۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین') |
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
فتوحات گسترده اسلامى و شكلگيرى امپراطورى عظيمى كه طيف وسيعى از گروههاى مختلف قومى، نژادى، دينى و ميراثهاى فرهنگى آنها را در بر مىگرفت، به همراه طبيعت جهانگرايانه اسلام و نوعى تساهل موجود در بطن تعاليم آن، مقدمات پيدايش و تعالى تمدن اسلامى را فراهم كرد. اين پيدايش و تعالى، فراز و نشيبهاى خاص خود را داشت و از چالشهاى درونى و بيرونى تأثيرپذير بود، ولى به هر ترتيب مراحل خاص خود را طى كرد و در قرن سوم و چهارم هجرى به اوج خود رسيد. بهویژه در قرن چهارم نمودهاى ویژهاى از خود نشان داد.<ref>همان</ref> | فتوحات گسترده اسلامى و شكلگيرى امپراطورى عظيمى كه طيف وسيعى از گروههاى مختلف قومى، نژادى، دينى و ميراثهاى فرهنگى آنها را در بر مىگرفت، به همراه طبيعت جهانگرايانه اسلام و نوعى تساهل موجود در بطن تعاليم آن، مقدمات پيدايش و تعالى تمدن اسلامى را فراهم كرد. اين پيدايش و تعالى، فراز و نشيبهاى خاص خود را داشت و از چالشهاى درونى و بيرونى تأثيرپذير بود، ولى به هر ترتيب مراحل خاص خود را طى كرد و در قرن سوم و چهارم هجرى به اوج خود رسيد. بهویژه در قرن چهارم نمودهاى ویژهاى از خود نشان داد.<ref>همان</ref> | ||
در اين قرون روند تحولات فرهنگى بهگونهاى است كه مىتوان از آن با عنوان «رنسانس اسلامى» ياد كرد. اين نوزايى اسلامى هرچند حالتى فراگير داشت، اما صحنهگردانان اصلى آن حكومتهاى سامانى در مناطق شرقى | در اين قرون روند تحولات فرهنگى بهگونهاى است كه مىتوان از آن با عنوان «رنسانس اسلامى» ياد كرد. اين نوزايى اسلامى هرچند حالتى فراگير داشت، اما صحنهگردانان اصلى آن حكومتهاى سامانى در مناطق شرقى ایران با رویكرد ادبى و تأكيد بر زبان فارسی - و آل بویه در عراقین - با نگرشى جامعتر و رویكردى ادبى و فلسفى و انسانمدار بودند. آنچه در عهد حكومت بوئيان رخ داد از سوى جوئل. ل. كرمر در کتاب حاضر مورد بررسى قرار گرفته است. نویسنده در اين کتاب سعى بر آن دارد كه رونق فكرى و فرهنگى مراكز حكومتى آل بویه، خاصه بغداد را با نگاهى جامعهشناختى نشان دهد و انسانگرايى ادبى و فلسفى خاصى را كه در ميان نخبگان متحقق شده بود به تصویر كشد. البته سعى اصلى مؤلف به تبيين چگونگى اخذ و جذب ميراث يونانى كه به نظر مىرسد آن را اصولى جامع و از پيش پذيرفتهشده دانسته، توسط دانشپژوهان مسلمان و سهم آن در اين رنسانس فرهنگى اختصاص يافته و جاىجاى بر آن تأكيد مىكند.<ref>همان</ref> | ||
در پيشگفتار کتاب، مؤلف پس از تشريح هدف تحقيق حاضر، شكوفايى فرهنگى جهان اسلام در دوران حكومت روشنانديش آل بویه را كوشش آگاهانهاى برای جذب و انتقال ميراث فكرى يونان باستان و البته جذب و فهم اين ميراث از طرف انديشمندان مسلمان دانسته است. در همين جا مقصود خود از رنسانس اسلامى را روشن كرده و آن را احياى معارف و ادب قديم و البته شكوفايى آنها در مهد تمدن اسلامىدانسته نه رنسانسى خودجوش و نوزايى اصيل و قائمبهذات. بهزعم نویسنده در نتيجه همين نوزايى، یک انسانگرايى فلسفى و در كنار آن انسانگرايى ادبى به وجود آمد كه ميراث علمى و فلسفى دوران باستان را وجهه نظر و آرمان فرهنگى و آموزشى خود قرار داده بود.<ref>همان، ص48 - 49</ref> | در پيشگفتار کتاب، مؤلف پس از تشريح هدف تحقيق حاضر، شكوفايى فرهنگى جهان اسلام در دوران حكومت روشنانديش آل بویه را كوشش آگاهانهاى برای جذب و انتقال ميراث فكرى يونان باستان و البته جذب و فهم اين ميراث از طرف انديشمندان مسلمان دانسته است. در همين جا مقصود خود از رنسانس اسلامى را روشن كرده و آن را احياى معارف و ادب قديم و البته شكوفايى آنها در مهد تمدن اسلامىدانسته نه رنسانسى خودجوش و نوزايى اصيل و قائمبهذات. بهزعم نویسنده در نتيجه همين نوزايى، یک انسانگرايى فلسفى و در كنار آن انسانگرايى ادبى به وجود آمد كه ميراث علمى و فلسفى دوران باستان را وجهه نظر و آرمان فرهنگى و آموزشى خود قرار داده بود.<ref>همان، ص48 - 49</ref> | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
در فصل دوم با عنوان «مكاتب، مجالس و انجمنها»، چگونگى فعاليت حلقههاى مختلف علمى و فرهنگى در رنسانس اسلامى و نقش خاص شخصيتهاى انديشمند و حلقههاى فكرى مربوط به آنها بررسى شده است. ابوزكريا يحيى بن عدى و مكتب خاص او، حسن بن سُوار بن خمّار، ابوعلى حسن بن سمح، ابوالحسن على بن محمد بديهى، از انديشمندان بزرگ اين عهد بودند كه همگى اعضاى مكتب ابن عدى محسوب مىشوند. برخى از اين افراد مسيحى و برخى مسلمانان اعضاى حلقه وى بودند. مجلس ابوسليمان سجستانى كه با شرحى مبسوط معرفى شده و بعدها موضوع کتاب مستقلى با همين عنوان قرار گرفته، نقش خاص فلاسفه مسلمان در حيات فرهنگى اين عهد را نشان مىدهد. مجالس مربوط به اخوان الصفاء، مكتب ابوعبدالله بصرى و مجلس وزير معروف ابوعبدالله حسین بن احمد بن سعدان، از مباحث ديگر اين فصل است كه هركدام با رویكردى انتقادى مورد بررسى قرار گرفتهاند.<ref>همان، ص53</ref> | در فصل دوم با عنوان «مكاتب، مجالس و انجمنها»، چگونگى فعاليت حلقههاى مختلف علمى و فرهنگى در رنسانس اسلامى و نقش خاص شخصيتهاى انديشمند و حلقههاى فكرى مربوط به آنها بررسى شده است. ابوزكريا يحيى بن عدى و مكتب خاص او، حسن بن سُوار بن خمّار، ابوعلى حسن بن سمح، ابوالحسن على بن محمد بديهى، از انديشمندان بزرگ اين عهد بودند كه همگى اعضاى مكتب ابن عدى محسوب مىشوند. برخى از اين افراد مسيحى و برخى مسلمانان اعضاى حلقه وى بودند. مجلس ابوسليمان سجستانى كه با شرحى مبسوط معرفى شده و بعدها موضوع کتاب مستقلى با همين عنوان قرار گرفته، نقش خاص فلاسفه مسلمان در حيات فرهنگى اين عهد را نشان مىدهد. مجالس مربوط به اخوان الصفاء، مكتب ابوعبدالله بصرى و مجلس وزير معروف ابوعبدالله حسین بن احمد بن سعدان، از مباحث ديگر اين فصل است كه هركدام با رویكردى انتقادى مورد بررسى قرار گرفتهاند.<ref>همان، ص53</ref> | ||
