پرش به محتوا

الإمام محمد الغزالي جهوده في التفسير و علوم القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'مى گويد' به 'می‌گوید')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۹۰: خط ۹۰:
ضابطه چهارم، در تفسير قرآن از اسرائيليات بايد پرهيز نمود و اسرائيليات شامل تمام افسانه‌هاى كهنى است كه از گذشتگان وارد تفسير، حديث و تاريخ شده است و بايد با دقت، درست را از نادرست آنها باز شناسیم.  
ضابطه چهارم، در تفسير قرآن از اسرائيليات بايد پرهيز نمود و اسرائيليات شامل تمام افسانه‌هاى كهنى است كه از گذشتگان وارد تفسير، حديث و تاريخ شده است و بايد با دقت، درست را از نادرست آنها باز شناسیم.  


شيخ محمد غزالى در مقدمه ى كتاب «گامى به سوى تفسير موضوعى سوره‌هاى قرآن كريم» در مورد روش تفسيرى خود مى آورد: «هدف من اين بود كه تفسيرى موضوعى برای هر يك از سوره‌هاى كتاب گرانقدر ارائه كنم. تفسير موضوعى با تفسير وضعى متفاوت است. تفسير وضعى، يك آيه و يا دسته‌اى از آيات را در نظر مى گيرد و به توضيح و تشريح الفاظ و نحوه تجزيه و تركيب جملات و احكام آن می‌پردازد. در حالى كه تفسير موضوعى، همه سوره را يكجا مورد بررسى قرار داده، مى كوشد تا تصويرى كلى از آن ترسيم كند. اين تصوير ابتدا و انتهاى سوره را با هم در نظر مى گيرد و با شناخت روابط پنهانى اى كه تمام سوره را به هم مى پيوندد، ابتداى سوره را همچون مقدمه‌اى برای انتهاى سوره در نظر مى گيرد و انتهاى سوره را گواه و تصديق و تأييدى بر ابتداى آن و در ادامه مى آورد: اين تفسير موضوعى به هيچ وجه خواننده را از تفسير وضعى بى نياز نمى‌كند. بلكه اين تفسير تكميل كننده آن است.» و باز می‌نويسد: «در اينجا معناى ديگرى هم برای تفسير موضوعى است كه به آن نپرداخته ام و آن پى گيرى يك موضوع در همه جاى قرآن و گردآورى و بيان آن در يك سبک و سياق نزدیک به هم است كه بسيارى از مطالب از اين طريق و بر اين مبنا تبيين مى شود.»
شيخ محمد غزالى در مقدمه ى كتاب «گامى به سوى تفسير موضوعى سوره‌هاى قرآن كريم» در مورد روش تفسيرى خود مى آورد: «هدف من اين بود كه تفسيرى موضوعى برای هر يك از سوره‌هاى كتاب گرانقدر ارائه كنم. تفسير موضوعى با تفسير وضعى متفاوت است. تفسير وضعى، يك آيه و يا دسته‌اى از آيات را در نظر مى گيرد و به توضيح و تشريح الفاظ و نحوه تجزيه و تركيب جملات و احكام آن می‌پردازد. در حالى كه تفسير موضوعى، همه سوره را يكجا مورد بررسى قرار داده، مى كوشد تا تصويرى كلى از آن ترسيم كند. اين تصوير ابتدا و انتهاى سوره را با هم در نظر مى گيرد و با شناخت روابط پنهانى اى كه تمام سوره را به هم مى پيوندد، ابتداى سوره را همچون مقدمه‌اى برای انتهاى سوره در نظر مى گيرد و انتهاى سوره را گواه و تصديق و تأييدى بر ابتداى آن و در ادامه مى آورد: اين تفسير موضوعى به هيچ وجه خواننده را از تفسير وضعى بى نياز نمى‌كند. بلكه اين تفسير تكميل كننده آن است.» و باز می‌نويسد: «در اينجا معناى ديگرى هم برای تفسير موضوعى است كه به آن نپرداخته ام و آن پى گيرى يك موضوع در همه جاى قرآن و گردآورى و بيان آن در يك سبک و سياق نزدیک به هم است كه بسيارى از مطالب از اين طريق و بر اين مبنا تبيين مى شود.»


پس از توضيح مختصرى در رابطه با قواعد اوّل و دوّم روش تفسير شيخ، در رابطه با قاعده سوم ايشان معتقد است كه قرآن يك كتاب فنى نيست كه بر مقوله‌هاى مشخصى تقسيم شده باشد بلكه در چارچوب سبک ى حيرت انگيز همه مقوله‌ها را در هم مى آميزد. نگريستن در هستى، تاريخ و واقعيّت، انسان را به سوى ايمان و توحيد سوق مى دهد و به تربيت مردم می‌پردازد. و در مورد تطبيق بين كتاب مسطور و كتاب منظور می‌گوید: «موضوع قرآن انسان است و مبناى آيات، هستى است، و انسان ناچار بايد در قرآن، تدبر كند، و سنّت‌ها و قوانينى را كه بدون درك آنها آبادانى زمين تحقق نمى يابد، بشناسد. در مورد قاعده جمع بين عقل و نقل او در تفسير خود دائما بين آنها توازى برقرارى نمود و قائل بود كه نقل صريح هيچگاه با عقل صحيح مخالف نمى‌كند.
پس از توضيح مختصرى در رابطه با قواعد اوّل و دوّم روش تفسير شيخ، در رابطه با قاعده سوم ايشان معتقد است كه قرآن يك كتاب فنى نيست كه بر مقوله‌هاى مشخصى تقسيم شده باشد بلكه در چارچوب سبک ى حيرت انگيز همه مقوله‌ها را در هم مى آميزد. نگريستن در هستى، تاريخ و واقعيّت، انسان را به سوى ايمان و توحيد سوق مى دهد و به تربيت مردم می‌پردازد. و در مورد تطبيق بين كتاب مسطور و كتاب منظور می‌گوید: «موضوع قرآن انسان است و مبناى آيات، هستى است، و انسان ناچار بايد در قرآن، تدبر كند، و سنّت‌ها و قوانينى را كه بدون درك آنها آبادانى زمين تحقق نمى يابد، بشناسد. در مورد قاعده جمع بين عقل و نقل او در تفسير خود دائما بين آنها توازى برقرارى نمود و قائل بود كه نقل صريح هيچگاه با عقل صحيح مخالف نمى‌كند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش