۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'الهي قمشهاي، مهدي' به 'الهی قمشهای، مهدی') |
(لینک درون متنی) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''دیوان الهی قمشهای'''، اثر مهدی الهی | '''دیوان الهی قمشهای'''، اثر [[الهی قمشهای، مهدی|مهدی الهی قمشهای]]، مجموعهای است از اشعار وی شامل نغمه الهی، نغمه حسینی، نغمه عشاق و رباعایت و مسمطات و اسرار حج و نغمه لاهوت. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
اشعار الهی بیشتر وصف حال خویش است: | اشعار الهی بیشتر وصف حال خویش است: | ||
'''بس در طلبت خدا خدا کردم خود را به خدایت آشنا کردم'''؛ | '''بس در طلبت خدا خدا کردم خود را به خدایت آشنا کردم'''؛ | ||
'''شبها همه دامن خیالت را تا صبح گرفتم و دعا کردم'''؛ | '''شبها همه دامن خیالت را تا صبح گرفتم و دعا کردم'''؛ | ||
'''هر مشکلی کاوفتاد در کارم نفرین به رقیب بیحیا کردم'''؛ | '''هر مشکلی کاوفتاد در کارم نفرین به رقیب بیحیا کردم'''؛ | ||
'''شاید که تو حاجتم روا سازی من حاجت هرکه را روا کردم'''. | '''شاید که تو حاجتم روا سازی من حاجت هرکه را روا کردم'''. | ||
همه چیز گزارش ضمیر وی است. او یک عاشق بوده و عمری در طلب بود. هرچه گفت برحق و برای حق گفت و هرچه نوشت برای حق بود و جز از حق، از هیچکس انتظار پاداش نداشت و به گفته خود: | همه چیز گزارش ضمیر وی است. او یک عاشق بوده و عمری در طلب بود. هرچه گفت برحق و برای حق گفت و هرچه نوشت برای حق بود و جز از حق، از هیچکس انتظار پاداش نداشت و به گفته خود: | ||
«پیوسته در طلب بودم و آن شور و طلب که به شناخت اوصاف پارسایان و پاکبازان در آغاز نغمه الهی در قصیده همام حکایت کردم، به حقیقت شرح درد اشتیاقی است که خود در آن ایام داشتم»<ref>ر.ک: فلاح، مرتضی؛ حسینی، رقیه، ص92</ref>. | «پیوسته در طلب بودم و آن شور و طلب که به شناخت اوصاف پارسایان و پاکبازان در آغاز نغمه الهی در قصیده همام حکایت کردم، به حقیقت شرح درد اشتیاقی است که خود در آن ایام داشتم»<ref>ر.ک: فلاح، مرتضی؛ حسینی، رقیه، ص92</ref>. | ||
خط ۵۵: | خط ۶۰: | ||
بهعنوان مثال، نمونهای از اشعار استاد در زمینه وصف حالات عشاق، راه عشق و جذبات آن به قرار زیر است: | بهعنوان مثال، نمونهای از اشعار استاد در زمینه وصف حالات عشاق، راه عشق و جذبات آن به قرار زیر است: | ||
'''روز و شب دل ناله بیاختیاری میکند یاد شیرینروزگار وصل یاری میکند'''؛ | '''روز و شب دل ناله بیاختیاری میکند یاد شیرینروزگار وصل یاری میکند'''؛ | ||
'''دل ز عشق ماهرویی شب همه شب تا سحر ناله چون بلبل ز عشق گلعذاری میکند'''؛ | '''دل ز عشق ماهرویی شب همه شب تا سحر ناله چون بلبل ز عشق گلعذاری میکند'''؛ | ||
'''در قفس چندی است محبوسم ز بیداد سپهر طایر قدسم هوای لالهزاری میکند'''؛ | '''در قفس چندی است محبوسم ز بیداد سپهر طایر قدسم هوای لالهزاری میکند'''؛ | ||
'''ذکر من شب تا سحر چون مرغ حق فریاد هوست یاد مشکینزلف او در شام تاری میکند'''<ref>ر.ک: همان، ص93</ref>. | '''ذکر من شب تا سحر چون مرغ حق فریاد هوست یاد مشکینزلف او در شام تاری میکند'''<ref>ر.ک: همان، ص93</ref>. | ||
نمونهای نیز از اشعار وی، در زمینه مواعظ و پندها و نصایح به قرار زیر میباشد: | نمونهای نیز از اشعار وی، در زمینه مواعظ و پندها و نصایح به قرار زیر میباشد: | ||