مؤلف در فصل سوم با عنوان «بزرگان، دانشوران، ولىنعمتان، قدرتمندان»، نقش برجسته شش شخصيت مشهور اين زمان كه هركدام نقش مشخصى در نوزايى فرهنگى داشتند را بررسى مىكند. على بن محمد بن عباس ابوحيّان توحيدى (متوفى 414ق) بهعنوان كاتبى برجسته و انسانگرايى فعّال و درعينحال سرگردان در دربارهاى مختلف، ابوعلى [[مسکویه، احمد بن محمد|احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكویه]] (متوفى 421ق)، مورخ و فيلسوفى كه نمود ویژه نديمان اين عصر است، ابوالحسن محمد عامرى (متوفى 381ق)، فيلسوفى كه با گرايش صوفيانه، آموزههاى خاصى ارائه كرده، از جمله شخصيتهاى مورد نظرى هستند كه رونق و تعالى فرهنگى اين عصر تا حد زيادى مرهون همت و حمايت بىدريغ آنها بوده است. تمامى اين افراد، | مؤلف در فصل سوم با عنوان «بزرگان، دانشوران، ولىنعمتان، قدرتمندان»، نقش برجسته شش شخصيت مشهور اين زمان كه هركدام نقش مشخصى در نوزايى فرهنگى داشتند را بررسى مىكند. على بن محمد بن عباس ابوحيّان توحيدى (متوفى 414ق) بهعنوان كاتبى برجسته و انسانگرايى فعّال و درعينحال سرگردان در دربارهاى مختلف، ابوعلى [[مسکویه، احمد بن محمد|احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكویه]] (متوفى 421ق)، مورخ و فيلسوفى كه نمود ویژه نديمان اين عصر است، ابوالحسن محمد عامرى (متوفى 381ق)، فيلسوفى كه با گرايش صوفيانه، آموزههاى خاصى ارائه كرده، از جمله شخصيتهاى مورد نظرى هستند كه رونق و تعالى فرهنگى اين عصر تا حد زيادى مرهون همت و حمايت بىدريغ آنها بوده است. تمامى اين افراد، ایرانى بودند كه نشانگر سهم قابل توجه دانشوران ایرانى در رنسانس اسلامى است.<ref>همان، ص53 - 54</ref> | ||
در خاتمه و نتيجه کتاب، مؤلف عنوان مىكند كه اگرچه از وضعيت فرهنگى كه به شرح آن پرداخته، بيشتر رونق فرهنگى سرزمينهاى مركزى جهان اسلام - عراق و غرب | در خاتمه و نتيجه کتاب، مؤلف عنوان مىكند كه اگرچه از وضعيت فرهنگى كه به شرح آن پرداخته، بيشتر رونق فرهنگى سرزمينهاى مركزى جهان اسلام - عراق و غرب ایران - مد نظر بوده، اما اين به معناى بىرونقى فرهنگى در ديگر نقاط جهان اسلام نيست. خراسان عصر سامانى، سيستان عهد بازماندگان صفارى، شام عهد حمدانى، مصر عهد فاطمى و اندلس عهد اموى هركدام در اين دوره تبلور فرهنگى خاص خود را داشتند و از آن روى در رنسانس اسلامى سهيم بودند. | ||
تحقيق مقدماتى در باب انسانگرايى كه به پيوست آمده و زمينه تأليف کتاب را فراهم كرده با رویكردى تاريخى، نظرات موافق و مخالف پيرامون چگونگى رنسانس اسلامى و نوع بهرهگيرى آن از ميراث يونانى را بررسى كرده و آنگاه تحليل و نتيجهگيرى كرده است.<ref>همان، ص54</ref> | تحقيق مقدماتى در باب انسانگرايى كه به پيوست آمده و زمينه تأليف کتاب را فراهم كرده با رویكردى تاريخى، نظرات موافق و مخالف پيرامون چگونگى رنسانس اسلامى و نوع بهرهگيرى آن از ميراث يونانى را بررسى كرده و آنگاه تحليل و نتيجهگيرى كرده است.<ref>همان، ص54</ref> |
ویرایش