۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =') |
جز (جایگزینی متن - 'فعاليتهاى' به 'فعالیتهای') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
وى معتقد است در آغاز حكومت عباسيان و استقرار بغداد بهعنوان پايتخت امپراتورى بود كه مسلمانان رفتهرفته با جغرافياى علمى به معناى واقعى آشنا شدند. فتح ايران، مصر و سند، به مسلمانان اين فرصت را داد كه از موفقيتهاى علمى و فرهنگى مردمان اين سه مهد تمدن، اطلاعات دست اولى كسب كنند، يا به مراكز علمى، آزمايشگاهها و رصدخانههاى آنها بهسهولت دست بيابند، ولى جريان كسب و جذب دانش بيگانه تا زمان خلافت ابوجعفر منصور (136 - 158) بنيانگذار بغداد، آغاز نگرديد. او به ترجمه آثار علمى به زبان عربى علاقه بسيار داشت و اين حركت، قريب دويست سال در عالم اسلام فعالانه ادامه يافت<ref>همان</ref> | وى معتقد است در آغاز حكومت عباسيان و استقرار بغداد بهعنوان پايتخت امپراتورى بود كه مسلمانان رفتهرفته با جغرافياى علمى به معناى واقعى آشنا شدند. فتح ايران، مصر و سند، به مسلمانان اين فرصت را داد كه از موفقيتهاى علمى و فرهنگى مردمان اين سه مهد تمدن، اطلاعات دست اولى كسب كنند، يا به مراكز علمى، آزمايشگاهها و رصدخانههاى آنها بهسهولت دست بيابند، ولى جريان كسب و جذب دانش بيگانه تا زمان خلافت ابوجعفر منصور (136 - 158) بنيانگذار بغداد، آغاز نگرديد. او به ترجمه آثار علمى به زبان عربى علاقه بسيار داشت و اين حركت، قريب دويست سال در عالم اسلام فعالانه ادامه يافت<ref>همان</ref> | ||
به نظر وى برمكيان وزير برعكس، در تشويق | به نظر وى برمكيان وزير برعكس، در تشويق فعالیتهای علمى در دربار خلفا، سهم بزرگى داشتند. مترجمان، اغلب خود علماى مبرزى بودند كه مساعى آنان زبان عربى را با معلومات جغرافيايى، نجومى و فلسفى هند و ايران و يونان غنا بخشيد<ref>همان، ص 11</ref> | ||
به اعتقاد نويسنده، بيش از نيم قرن مطالعه و آشنايى با جغرافياى هندى، ايرانى و يونانى، از زمان منصور تا زمان مأمون، سبب شد كه بهطور كلى در تفكر جغرافيايى مسلمانان، انقلابى به وجود آيد و مفاهيمى نظير اينكه زمين گرد است و نه مسطح و در مركز عالم قرار دارد، براى اولين بار بهگونهاى درست و منظم به ايشان عرضه گرديد. از آن به بعد آيات قرآنى و نيز احاديثى كه به خلقت جهان، جغرافيا و امثال آن ارتباط پيدا مىكرد، فقط بدين منظور مورد استفاده قرار مىگرفت كه براى آثار جغرافيايى تأييد مذهبى كسب نمايند، يا اينكه مسلمانان را به تحصيل جغرافيا و نجوم ترغيب كنند<ref>همان</ref> | به اعتقاد نويسنده، بيش از نيم قرن مطالعه و آشنايى با جغرافياى هندى، ايرانى و يونانى، از زمان منصور تا زمان مأمون، سبب شد كه بهطور كلى در تفكر جغرافيايى مسلمانان، انقلابى به وجود آيد و مفاهيمى نظير اينكه زمين گرد است و نه مسطح و در مركز عالم قرار دارد، براى اولين بار بهگونهاى درست و منظم به ايشان عرضه گرديد. از آن به بعد آيات قرآنى و نيز احاديثى كه به خلقت جهان، جغرافيا و امثال آن ارتباط پيدا مىكرد، فقط بدين منظور مورد استفاده قرار مىگرفت كه براى آثار جغرافيايى تأييد مذهبى كسب نمايند، يا اينكه مسلمانان را به تحصيل جغرافيا و نجوم ترغيب كنند<ref>همان</ref> | ||
به باور وى، در اوايل قرن سوم، بنياد واقعى تدوين آثار جغرافيايى به زبان عربى، نهاده شد و نخستين گام مثبت را در اين زمينه، مأمون خليفه برداشت. وى موفق شد عدهاى از دانشمندان و محققان را گرد خود جمع كند و | به باور وى، در اوايل قرن سوم، بنياد واقعى تدوين آثار جغرافيايى به زبان عربى، نهاده شد و نخستين گام مثبت را در اين زمينه، مأمون خليفه برداشت. وى موفق شد عدهاى از دانشمندان و محققان را گرد خود جمع كند و فعالیتهای علمى آنان را تحت حمايت خويش قرار دهد. به نظر نويسنده، اينكه علاقهمندى مأمون به نجوم و جغرافيا اصيل و محققانه بود يا جنبه سياسى داشت، بهدرستى معلوم نيست، ولى در عصر خلافت او به پيشرفت جغرافيا كمكهاى مهمى شد، از جمله: اندازهگيرى قوس يك نصفالنهار، جداول نجومى معروف به الزيج الممتحن (جداول آزمودهشده) و نقشههاى جهانى به نام «الصورة المأمونية» ترسيم شد كه به نظر مسعودى، بر هر دو برترى داشته است<ref>همان، ص 20</ref> | ||
در مقاله دوم كه نوشته مقبول احمد، جغرافىدان مسلمان هندى مىباشد، با عنوان «خريطه» (به معناى نقشه جغرافيايى)، از چگونگى ترسيم نقشه جغرافيايى در ميان مسلمانان از آغاز رواج دانش جغرافيا در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامى و انواع نقشههاى جغرافيايى سخن رفته است<ref>نيزن حسينى، ندا، ص 117</ref> | در مقاله دوم كه نوشته مقبول احمد، جغرافىدان مسلمان هندى مىباشد، با عنوان «خريطه» (به معناى نقشه جغرافيايى)، از چگونگى ترسيم نقشه جغرافيايى در ميان مسلمانان از آغاز رواج دانش جغرافيا در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامى و انواع نقشههاى جغرافيايى سخن رفته است<ref>نيزن حسينى، ندا، ص 117</ref> |
ویرایش