پرش به محتوا

اسناد و مكاتبات سیاسى ایران (شاه صفی): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'براى' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان')
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای')
خط ۳۴: خط ۳۴:
اين دوره از تاريخ ايران عصر انحطاط دولت صفوى است. اين انحطاط درست از روز مرگ شاه عباس اول شروع شد، همچنان كه در دوره سلطنت شاه عباس اول ايران به اوج قدرت سياسى و نظامى خود رسيد. روزى كه شاه عباس درگذشت مرزهاى ايران از شرق به هندوستان و از غرب به دجله و فرات رسيده بود و حد شمالى ايران اعماق منطقه گرجستان و لگزستان بود و حد جنوبى آن جزاير بحرين. اما از همان روز كه نوه نالايق شاه عباس به نام شاه صفى بر تخت نشست دوران انحطاط قدرت سلطنت و تجزيه امپراتورى صفوى آغاز شد.
اين دوره از تاريخ ايران عصر انحطاط دولت صفوى است. اين انحطاط درست از روز مرگ شاه عباس اول شروع شد، همچنان كه در دوره سلطنت شاه عباس اول ايران به اوج قدرت سياسى و نظامى خود رسيد. روزى كه شاه عباس درگذشت مرزهاى ايران از شرق به هندوستان و از غرب به دجله و فرات رسيده بود و حد شمالى ايران اعماق منطقه گرجستان و لگزستان بود و حد جنوبى آن جزاير بحرين. اما از همان روز كه نوه نالايق شاه عباس به نام شاه صفى بر تخت نشست دوران انحطاط قدرت سلطنت و تجزيه امپراتورى صفوى آغاز شد.


بحث درباره علت اين ضعف و انحطاط كه به تجزيه كشور و بدبختى‌هاى مردم انجاميد، از حوصله اين مقال خارج است. اما اگر پاى بحث به ميان آيد، مسلما روشن مى‌شود كه يكى از علل مهم اين ضعف و انحطاط همان طبيعت حسود و خشن و خودخواه و خودراى شاه عباس بوده است. اين مرد كه شجاعت و كفايتش را نمى‌توان منكر شد، براى حفظ سلطنت مستبدانه خويش از كشتن و كور كردن جگر گوشگان خود نيز مضايقه نكرد و محمدباقر ميرزا، فرزند ارشد خود را به دست يكى از مقربان درگاه خود به خاک و خون كشيد و دو پسر ديگر خود و يك پسر محمدباقر ميرزا را از بينايى محروم كرد. تنها نوه پسرى وى همين صفى ميرزا يا به تعبير درست‌تر «سام ميرزا» بود كه شاه عباس وى را براى روز مبادا نگهداشت. با اين حال دستور داد تا او را به ترياك معتاد كنند كه مبادا روزى فيلش ياد هندوستان كند و براى انتقام خون پدر يا تحصيل سلطنت پاى در ركاب نهد. شاه عباس از اين امر وحشت داشت، زيرا او خود بر ضد پدر خويش كودتا كرده و سلطنت را قبضه نموده و پدر را هرچند محترمانه محبوس و منزوى ساخته بود. وى مى‌ترسيد كه مبادا همين بلا بر سر او آيد.
بحث درباره علت اين ضعف و انحطاط كه به تجزيه كشور و بدبختى‌هاى مردم انجاميد، از حوصله اين مقال خارج است. اما اگر پاى بحث به ميان آيد، مسلما روشن مى‌شود كه يكى از علل مهم اين ضعف و انحطاط همان طبيعت حسود و خشن و خودخواه و خودراى شاه عباس بوده است. اين مرد كه شجاعت و كفايتش را نمى‌توان منكر شد، برای حفظ سلطنت مستبدانه خويش از كشتن و كور كردن جگر گوشگان خود نيز مضايقه نكرد و محمدباقر ميرزا، فرزند ارشد خود را به دست يكى از مقربان درگاه خود به خاک و خون كشيد و دو پسر ديگر خود و يك پسر محمدباقر ميرزا را از بينايى محروم كرد. تنها نوه پسرى وى همين صفى ميرزا يا به تعبير درست‌تر «سام ميرزا» بود كه شاه عباس وى را برای روز مبادا نگهداشت. با اين حال دستور داد تا او را به ترياك معتاد كنند كه مبادا روزى فيلش ياد هندوستان كند و برای انتقام خون پدر يا تحصيل سلطنت پاى در ركاب نهد. شاه عباس از اين امر وحشت داشت، زيرا او خود بر ضد پدر خويش كودتا كرده و سلطنت را قبضه نموده و پدر را هرچند محترمانه محبوس و منزوى ساخته بود. وى مى‌ترسيد كه مبادا همين بلا بر سر او آيد.


