۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى هاى' به 'یهای') |
جز (جایگزینی متن - 'مى گويد' به 'میگوید') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
ثبوت قرآن كريم، جمع قرآن، اسباب نزول، آخرين نزول قرآن، نظر شيخ در خصوص مكى و مدنى بودن، محكم و متشابه، نسخ، نسخ شرايع، مجاز، اعجاز قرآن، قصص قرآنى، ترجمه قرآن، گرايشهاى تفسير، تفسير مأثور، تفسير به رأى، ضوابط تفسير به رأى، تفسير صوفى، تفسير لغوى، تفسير كلامى، تفسير موضوعى، اسلوب قرآن در مورد سورههاى مكى و مدنى، ابراهيم(ع) در قرآن و... | ثبوت قرآن كريم، جمع قرآن، اسباب نزول، آخرين نزول قرآن، نظر شيخ در خصوص مكى و مدنى بودن، محكم و متشابه، نسخ، نسخ شرايع، مجاز، اعجاز قرآن، قصص قرآنى، ترجمه قرآن، گرايشهاى تفسير، تفسير مأثور، تفسير به رأى، ضوابط تفسير به رأى، تفسير صوفى، تفسير لغوى، تفسير كلامى، تفسير موضوعى، اسلوب قرآن در مورد سورههاى مكى و مدنى، ابراهيم(ع) در قرآن و... | ||
در مورد نسخ مى فرمايند: «رويكرد موجود ميان عالمان جديد، درست در نقطه مقابل مفهومى است كه از نسخ ميان مفسران متأخر شايع شده به اينكه نسخ عبارت از ابطال آياتى چند از قرآن كريم است، ايشان با رأى «استاد خضرى» همسو شده و به طور مطلق نسخ را به معناى ابطال رد میكنند و مى گويند نسخ تنها در شكل تخصيص عام، تقييد مطلق و يا تفصيل مجمل، صورت مى پذيرد و رشيد رضا نيز با صراحت بيشترى همين كار را انجام داده است و او آيات را به دو دسته تشريعى و تكوينى تقسيم مىكند و آيه 106 سوره بقره را از نسخ آيات تكوينى سخن | در مورد نسخ مى فرمايند: «رويكرد موجود ميان عالمان جديد، درست در نقطه مقابل مفهومى است كه از نسخ ميان مفسران متأخر شايع شده به اينكه نسخ عبارت از ابطال آياتى چند از قرآن كريم است، ايشان با رأى «استاد خضرى» همسو شده و به طور مطلق نسخ را به معناى ابطال رد میكنند و مى گويند نسخ تنها در شكل تخصيص عام، تقييد مطلق و يا تفصيل مجمل، صورت مى پذيرد و رشيد رضا نيز با صراحت بيشترى همين كار را انجام داده است و او آيات را به دو دسته تشريعى و تكوينى تقسيم مىكند و آيه 106 سوره بقره را از نسخ آيات تكوينى سخن میگوید و موضوع اين آيه نسخ آيات تشريعى نيست». | ||
غزالى نسخ شرايع را جايز مى دانند و معتقد است بدون ترديد قرآن پارهاى از شرائع كهن را نسخ كرده است. | غزالى نسخ شرايع را جايز مى دانند و معتقد است بدون ترديد قرآن پارهاى از شرائع كهن را نسخ كرده است. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
شيخ محمد غزالى در مقدمه ى كتاب «گامى به سوى تفسير موضوعى سورههاى قرآن كريم» در مورد روش تفسيرى خود مى آورد: «هدف من اين بود كه تفسيرى موضوعى برای هر يك از سورههاى كتاب گرانقدر ارائه كنم. تفسير موضوعى با تفسير وضعى متفاوت است. تفسير وضعى، يك آيه و يا دستهاى از آيات را در نظر مى گيرد و به توضيح و تشريح الفاظ و نحوه تجزيه و تركيب جملات و احكام آن میپردازد. در حالى كه تفسير موضوعى، همه سوره را يكجا مورد بررسى قرار داده، مى كوشد تا تصويرى كلى از آن ترسيم كند. اين تصوير ابتدا و انتهاى سوره را با هم در نظر مى گيرد و با شناخت روابط پنهانى اى كه تمام سوره را به هم مى پيوندد، ابتداى سوره را همچون مقدمهاى برای انتهاى سوره در نظر مى گيرد و انتهاى سوره را گواه و تصديق و تأييدى بر ابتداى آن و در ادامه مى آورد: اين تفسير موضوعى به هيچ وجه خواننده را از تفسير وضعى بى نياز نمىكند. بلكه اين تفسير تكميل كننده آن است.» و باز مینويسد: «در اينجا معناى ديگرى هم برای تفسير موضوعى است كه به آن نپرداخته ام و آن پى گيرى يك موضوع در همه جاى قرآن و گردآورى و بيان آن در يك سبک و سياق نزدیک به هم است كه بسيارى از مطالب از اين طريق و بر اين مبنا تبيين مى شود.» | شيخ محمد غزالى در مقدمه ى كتاب «گامى به سوى تفسير موضوعى سورههاى قرآن كريم» در مورد روش تفسيرى خود مى آورد: «هدف من اين بود كه تفسيرى موضوعى برای هر يك از سورههاى كتاب گرانقدر ارائه كنم. تفسير موضوعى با تفسير وضعى متفاوت است. تفسير وضعى، يك آيه و يا دستهاى از آيات را در نظر مى گيرد و به توضيح و تشريح الفاظ و نحوه تجزيه و تركيب جملات و احكام آن میپردازد. در حالى كه تفسير موضوعى، همه سوره را يكجا مورد بررسى قرار داده، مى كوشد تا تصويرى كلى از آن ترسيم كند. اين تصوير ابتدا و انتهاى سوره را با هم در نظر مى گيرد و با شناخت روابط پنهانى اى كه تمام سوره را به هم مى پيوندد، ابتداى سوره را همچون مقدمهاى برای انتهاى سوره در نظر مى گيرد و انتهاى سوره را گواه و تصديق و تأييدى بر ابتداى آن و در ادامه مى آورد: اين تفسير موضوعى به هيچ وجه خواننده را از تفسير وضعى بى نياز نمىكند. بلكه اين تفسير تكميل كننده آن است.» و باز مینويسد: «در اينجا معناى ديگرى هم برای تفسير موضوعى است كه به آن نپرداخته ام و آن پى گيرى يك موضوع در همه جاى قرآن و گردآورى و بيان آن در يك سبک و سياق نزدیک به هم است كه بسيارى از مطالب از اين طريق و بر اين مبنا تبيين مى شود.» | ||
پس از توضيح مختصرى در رابطه با قواعد اوّل و دوّم روش تفسير شيخ، در رابطه با قاعده سوم ايشان معتقد است كه قرآن يك كتاب فنى نيست كه بر مقولههاى مشخصى تقسيم شده باشد بلكه در چارچوب سبک ى حيرت انگيز همه مقولهها را در هم مى آميزد. نگريستن در هستى، تاريخ و واقعيّت، انسان را به سوى ايمان و توحيد سوق مى دهد و به تربيت مردم میپردازد. و در مورد تطبيق بين كتاب مسطور و كتاب منظور | پس از توضيح مختصرى در رابطه با قواعد اوّل و دوّم روش تفسير شيخ، در رابطه با قاعده سوم ايشان معتقد است كه قرآن يك كتاب فنى نيست كه بر مقولههاى مشخصى تقسيم شده باشد بلكه در چارچوب سبک ى حيرت انگيز همه مقولهها را در هم مى آميزد. نگريستن در هستى، تاريخ و واقعيّت، انسان را به سوى ايمان و توحيد سوق مى دهد و به تربيت مردم میپردازد. و در مورد تطبيق بين كتاب مسطور و كتاب منظور میگوید: «موضوع قرآن انسان است و مبناى آيات، هستى است، و انسان ناچار بايد در قرآن، تدبر كند، و سنّتها و قوانينى را كه بدون درك آنها آبادانى زمين تحقق نمى يابد، بشناسد. در مورد قاعده جمع بين عقل و نقل او در تفسير خود دائما بين آنها توازى برقرارى نمود و قائل بود كه نقل صريح هيچگاه با عقل صحيح مخالف نمىكند. | ||
و در مورد قواعد اخير او در روش تفسيرش مینويسد: «قرآن، امتى يكپارچه و هدفمند را مى شناسد، كه بر گرد هدف خويش مى چرخد و از هدايتها و رهنمودهاى آن، خيزش و انگيزش مى يابد. مى خواهيم به قرآن بازگرديم و طورى بدان بپردازيم كه محور زندگى مان شود. امت داراى قانون اساسى است.» | و در مورد قواعد اخير او در روش تفسيرش مینويسد: «قرآن، امتى يكپارچه و هدفمند را مى شناسد، كه بر گرد هدف خويش مى چرخد و از هدايتها و رهنمودهاى آن، خيزش و انگيزش مى يابد. مى خواهيم به قرآن بازگرديم و طورى بدان بپردازيم كه محور زندگى مان شود. امت داراى قانون اساسى است.» |
ویرایش