'''بشکن این قفس را و پر زن ای دل خیمه در جهان دگر زن ای دل'''؛ | '''بشکن این قفس را و پر زن ای دل خیمه در جهان دگر زن ای دل'''؛ | ||
'''تکیه بر سریر قضا کن ای دوست پنجه با حریف قدر زن ای دل'''؛ | '''تکیه بر سریر قضا کن ای دوست پنجه با حریف قدر زن ای دل'''؛ | ||
'''بر براق همت نشین و یک شب حلقه مهر و مه را به در زن ای دل'''؛ | '''بر براق همت نشین و یک شب حلقه مهر و مه را به در زن ای دل'''؛ | ||
'''از صفای انفاس روحبخشت طعنه بر نسیم سحر زن ای دل'''<ref>ر.ک: همان</ref>. | '''از صفای انفاس روحبخشت طعنه بر نسیم سحر زن ای دل'''<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در اشعار برخی از شاعران، دیده میشود که به مدد الفاظ و کلمات و بهصورت کنایی و رمزی، سعی در بیان ویژگیهای محبوب را داشته و ویژگیهای محبوب را که بیشتر ظاهری است، بیان میکنند و از صفات درونی محبوب سخنی نمیگویند؛ درحالیکه با توجه به غزل زیر، الهی | در اشعار برخی از شاعران، دیده میشود که به مدد الفاظ و کلمات و بهصورت کنایی و رمزی، سعی در بیان ویژگیهای محبوب را داشته و ویژگیهای محبوب را که بیشتر ظاهری است، بیان میکنند و از صفات درونی محبوب سخنی نمیگویند؛ درحالیکه با توجه به غزل زیر، [[الهی قمشهای، مهدی|الهی قمشهای]]، ضمن بیان حسن و زیبایی محبوب، از وصال محبوب که بدان امید داشته است، نیز سخن میگوید. او معتقد است برای عاشقان بهشت چیزی نیست جز وصال محبوب و جهنم همان فراق محبوب است و بس: | ||
'''نازم آن حسن کز آن بر رخ عالم خالی است عکس هر ذره او مهر بلنداقبالی است'''؛ | '''نازم آن حسن کز آن بر رخ عالم خالی است عکس هر ذره او مهر بلنداقبالی است'''؛ | ||
'''دیدهام دوش به خوابش چه مبارکخوابی زدهام فال به وصلش چه مبارکفالی است'''؛ | '''دیدهام دوش به خوابش چه مبارکخوابی زدهام فال به وصلش چه مبارکفالی است'''؛ | ||
'''جنت از عشرت ایام وصال ایمایی دوزخ از محنت دوران فراق اجمالی است'''؛ | '''جنت از عشرت ایام وصال ایمایی دوزخ از محنت دوران فراق اجمالی است'''؛ | ||
'''گفتمش جوهر فرد است دهانت خندید یعنی ای خواجه در این نکته هنوز اشکالی است'''<ref>ر.ک: همان، ص94</ref>. | '''گفتمش جوهر فرد است دهانت خندید یعنی ای خواجه در این نکته هنوز اشکالی است'''<ref>ر.ک: همان، ص94</ref>. | ||
از جمله ویژگیهای دیوان الهی قمشهای، این است که اشعار آن، شباهتهای زیادی با سرودههای میرزا حبیبالله خراسانی دارد که از شاعران و عارفان بزرگ عصر خویش بوده و مدتها پیش از الهی | از جمله ویژگیهای دیوان الهی قمشهای، این است که اشعار آن، شباهتهای زیادی با سرودههای میرزا حبیبالله خراسانی دارد که از شاعران و عارفان بزرگ عصر خویش بوده و مدتها پیش از [[الهی قمشهای، مهدی|الهی قمشهای]]، میزیسته است؛ بهگونهای که برخی معتقدند، برخی ابیات [[الهی قمشهای، مهدی|الهی قمشهای]]، تلخیصی از اشعار میرزا حبیب است؛ بهعنوان مثال، شعر زیر از میرزا حبیب: | ||
'''سالها بر کف گرفتم سبحه صد دانه را تا ببندم زین فسون پای دل دیوانه را'''، | '''سالها بر کف گرفتم سبحه صد دانه را تا ببندم زین فسون پای دل دیوانه را'''، | ||
'''سبحه صد دانه چون کار مرا آسان نکرد کرد باید جستجو آن گوهر یکدانه را'''، | '''سبحه صد دانه چون کار مرا آسان نکرد کرد باید جستجو آن گوهر یکدانه را'''، | ||
با این بیت از استاد الهی: | |||
با این بیت از [[الهی قمشهای، مهدی|استاد الهی]]: | |||