شاه صفى بى‌كفايت كه هنرى جز كشتن خويشان و شرابخوارى بى‌امان نداشت، چهارده سال بيش در سلطنت نپاييد. در همين دوران كوتاه سلطنت وى، در غرب امپراتورى صفويه، عراق عرب از ايران جدا شد و به خاک عثمانى پيوست و در شرق امپراتورى ناحيه قندهار از ايران منتزع گرديد و به تصرف گوركانيان هند در آمد.
شاه صفى بى‌كفايت كه هنرى جز كشتن خويشان و شرابخوارى بى‌امان نداشت، چهارده سال بيش در سلطنت نپاييد. در همين دوران كوتاه سلطنت وى، در غرب امپراتورى صفويه، عراق عرب از ايران جدا شد و به خاک عثمانى پيوست و در شرق امپراتورى ناحيه قندهار از ايران منتزع گرديد و به تصرف گوركانيان هند در آمد.
خط ۴۴: خط ۴۴:
بارى در اين ميان، تنها در دوران شاه عباس ثانى دولت صفويه حركت مذبوحى كرد و آن تصرف قندهار بود، در سال 1059. اين فتح هرچند روشنايى گرمى فراوان اميد به دل‌هاى سرد و تاريك ايرانيان بخشيد؛ ولى به علت مى گسارى فراوان شاه و شيفتگى او به زنان زيبا و مجالس عيش و طرب، از اين پيشرفت نتيجه‌اى حاصل نيامد و بار ديگر خواب گران دولت صفوى آغاز گرديد، چنان كه ديگر از خواب برنخاست و هم در خواب به انقراض پيوست و به تعبيرى درست‌تر خواب به خواب رفت. مردم ايران نيز به علت آرامش طولانى و درآمد ناشى از زراعت و تجارتى كه در آرامش و امنيت رو به افزونى مى‌رفت، در عيش و نوش و تن‌پرورى و باده‌نوشى و ساده بازى افتادند. نمودارى از اين بى‌خيالى‌ها و راحت طلبى‌ها و باده‌گسارى‌ها و شاهد بازى‌ها را مى‌توان در خلال اشعار سخنوران آن روزگار در وصف قهوه خانه و بيت اللطف‌ها و بوزه خانه‌ها و قمار خانه‌ها جستجو كرد. سياحان خارجى نيز چون تاورنيه و شاردن و سانسون كشيش و پررافائل دومان و انگلبرت كمپفر در کتاب‌هاى خويش بدان اشاره كرده‌اند. شرحى كه از اين مسائل در کتاب «رستم التواريخ» آمده وحشت آور است.
بارى در اين ميان، تنها در دوران شاه عباس ثانى دولت صفويه حركت مذبوحى كرد و آن تصرف قندهار بود، در سال 1059. اين فتح هرچند روشنايى گرمى فراوان اميد به دل‌هاى سرد و تاريك ايرانيان بخشيد؛ ولى به علت مى گسارى فراوان شاه و شيفتگى او به زنان زيبا و مجالس عيش و طرب، از اين پيشرفت نتيجه‌اى حاصل نيامد و بار ديگر خواب گران دولت صفوى آغاز گرديد، چنان كه ديگر از خواب برنخاست و هم در خواب به انقراض پيوست و به تعبيرى درست‌تر خواب به خواب رفت. مردم ايران نيز به علت آرامش طولانى و درآمد ناشى از زراعت و تجارتى كه در آرامش و امنيت رو به افزونى مى‌رفت، در عيش و نوش و تن‌پرورى و باده‌نوشى و ساده بازى افتادند. نمودارى از اين بى‌خيالى‌ها و راحت طلبى‌ها و باده‌گسارى‌ها و شاهد بازى‌ها را مى‌توان در خلال اشعار سخنوران آن روزگار در وصف قهوه خانه و بيت اللطف‌ها و بوزه خانه‌ها و قمار خانه‌ها جستجو كرد. سياحان خارجى نيز چون تاورنيه و شاردن و سانسون كشيش و پررافائل دومان و انگلبرت كمپفر در کتاب‌هاى خويش بدان اشاره كرده‌اند. شرحى كه از اين مسائل در کتاب «رستم التواريخ» آمده وحشت آور است.


در اين ميان پادشاهان صفوى حقا براى رعاياى خود «مرشد كامل» بودند.
در اين ميان پادشاهان صفوى حقا برای رعاياى خود «مرشد كامل» بودند.


شاه صفى كه در هجده سالگى به سلطنت ايران رسيده بود، آن قدر در شرب و شيره تاك و معجون ترياك افراط كرد كه در سى و دو سالگى درگذشت. پسرش شاه- عباس ثانى كه هرچند بى‌جوهر و بى‌جربزه نبود- در طول سلطنت خود همواره در پاى خم خراب و همسايه ديوار به ديوار شراب بود و در همين حالت مستى بود كه به اصرار با زنى از مطربان و رقاصان همبستر شد و هر چه زن بيچاره صادقانه اقرار كرد كه بيمار و به سيفليس گرفتارم «قبله عالم» توجه نفرمود تا آن كه بعد از مدتى دچار سيفليس شد و به وضعى شرم‌آور و مشمئز كننده، در گذشت.
شاه صفى كه در هجده سالگى به سلطنت ايران رسيده بود، آن قدر در شرب و شيره تاك و معجون ترياك افراط كرد كه در سى و دو سالگى درگذشت. پسرش شاه- عباس ثانى كه هرچند بى‌جوهر و بى‌جربزه نبود- در طول سلطنت خود همواره در پاى خم خراب و همسايه ديوار به ديوار شراب بود و در همين حالت مستى بود كه به اصرار با زنى از مطربان و رقاصان همبستر شد و هر چه زن بيچاره صادقانه اقرار كرد كه بيمار و به سيفليس گرفتارم «قبله عالم» توجه نفرمود تا آن كه بعد از مدتى دچار سيفليس شد و به وضعى شرم‌آور و مشمئز كننده، در گذشت.
خط ۵۰: خط ۵۰:
وقتى مرد سى و چهار سال بيشتر نداشت. پسر وى به نام شاه سليمان مرد بى‌غم دودمان صفوى هرچند از پدر و جد خود عفيف‌تر نبود و كمتر از آنان به زن و شراب نپرداخت؛ ولى عمرى نسبتا دراز كرد. وى هنگامى كه مرد چهل و هفت ساله بود.
وقتى مرد سى و چهار سال بيشتر نداشت. پسر وى به نام شاه سليمان مرد بى‌غم دودمان صفوى هرچند از پدر و جد خود عفيف‌تر نبود و كمتر از آنان به زن و شراب نپرداخت؛ ولى عمرى نسبتا دراز كرد. وى هنگامى كه مرد چهل و هفت ساله بود.


در حالى كه چنين كسانى بر كشور ما سلطنت مى‌كردند، دنيا وارد مرحله مهمى از مراحل سياست و اقتصاد شده بود. بدين معنى كه ملل سودجوى زورگوى، ولى تيزهوش و سخت كوش اروپايى براى تأمين مايحتاج غذايى خود و تهيه مواد خام براى كارگاه‌ها و كارخانه‌هاى خويش به بهاى ارزان و در صورت امكان رايگان، روى به مشرق زمين نهاده بودند و اين آغاز تسلط اروپا بر شرق يا به عبارت ديگر شروع دوره استعمار و استثمار مشرق زمين بود، به توسط ملل اروپايى. اجازه بدهيد با اختصار تمام به اين امر اشارتى كنيم. زيرا كشور ما نيز از اثرات شوم استعمار در امان نماند و از همين روزگار به علت جهل و بى‌خبرى سلاطين صفوى، وطن ما اندك اندك روحا و مادة مقهور سياست‌هاى استعمارى اروپا گرديد.
در حالى كه چنين كسانى بر كشور ما سلطنت مى‌كردند، دنيا وارد مرحله مهمى از مراحل سياست و اقتصاد شده بود. بدين معنى كه ملل سودجوى زورگوى، ولى تيزهوش و سخت كوش اروپايى برای تأمين مايحتاج غذايى خود و تهيه مواد خام برای كارگاه‌ها و كارخانه‌هاى خويش به بهاى ارزان و در صورت امكان رايگان، روى به مشرق زمين نهاده بودند و اين آغاز تسلط اروپا بر شرق يا به عبارت ديگر شروع دوره استعمار و استثمار مشرق زمين بود، به توسط ملل اروپايى. اجازه بدهيد با اختصار تمام به اين امر اشارتى كنيم. زيرا كشور ما نيز از اثرات شوم استعمار در امان نماند و از همين روزگار به علت جهل و بى‌خبرى سلاطين صفوى، وطن ما اندك اندك روحا و مادة مقهور سياست‌هاى استعمارى اروپا گرديد.


==وضعيت کتاب==
==وضعيت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش