پرش به محتوا

الجامع، «جامع شمل أعلام المهاجرين المنتسبين إلی اليمن و قبائلهم»: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>')
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
خط ۳۴: خط ۳۴:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در مقدمه، ضمن توضیح موضوع کتاب و انگیزه نگارش آن، به برخی ویژگی‎های آن اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص5-44</ref>.
در مقدمه، ضمن توضیح موضوع کتاب و انگیزه نگارش آن، به برخی ویژگی‎های آن اشاره شده است.<ref>ر.ک: همان، ص5-44</ref>.


اسامی اعلام، به‎ترتیب حروف الفبا ذکر گردیده، ولذا از حرف «الف» تا «ح» در جلد اول، از «خ» تا «عین» در جلد دوم، ادامه حرف «عین» تا «میم» در جلد سوم و ادامه حرف «میم» تا «ی» در جلد آخر جای گرفته است.
اسامی اعلام، به‎ترتیب حروف الفبا ذکر گردیده، ولذا از حرف «الف» تا «ح» در جلد اول، از «خ» تا «عین» در جلد دوم، ادامه حرف «عین» تا «میم» در جلد سوم و ادامه حرف «میم» تا «ی» در جلد آخر جای گرفته است.


نویسنده در نگارش تراجم کتاب، به منابع و مراجع زیادی مراجعه نموده و مطالب پراکنده را از میان آن‎ها، جمع‎آوری کرده است و به همین دلیل، نام کتاب را «الجامع» گذاشته است<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>.
نویسنده در نگارش تراجم کتاب، به منابع و مراجع زیادی مراجعه نموده و مطالب پراکنده را از میان آن‎ها، جمع‎آوری کرده است و به همین دلیل، نام کتاب را «الجامع» گذاشته است.<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>.


از جمله اعلام مذکور در کتاب، آمنه بنت شرید صدفی (همسر عمرو بن حمق خزاعی)، یکی از فصحای کوفی می‎باشد که معاویه او را به‎خاطر فرار همسرش، دو سال در زندان دمشق زندانی کرده بود و پس از کشتن شویش، سر وی را آوردند و در دامن او افکندند و او معاویه را نفرین کرد. معاویه او را احضار کرد و از او بازجویی نمود و او آنچه را گفته بود، انکار نکرد. معاویه دستور داد که او را آزاد کنند و جایزه‎ای به بدهند تا زبانش از سر وی کوتاه شود و زودتر او را به شهرش روانه نمایند... وی به قصد کوفه حرکت کرد، ولی در حمص، به مرض طاعون درگذشت <ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص47</ref>.
از جمله اعلام مذکور در کتاب، آمنه بنت شرید صدفی (همسر عمرو بن حمق خزاعی)، یکی از فصحای کوفی می‎باشد که معاویه او را به‎خاطر فرار همسرش، دو سال در زندان دمشق زندانی کرده بود و پس از کشتن شویش، سر وی را آوردند و در دامن او افکندند و او معاویه را نفرین کرد. معاویه او را احضار کرد و از او بازجویی نمود و او آنچه را گفته بود، انکار نکرد. معاویه دستور داد که او را آزاد کنند و جایزه‎ای به بدهند تا زبانش از سر وی کوتاه شود و زودتر او را به شهرش روانه نمایند... وی به قصد کوفه حرکت کرد، ولی در حمص، به مرض طاعون درگذشت <ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص47</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش