دانش جغرافیایی مسلمانان، تاریخچه آراء، آثار و نقشه‌های جغرافیایی در تمدن اسلامی

    از ویکی‌نور
    دانش جغرافیایی مسلمانان، تاریخچه آراء، آثار و نقشه‌های جغرافیایی در تمدن اسلامی
    دانش جغرافیایی مسلمانان، تاریخچه آراء، آثار و نقشه‌های جغرافیایی در تمدن اسلامی
    پدیدآورانگنجی، محمدحسن (مترجم)

    تشنر، فرانتس گوستاو (نویسنده)

    هندی، مقبول احمد (نویسنده)

    آذرنگ، عبدالحسین (مترجم)
    عنوان‌های دیگرتاریخچه آراء، آثار و نقشه‌های جغرافیایی در تمدن اسلامی
    ناشرکتاب مرجع
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1387 ش
    چاپ1
    موضوعجغرافیای اسلامی - تاریخ

    نقشه کشی - کشورهای اسلامی - تاریخ

    کشورهای اسلامی - جغرافیا
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏G‎‏ ‎‏93‎‏ ‎‏/‎‏ت‎‏5‎‏د‎‏2‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    دانش جغرافيايى مسلمانان: تاريخچه آراء، مكاتب، آثار و نقشه‌هاى جغرافيايى در تمدن اسلامى، اثر فرانتس تشنر و مقبول احمد، با ترجمه فارسى محمدحسن گنجى و عبدالحسين آذرنگ، مجموعه دو مقاله پيرامون تاريخ علم جغرافيا نزد مسلمانان مى‌باشد كه در دوران معاصر نوشته شده است.

    ساختار

    در كتاب حاضر، دو مقاله بلند درباره دانش جغرافيايى مسلمانان، از قرون اوليه درج شده است. مقاله اول، داراى شش قسمت و مقاله دوم، در دو قسمت خلاصه شده است.

    گزارش محتوا

    نگارنده مقاله نخست، فرانتس تشنر، اسلام‌شناس و خاورشناس آلمانى، به تحول دانش جغرافيا در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامى پرداخته و جغرافى‌دانان بزرگ اسلامى و آرا و انديشه‌هايشان را معرفى كرده و از مكتب‌هاى معروف جغرافيايى و متون اصلى، پايه و ماندگار ياد مى‌كند[۱]

    در اين مقاله، نویسنده ابتدا به تعريف اصطلاح جغرافيا و استنباط مسلمانان از آن پرداخته و سپس دوره‌هاى پيش از اسلام و اوايل اسلام را بررسى نموده است.[۲]

    به اعتقاد نویسنده، پيش از اسلام، دانش جغرافيا نزد اعراب به پاره‌اى تصورات سنتى و قديمى جغرافيايى يا نام امكنه در عربستان و سرزمين‌هاى مجاور محدود بود و مفاهيم يا اطلاعات جغرافيايى كه در شعر جاهليت بر جاى مانده، منعكس كننده سطح ادراك اعراب پيش از اسلام از پديده‌هاى جغرافيايى و نيز حدود معلومات آن‌هاست.[۳]

    به باور وى، پس از ظهور اسلام، توسعه سياسى مسلمانان در آفريقا و آسيا، فرصتى به آن‌ها داد تا اطلاعاتى جمع‌آورى كرده و تجارب و مشاهدات خود را از سرزمين‌هايى كه زير سلطه آن‌ها قرار داشت، يا در همسايگى امپراتورى مسلمين واقع بود، ثبت كنند. به نظر وى، اين گونه اطلاعات، چه به قصد لشكركشى‌هاى نظامى و چه براى مقاصد ديگر جمع‌آورى شده باشد، به احتمال زياد، در نوشته‌هاى وصف الأرضى اوايل دوره عباسيان مورد استفاده قرار گرفته است.[۴]

    وى معتقد است در آغاز حكومت عباسيان و استقرار بغداد به‌عنوان پايتخت امپراتورى بود كه مسلمانان رفته‌رفته با جغرافياى علمى به معناى واقعى آشنا شدند. فتح ايران، مصر و سند، به مسلمانان اين فرصت را داد كه از موفقيت‌هاى علمى و فرهنگى مردمان اين سه مهد تمدن، اطلاعات دست اولى كسب كنند، يا به مراكز علمى، آزمايشگاه‌ها و رصدخانه‌هاى آن‌ها به‌سهولت دست بيابند، ولى جريان كسب و جذب دانش بيگانه تا زمان خلافت ابوجعفر منصور (136 - 158) بنيان‌گذار بغداد، آغاز نگرديد. او به ترجمه آثار علمى به زبان عربى علاقه بسيار داشت و اين حركت، قريب دويست سال در عالم اسلام فعالانه ادامه يافت[۵]

    به نظر وى برمكيان وزير برعكس، در تشويق فعالیت‌های علمى در دربار خلفا، سهم بزرگى داشتند. مترجمان، اغلب خود علماى مبرزى بودند كه مساعى آنان زبان عربى را با معلومات جغرافيايى، نجومى و فلسفى هند و ايران و يونان غنا بخشيد[۶]

    به اعتقاد نویسنده، بيش از نيم قرن مطالعه و آشنايى با جغرافياى هندى، ايرانى و يونانى، از زمان منصور تا زمان مأمون، سبب شد كه به‌طور كلى در تفكر جغرافيايى مسلمانان، انقلابى به وجود آيد و مفاهيمى نظير اينكه زمين گرد است و نه مسطح و در مركز عالم قرار دارد، براى اولين بار به‌گونه‌اى درست و منظم به ايشان عرضه گرديد. از آن به بعد آيات قرآنى و نيز احاديثى كه به خلقت جهان، جغرافيا و امثال آن ارتباط پيدا مى‌كرد، فقط بدين منظور مورد استفاده قرار مى‌گرفت كه براى آثار جغرافيايى تأييد مذهبى كسب نمايند، يا اينكه مسلمانان را به تحصيل جغرافيا و نجوم ترغيب كنند[۷]

    به باور وى، در اوايل قرن سوم، بنياد واقعى تدوين آثار جغرافيايى به زبان عربى، نهاده شد و نخستين گام مثبت را در اين زمينه، مأمون خليفه برداشت. وى موفق شد عده‌اى از دانشمندان و محققان را گرد خود جمع كند و فعالیت‌های علمى آنان را تحت حمايت خويش قرار دهد. به نظر نویسنده، اينكه علاقه‌مندى مأمون به نجوم و جغرافيا اصيل و محققانه بود يا جنبه سياسى داشت، به‌درستى معلوم نيست، ولى در عصر خلافت او به پيشرفت جغرافيا كمك‌هاى مهمى شد، از جمله: اندازه‌گيرى قوس يك نصف‌النهار، جداول نجومى معروف به الزيج الممتحن (جداول آزموده‌شده) و نقشه‌هاى جهانى به نام «الصورة المأمونية» ترسيم شد كه به نظر مسعودى، بر هر دو برترى داشته است.[۸]

    در مقاله دوم كه نوشته مقبول احمد، جغرافى‌دان مسلمان هندى مى‌باشد، با عنوان «خريطه» (به معناى نقشه جغرافيايى)، از چگونگى ترسيم نقشه جغرافيايى در ميان مسلمانان از آغاز رواج دانش جغرافيا در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامى و انواع نقشه‌هاى جغرافيايى سخن رفته است.[۹]

    به باور نویسنده، از دوران باستان، نقشه‌نگارى در خاورميانه مرسوم بود، ولى با ظهور اسلام، به لحاظ مقتضيات سياسى و ادارى، دنياى رو به گسترش اسلام، توجه ويژه‌اى بدان مبذول گشت و بدين ترتيب در قرن دوم، نقشه‌اى از ديلم براى حجاج بن يوسف (متوفى 95) تهيه شد[۱۰]

    به نظر وى، آشنايى جهان اسلام در قرن دوم و اوايل قرن سوم با آثار نجومى و جغرافيايى يونانيان، هندیان و ايرانيان، چنين كارى را ممكن ساخت و بدين ترتيب از اين دوران تا قرن يازدهم، نقشه‌نگارى به‌صورت علمى انجام مى‌شد و چندين مرحله تكوينى را پشت سر گذاشت. به باور وى، منجمان و جغرافى‌دانان مسلمان بر اساس سنت‌هاى گوناگون خود به كشيدن نقشه‌هاى جهانى، منطقه‌اى و دريايى مى‌پرداختند تا اينكه فنون نو جايگزين روش‌هاى قديمى ايشان شد[۱۱]

    وى معتقد است علماى بغداد كه تحت حمايت مأمون خليفه عباسى در بيت الحكمه به كار اشتغال داشتند، نخستين نقشه عالم را تهيه كردند. شكل اصلى اين نقشه، كه «الصورة المأمونية» ناميده شده بود، در دست نيست، ولى به گفته مسعودى كه آن را ديده، نقشه عالم حاوى افلاك، ستارگان، خشكى‌ها، درياها، مناطق مسكونى و غير مسكونى، سكونت‌گاه‌هاى مردم مختلف، شهرها و... بوده است.[۱۲]

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب در ابتدا و نمايه اعلام مذكور در متن، در انتهاى كتاب آمده است.

    در پاورقى‌ها به ذكر منابع و درج لاتين برخى از كلمات متن پرداخته شده است.

    پانويس

    1. نيزن حسينى، ندا، ص 117
    2. متن كتاب، ص 9
    3. همان، ص 10
    4. همان
    5. همان
    6. همان، ص 11
    7. همان
    8. همان، ص 20
    9. نيزن حسينى، ندا، ص 117
    10. متن كتاب، ص 65
    11. همان، ص 74
    12. همان

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.
    2. نيزن حسينى، ندا «پيشخوان تاريخ»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: ماهنامه «كتاب ماه تاريخ و جغرافيا»، تير 1388، شماره 134 (8 صفحه، از 112 تا 119).


    وابسته‌ها