاى رياست كميته به عبدالرحمان بن عوف، به‌نحو مؤثرى شانس على(ع) را مسدود ساخت و تلويحا انتصاب عثمان را تضمين كرد».<ref>همان، ص90</ref>
نویسنده درباره شوراى شش نفره براى انتخاب خليفه سوم مى‌گويد: «عمر با اعطاى رياست كميته به عبدالرحمان بن عوف، به‌نحو مؤثرى شانس على(ع) را مسدود ساخت و تلويحا انتصاب عثمان را تضمين كرد».<ref>همان، ص90</ref>


جعفرى، فصل چهارم كتاب را «نوشكوفايى نهضت تشيع» ناميده و در آن ضمن پرداختن به عواملى كه زمينه‌ساز شكوفايى نهضت تشيع در اين دوره بوده‌اند، شيوه رسيدن عثمان به خلافت و ماجراهاى دوره خلافت او را كه موجب نارضايتى گرديد، مورد بررسى قرار داده است. او در تحليل حوادث دوران خلافت [[امام على(ع)|اميرمؤمنان على(ع)]] مى‌گويد: «بايد به خاطر داشت كه جانشينى او با مقاومت زياد بعضى از اصحاب پيامبر روبه‌رو شد و اولين جنگ داخلى در اسلام را نتيجه داد، ولى درعين‌حال، همين به اصطلاح «شكست‌ها» در تاريخ تكوين تشيع، نقطه تحول و آغاز فصل جديد مى‌گردد. جگرسوزى حاميان على(ع) از شكست‌ها... بنياد تاريخى بسط تمايلات فرقه‌اى شيعه را فراهم ساخت و اعمال تخريبى انجام‌شده نسبت به شیعیان، ماده لازم جهت تشكيل نظام مستقلى در داخل اسلام را به او داد».<ref>همان، ص114-115</ref>
جعفرى، فصل چهارم كتاب را «نوشكوفايى نهضت تشيع» ناميده و در آن ضمن پرداختن به عواملى كه زمينه‌ساز شكوفايى نهضت تشيع در اين دوره بوده‌اند، شيوه رسيدن عثمان به خلافت و ماجراهاى دوره خلافت او را كه موجب نارضايتى گرديد، مورد بررسى قرار داده است. او در تحليل حوادث دوران خلافت [[امام على(ع)|اميرمؤمنان على(ع)]] مى‌گويد: «بايد به خاطر داشت كه جانشينى او با مقاومت زياد بعضى از اصحاب پيامبر روبه‌رو شد و اولين جنگ داخلى در اسلام را نتيجه داد، ولى درعين‌حال، همين به اصطلاح «شكست‌ها» در تاريخ تكوين تشيع، نقطه تحول و آغاز فصل جديد مى‌گردد. جگرسوزى حاميان على(ع) از شكست‌ها... بنياد تاريخى بسط تمايلات فرقه‌اى شيعه را فراهم ساخت و اعمال تخريبى انجام‌شده نسبت به شیعیان، ماده لازم جهت تشكيل نظام مستقلى در داخل اسلام را به او داد».<ref>همان، ص114-115</ref>


عنوان فصل پنجم، «كوفه پايگاه فعالیت‌های شیعیان» است. نويسنده در اين فصل به ماهيت و تركيب شهر كوفه و ويژگى و گرايش‌هاى مردم آن پرداخته است. او در مورد مردم‌شناسى كوفه معتقد است: «عوامل پيچيده فراوانى چون جغرافيايى، تاريخى، قومى، نژادى و اقتصادى، با هم تركيب شده و باعث گرديد كه تشريح شهر و شهروندان را مشكل كند. آنچه مى‌بايست در بادى امر در نظر گرفت، جمعيت شهر بود كه تقريبا از دو گروه متفاوت تشكيل يافته بود: اعراب و پارسيان».<ref>همان، ص138</ref>
عنوان فصل پنجم، «كوفه پايگاه فعالیت‌های شیعیان» است. نویسنده در اين فصل به ماهيت و تركيب شهر كوفه و ويژگى و گرايش‌هاى مردم آن پرداخته است. او در مورد مردم‌شناسى كوفه معتقد است: «عوامل پيچيده فراوانى چون جغرافيايى، تاريخى، قومى، نژادى و اقتصادى، با هم تركيب شده و باعث گرديد كه تشريح شهر و شهروندان را مشكل كند. آنچه مى‌بايست در بادى امر در نظر گرفت، جمعيت شهر بود كه تقريبا از دو گروه متفاوت تشكيل يافته بود: اعراب و پارسيان».<ref>همان، ص138</ref>


نويسنده فصل ششم را با عنوان «صلح امام حسن(ع)» نوشته است و در آن به معرفى شخصيت امام حسن(ع)مى‌پردازد و با ذكر دلايل انتخاب ايشان از سوى مردم، به زمينه‌سازى‌هاى معاويه براى وادار كردن ايشان به صلح اشاره مى‌كند.
نویسنده فصل ششم را با عنوان «صلح امام حسن(ع)» نوشته است و در آن به معرفى شخصيت امام حسن(ع)مى‌پردازد و با ذكر دلايل انتخاب ايشان از سوى مردم، به زمينه‌سازى‌هاى معاويه براى وادار كردن ايشان به صلح اشاره مى‌كند.


نويسنده با استناد به يكى از نامه‌هاى معاويه به امام حسن(ع)، درباره نگاه معاويه به مقوله خلافت مى‌نويسد: «از نظر او مصلحت دولت و جنبه‌هاى غير مذهبى و غير اخلاقى جامعه بايد معيار تصميم‌گيرى در مسئله رهبرى باشد. معاويه موقعيت متعالى حسن(ع) را در رابطه با پيامبر و مقام والاى او را در اسلام، هرگز منكر نشد، ولى مدعى آن بود كه اين امر، ملاك رهبرى در جامعه نيست».<ref>همان، ص165</ref>نويسنده درباره نتايج صلح امام حسن(ع)معتقد است: «صلح او نتايج درازمدتى را براى تكوين بعدى مكتب تشيع به‌همراه داشت».<ref>همان، ص187</ref>
نویسنده با استناد به يكى از نامه‌هاى معاويه به امام حسن(ع)، درباره نگاه معاويه به مقوله خلافت مى‌نويسد: «از نظر او مصلحت دولت و جنبه‌هاى غير مذهبى و غير اخلاقى جامعه بايد معيار تصميم‌گيرى در مسئله رهبرى باشد. معاويه موقعيت متعالى حسن(ع) را در رابطه با پيامبر و مقام والاى او را در اسلام، هرگز منكر نشد، ولى مدعى آن بود كه اين امر، ملاك رهبرى در جامعه نيست».<ref>همان، ص165</ref>نویسنده درباره نتايج صلح امام حسن(ع)معتقد است: «صلح او نتايج درازمدتى را براى تكوين بعدى مكتب تشيع به‌همراه داشت».<ref>همان، ص187</ref>


نويسنده فصل هفتم و هشتم را به بررسى دوران امام حسین و واقعه عاشورا اختصاص داده است. در فصل هفتم كه آن را «شهادت امام حسین(ع)» ناميده است، به تحليل وقايع پس از خلافت يزيد تا شهادت امام حسین(ع)مى‌پردازد. نويسنده با اشاره به نامه‌هاى فراوانى كه به امام حسین نوشته شد، درباره نويسندگان آنها مى‌گويد: «درعين‌حال همه آنها در يك درجه مساوى از انگيزش مذهبى قرار نداشتند. بعضى از آنها احساسات سياسى داشتند و اميدوار بودند يوغ تسلط شاميان را براندازند».<ref>همان، ص212</ref>
نویسنده فصل هفتم و هشتم را به بررسى دوران امام حسین و واقعه عاشورا اختصاص داده است. در فصل هفتم كه آن را «شهادت امام حسین(ع)» ناميده است، به تحليل وقايع پس از خلافت يزيد تا شهادت امام حسین(ع)مى‌پردازد. نویسنده با اشاره به نامه‌هاى فراوانى كه به امام حسین نوشته شد، درباره نويسندگان آنها مى‌گويد: «درعين‌حال همه آنها در يك درجه مساوى از انگيزش مذهبى قرار نداشتند. بعضى از آنها احساسات سياسى داشتند و اميدوار بودند يوغ تسلط شاميان را براندازند».<ref>همان، ص212</ref>


درباره تأثير قيام كربلا مى‌نويسد: «اگر حسین(ع) وجدان مسلمين را با اين روش كوبنده تكان نداده و بيدار نكرده بود، چه كسى مى‌داند كه آيا شيوه زندگى يزيد در جامعه مسلمين، رفتار اسلامى مى‌شد؛ رفتارى كه نواده پيغمبر(ص) آن را تأييد و تصديق كرده و پذيرفته بود».<ref>همان، ص242</ref>
درباره تأثير قيام كربلا مى‌نويسد: «اگر حسین(ع) وجدان مسلمين را با اين روش كوبنده تكان نداده و بيدار نكرده بود، چه كسى مى‌داند كه آيا شيوه زندگى يزيد در جامعه مسلمين، رفتار اسلامى مى‌شد؛ رفتارى كه نواده پيغمبر(ص) آن را تأييد و تصديق كرده و پذيرفته بود».<ref>همان، ص242</ref>
خط ۵۸: خط ۵۸:
او در تبيين اين واقعه مى‌گويد: «واقعيت صحيح اين است كه تراژدى، نقش بسيار عظيم و مهمى را در تحكيم هويت تشيع و نه در خلق و به وجود آوردن آن، ايفا نمود... و باعث گرديد كه روان‌شناسى انسانى بيش از هر چيز ديگر مورد توجه قرار گيرد؛ ازاين‌رو، مى‌توان دريافت كه عامل «احساسات عميق»، ويژگى تشيع است».<ref>همان، ص250</ref>
او در تبيين اين واقعه مى‌گويد: «واقعيت صحيح اين است كه تراژدى، نقش بسيار عظيم و مهمى را در تحكيم هويت تشيع و نه در خلق و به وجود آوردن آن، ايفا نمود... و باعث گرديد كه روان‌شناسى انسانى بيش از هر چيز ديگر مورد توجه قرار گيرد؛ ازاين‌رو، مى‌توان دريافت كه عامل «احساسات عميق»، ويژگى تشيع است».<ref>همان، ص250</ref>


عنوان فصل هشتم، «بازتاب واقعه كربلا» است و نويسنده در آن به بررسى تأثير حادثه كربلا در تاريخ تشيع و شكل‌گيرى دو نهضت توابين و مختار پرداخته است.
عنوان فصل هشتم، «بازتاب واقعه كربلا» است و نویسنده در آن به بررسى تأثير حادثه كربلا در تاريخ تشيع و شكل‌گيرى دو نهضت توابين و مختار پرداخته است.


«تلاش در راه حقانيت»، عنوان فصل نهم است. جعفرى اين فصل را به مسائل داخلى شیعیان و انشعابات آنان در زمان [[امام سجاد(ع)]] و امام باقر(ع) اختصاص داده است. نويسنده در تحليل اختلافات درونى شيعه در اين دوره مى‌گويد: «وقتى مذاهب به مرحله دوم تكوين و بسط خود وارد مى‌شوند، در جزئيات معينى دچار شكاف مى‌گردند».<ref>همان، ص276</ref>
«تلاش در راه حقانيت»، عنوان فصل نهم است. جعفرى اين فصل را به مسائل داخلى شیعیان و انشعابات آنان در زمان [[امام سجاد(ع)]] و امام باقر(ع) اختصاص داده است. نویسنده در تحليل اختلافات درونى شيعه در اين دوره مى‌گويد: «وقتى مذاهب به مرحله دوم تكوين و بسط خود وارد مى‌شوند، در جزئيات معينى دچار شكاف مى‌گردند».<ref>همان، ص276</ref>


او درباره مختار بر اين عقيده است كه: «او يكى از پيروان فداكار خاندان على(ع) و پشتيبان صميمى آرمان‌هاى آنان بوده است، ولى... مآخذ تشيع دوازده‌امامى چهره‌اى ناخوشايند از او تصوير مى‌كنند؛ زيرا او اولين كسى بود كه امامت محمد بن الحنفيه را ترويج نمود».<ref>همان</ref>
او درباره مختار بر اين عقيده است كه: «او يكى از پيروان فداكار خاندان على(ع) و پشتيبان صميمى آرمان‌هاى آنان بوده است، ولى... مآخذ تشيع دوازده‌امامى چهره‌اى ناخوشايند از او تصوير مى‌كنند؛ زيرا او اولين كسى بود كه امامت محمد بن الحنفيه را ترويج نمود».<ref>همان</ref>
خط ۶۸: خط ۶۸:
در ارزيابى شرايط شيعه پس از واقعه كربلا مى‌افزايد: «شهادت ناگهانى او و تقيه على(ع) تنها فرزند باقى‌مانده‌اش كه به زين‌العابدين شهرت دارد، شیعیان را در حال آشفتگى قرار داد و خلأى را در رهبرى فعال پيروان اهل‌بيت به وجود آورد».<ref>همان، ص278</ref>«زين‌العابدين(ع) با احقاق حق خود به جانشينى حسین(ع) و جمع‌آورى عده‌اى از پيروان بر گرد خويش، تنها بنياد حقه شیعیان را گذاشته بود و اين، وظيفه محمد باقر(ع) بود تا اصول حقانيت و مشروعيت را در مفهوم وراثت و جانشينى پيامبر به‌تدريج تكامل بخشد».<ref>همان، ص288</ref>
در ارزيابى شرايط شيعه پس از واقعه كربلا مى‌افزايد: «شهادت ناگهانى او و تقيه على(ع) تنها فرزند باقى‌مانده‌اش كه به زين‌العابدين شهرت دارد، شیعیان را در حال آشفتگى قرار داد و خلأى را در رهبرى فعال پيروان اهل‌بيت به وجود آورد».<ref>همان، ص278</ref>«زين‌العابدين(ع) با احقاق حق خود به جانشينى حسین(ع) و جمع‌آورى عده‌اى از پيروان بر گرد خويش، تنها بنياد حقه شیعیان را گذاشته بود و اين، وظيفه محمد باقر(ع) بود تا اصول حقانيت و مشروعيت را در مفهوم وراثت و جانشينى پيامبر به‌تدريج تكامل بخشد».<ref>همان، ص288</ref>


دو فصل پايانى كتاب عبارتند از: «[[امام جعفر صادق(ع)]]» و «آيين امامت». در اين دو فصل شرح حال [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و شرايط زمانى ايشان مورد بررسى قرار گرفته است. نويسنده تأكيد مى‌كند: «[[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] به‌هيچ‌وجه مبتكر و مبدع نظريه امامت نبود... زمان و شرايط، بهترين و مناسب‌ترين فرصت‌ها را براى [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] مهيا كرد تا به تفسير و شرح عقايدى كه پدر و پدربزرگش اظهار داشته بودند، بپردازد».<ref>همان، ص328</ref>
دو فصل پايانى كتاب عبارتند از: «[[امام جعفر صادق(ع)]]» و «آيين امامت». در اين دو فصل شرح حال [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و شرايط زمانى ايشان مورد بررسى قرار گرفته است. نویسنده تأكيد مى‌كند: «[[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] به‌هيچ‌وجه مبتكر و مبدع نظريه امامت نبود... زمان و شرايط، بهترين و مناسب‌ترين فرصت‌ها را براى [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] مهيا كرد تا به تفسير و شرح عقايدى كه پدر و پدربزرگش اظهار داشته بودند، بپردازد».<ref>همان، ص328</ref>




۶۱٬۱۸۹

ویرایش