'''عارفان را در ره دیر و کلیسا کار نیست عشقبازان را مجال سبحه و زنار نیست'''، | '''عارفان را در ره دیر و کلیسا کار نیست عشقبازان را مجال سبحه و زنار نیست'''، | ||
تشابه زیادی دارد. همچنین است تشابه مضمونی این دو بیت میرزا حبیب و استاد الهی: | تشابه زیادی دارد. همچنین است تشابه مضمونی این دو بیت میرزا حبیب و استاد الهی: | ||
'''خسرومکانتیم و به ظاهر نیازمند درویشصورتیم و به معنی توانگریم''' (از میرزا حبیب) | '''خسرومکانتیم و به ظاهر نیازمند درویشصورتیم و به معنی توانگریم''' (از میرزا حبیب) | ||
'''ما فرقه فقرا شاهان تاجوریم سلطان کشور عشق بیتاج و بیکمریم''' (از الهی قمشهای) | |||
'''ما فرقه فقرا شاهان تاجوریم سلطان کشور عشق بیتاج و بیکمریم''' (از [[الهی قمشهای، مهدی|الهی قمشهای]]) | |||
'''چه باغ خرم و سبزی است لیک نتوان چید گلی ز نسترن و غنچهای ز یاسمنش''' (از میرزا حبیب) | '''چه باغ خرم و سبزی است لیک نتوان چید گلی ز نسترن و غنچهای ز یاسمنش''' (از میرزا حبیب) | ||
'''گل برم از باغ خار اگر بگذارد غمزه آن گلعذار اگر بگذارد''' (از الهی قمشهای)<ref>ر.ک: همان، ص95-96</ref>. | |||
'''گل برم از باغ خار اگر بگذارد غمزه آن گلعذار اگر بگذارد''' (از [[الهی قمشهای، مهدی|الهی قمشهای]])<ref>ر.ک: همان، ص95-96</ref>. | |||
از جهت میزان وامگیری و الهامپذیری از شاعران دیگر، میتوان چنین گفت که غزلیات الهی، بیشتر به غزلیات حافظ شباهت دارد، چه از نظر مضمون و چه از نظر وزن، ردیف و قافیه؛ به عنوان مثال غزلی با این مطلع از الهی: | از جهت میزان وامگیری و الهامپذیری از شاعران دیگر، میتوان چنین گفت که غزلیات الهی، بیشتر به غزلیات حافظ شباهت دارد، چه از نظر مضمون و چه از نظر وزن، ردیف و قافیه؛ به عنوان مثال غزلی با این مطلع از الهی: | ||
'''دل بههمراه نگاهی از قفایی رفت رفت وز پی چشم سیاهی دل به جایی رفت رفت'''، | '''دل بههمراه نگاهی از قفایی رفت رفت وز پی چشم سیاهی دل به جایی رفت رفت'''، | ||
به غزلی با این مطلع از حافظ تشابه دارد: | به غزلی با این مطلع از حافظ تشابه دارد: | ||
'''گر زدست زلف مشکینت خطایی رفت رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت'''. | '''گر زدست زلف مشکینت خطایی رفت رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت'''. | ||
و یا این بیت الهی: | و یا این بیت الهی: | ||
'''آنچنان زآتش فراقش باز غرق در آب دیدهام که مپرس'''، | '''آنچنان زآتش فراقش باز غرق در آب دیدهام که مپرس'''، | ||
با این شعر از حافظ مناسبت دارد: | با این شعر از حافظ مناسبت دارد: | ||
'''آنچنان در هوای خاک درش میرود آب دیدهام که مپرس'''<ref>ر.ک: همان، ص98</ref>. | '''آنچنان در هوای خاک درش میرود آب دیدهام که مپرس'''<ref>ر.ک: همان، ص98</ref>. | ||
حافظ در مطلع غزل، عشق را دردآور دانسته و الهی، عشق را دارای شهد میداند، نه درد: | حافظ در مطلع غزل، عشق را دردآور دانسته و الهی، عشق را دارای شهد میداند، نه درد: | ||
'''درد عشقی چشیدهام که مپرس زهر هجری چشیدهام که مپرس'''. | '''درد عشقی چشیدهام که مپرس زهر هجری چشیدهام که مپرس'''. | ||
و الهی که گویا با این نظر موافق نیست، میگوید: | و الهی که گویا با این نظر موافق نیست، میگوید: | ||
'''شهد عشقی چشیدهام که مپرس وصف یاری شنیدهام که مپرس'''. | '''شهد عشقی چشیدهام که مپرس وصف یاری شنیدهام که مپرس'''. | ||
اختلاف نظر حافظ و الهی در این غزل به همین جا ختم نمیشود؛ زیرا حافظ خود را غریب راه عشقی میداند که در این وادی به مقامی رسیده است: | اختلاف نظر حافظ و الهی در این غزل به همین جا ختم نمیشود؛ زیرا حافظ خود را غریب راه عشقی میداند که در این وادی به مقامی رسیده است: | ||
'''همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیدهام که مپرس'''. | '''همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیدهام که مپرس'''. | ||
اما الهی خود را نه غریب، بلکه رفیق راه عشق معرفی میکند: | اما الهی خود را نه غریب، بلکه رفیق راه عشق معرفی میکند: | ||
'''با الهی رفیق وادی عشق به دیاری رسیدهام که مپرس'''. | '''با الهی رفیق وادی عشق به دیاری رسیدهام که مپرس'''. | ||
و اما نمونهای از مشابهت اوزانی اشعار الهی با مولوی: | و اما نمونهای از مشابهت اوزانی اشعار الهی با مولوی: | ||
'''از عقل بیزارم دلا دیوانه آن یار کو مست الستم جرعهای زان نرگس خمار کو''' (الهی قمشهای) <ref>ر.ک: همان، ص99</ref>. | |||
'''از عقل بیزارم دلا دیوانه آن یار کو مست الستم جرعهای زان نرگس خمار کو''' ([[الهی قمشهای، مهدی|الهی قمشهای]]) <ref>ر.ک: همان، ص99</ref>. | |||
الهی معتقد به جبر بوده؛ زیرا اعتقاد داشته ما همه مستیم؛ مست شراب عشقی که از ازل به کام ما نوشاندهاند و همین مستی حکایت از جبر دارد: | الهی معتقد به جبر بوده؛ زیرا اعتقاد داشته ما همه مستیم؛ مست شراب عشقی که از ازل به کام ما نوشاندهاند و همین مستی حکایت از جبر دارد: | ||
'''هرگه که برگیرم قلم تا زاختیار آرم رقم جز شرح جبر عشق تو ناید به تحریر ای صنم'''. | '''هرگه که برگیرم قلم تا زاختیار آرم رقم جز شرح جبر عشق تو ناید به تحریر ای صنم'''. | ||
'''ما اسیر جبر عشقیم ای خرد معذور دار عاقلان مستانه گفتند اختیاری داشتیم'''<ref>ر.ک: همان، ص99-100</ref>. | '''ما اسیر جبر عشقیم ای خرد معذور دار عاقلان مستانه گفتند اختیاری داشتیم'''<ref>ر.ک: همان، ص99-100</ref>. | ||
به اعتقاد بیشتر مشایخ اهل تصوف و عرفان، عقل جزیی گرفتار چون و چرا و استدلال بوده، لذا از درک حقیقت عاجز است؛ زیرا سیر در طریق الی الله که راه حقیقی است، به مدد عشق و تذهیب و امداد غیبی میسر است، نه عقل. اما عقل کلی (عقل عقل) که زیربنای هستی است، والاتر از عقل جزیی بوده و آدمی با تسلط بر نفس میتواند بدان گام نهد و به مقام اولیای الهی برسد. الهی نیز در اشعار خود، از عجز عقل در راه سیر و سلوک سخن میگوید: | به اعتقاد بیشتر مشایخ اهل تصوف و عرفان، عقل جزیی گرفتار چون و چرا و استدلال بوده، لذا از درک حقیقت عاجز است؛ زیرا سیر در طریق الی الله که راه حقیقی است، به مدد عشق و تذهیب و امداد غیبی میسر است، نه عقل. اما عقل کلی (عقل عقل) که زیربنای هستی است، والاتر از عقل جزیی بوده و آدمی با تسلط بر نفس میتواند بدان گام نهد و به مقام اولیای الهی برسد. الهی نیز در اشعار خود، از عجز عقل در راه سیر و سلوک سخن میگوید: | ||
'''آتش عشق آرزوی عقل خامم سوختی از شرارش دفتر فکرم در آب انداختی'''. | '''آتش عشق آرزوی عقل خامم سوختی از شرارش دفتر فکرم در آب انداختی'''. | ||
'''گوهر عقل و دل و دانش نبخشی گر به عشق در هوای ماه رخساری الهی نیستی'''<ref>ر.ک: همان، ص100</ref>. | '''گوهر عقل و دل و دانش نبخشی گر به عشق در هوای ماه رخساری الهی نیستی'''<ref>ر.ک: همان، ص100</ref>. | ||
ویرایش