۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شيخ الاسلام' به 'شيخالاسلام') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR03057.jpg|بندانگشتی|ابن سلوم حلبی، صالح بن نصرالله]] | [[پرونده:NUR03057.jpg|بندانگشتی|ابن سلوم حلبی، صالح بن نصرالله]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
! نام!! data-type= | ! نام!! data-type="authorName" |ابن سلوم حلبی، صالح بن نصرالله | ||
|- | |- | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
|data-type= | | data-type="authorOtherNames" | حلبی، صالح بن نصرالله | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
|data-type= | | data-type="authorfatherName" | | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
|data-type= | | data-type="authorbirthDate" | | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
|data-type= | | data-type="authorBirthPlace" | | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
|data-type= | | data-type="authorDeathDate" |1080 ق یا 1669 م | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
|data-type= | | data-type="authorTeachers" | | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
|data-type= | | data-type="authorWritings" | | ||
|-class= | |- class="articleCode" | ||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
|data-type= | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE3057AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''ابن سَلُّوم، صالح بن نصرالله حلبى'''، پزشک معاصر سلطان محمد چهارم عثمانىاست. وى را صالح افندى و حكيم باشى نيز مىناميدند. | |||
== تولد و تحصیل == | |||
او در حلب زاده شد و نزد دانشمندان آنجا به تحصيل پرداخت و به ويژه در آموختن طب سخت كوش بود. وى سرانجام رئيس پزشکان حلب شد و آنگاه به قسطنطنيه رفت و ضمن آشنايى با دانشمندان آن شهر، در مجالس درس تفسير شيخالاسلام يحيى مِنقَرى حاضر مىشد. سلطان محمد چهارم وى را كه در ميان دانشمندان قسطنطنيه نامور شده بود، به دربار خود خواند. لطافت طبع وى، سلطان را مجذوب و به خود نزديك ساخت و سرانجام در 1066ق او را به رياست پزشکان (حكيم باشى) قسطنطنيه گماشت. | او در حلب زاده شد و نزد دانشمندان آنجا به تحصيل پرداخت و به ويژه در آموختن طب سخت كوش بود. وى سرانجام رئيس پزشکان حلب شد و آنگاه به قسطنطنيه رفت و ضمن آشنايى با دانشمندان آن شهر، در مجالس درس تفسير شيخالاسلام يحيى مِنقَرى حاضر مىشد. سلطان محمد چهارم وى را كه در ميان دانشمندان قسطنطنيه نامور شده بود، به دربار خود خواند. لطافت طبع وى، سلطان را مجذوب و به خود نزديك ساخت و سرانجام در 1066ق او را به رياست پزشکان (حكيم باشى) قسطنطنيه گماشت. | ||
== ویژگی های شخصی == | |||
او را مردى فاضل و مهربان وصف كرده و گفتهاند از چنان لطافت طبعى برخوردار بود كه وقتى دست بيمارى را مىگرفت، چنان اثر آرامبخشى در روحيه او مىگذاشت كه حتى از عهده شربتها هم ساخته نبود، او بسيار هوشمند و بذلهگو و شوخ طبع بود و در اين زمينه از نوادر زمان خود به شمار مىرفت. وى موسيقىدان بود و صداى خوش و طبع شعر نيز داشت و ابياتى از او برجاى مانده است. ابن سلوم تأليفاتى در علوم طبى به زبان تركى دارد كه به زبان عربى نيز ترجمه شده است. گفتهاند وى نخستين كسى بود كه به بيمارى سيفليس كه آن را «الحب الافرنجى» (دانه فرنگى) ناميده، در کتاب خود «غايه الاتقان في تدبير بدن الانسان» اشاره كرده است. در اين کتاب نخستين آثار نفوذ طب اروپايى در منابع تركى مشهود است. در بخش 4 اين کتاب، كه «الطب الجديد الكيميائى» نام دارد، طب دوره رنسانس در اروپا بيشتر بر اساس آثار پاراسلسوس- كه ابن سلوم او را رئيس پزشکان خوانده- بيان شده است. وى نزد معاصرانش محبوبيت داشت و اشعارى توسط برخى از دوستان او- همچون عبدالباقى بن احمد سمان- در مدحش سروده شد. | او را مردى فاضل و مهربان وصف كرده و گفتهاند از چنان لطافت طبعى برخوردار بود كه وقتى دست بيمارى را مىگرفت، چنان اثر آرامبخشى در روحيه او مىگذاشت كه حتى از عهده شربتها هم ساخته نبود، او بسيار هوشمند و بذلهگو و شوخ طبع بود و در اين زمينه از نوادر زمان خود به شمار مىرفت. وى موسيقىدان بود و صداى خوش و طبع شعر نيز داشت و ابياتى از او برجاى مانده است. ابن سلوم تأليفاتى در علوم طبى به زبان تركى دارد كه به زبان عربى نيز ترجمه شده است. گفتهاند وى نخستين كسى بود كه به بيمارى سيفليس كه آن را «الحب الافرنجى» (دانه فرنگى) ناميده، در کتاب خود «غايه الاتقان في تدبير بدن الانسان» اشاره كرده است. در اين کتاب نخستين آثار نفوذ طب اروپايى در منابع تركى مشهود است. در بخش 4 اين کتاب، كه «الطب الجديد الكيميائى» نام دارد، طب دوره رنسانس در اروپا بيشتر بر اساس آثار پاراسلسوس- كه ابن سلوم او را رئيس پزشکان خوانده- بيان شده است. وى نزد معاصرانش محبوبيت داشت و اشعارى توسط برخى از دوستان او- همچون عبدالباقى بن احمد سمان- در مدحش سروده شد. | ||
== وفات == | |||
او در سال 1081ق از دنيا رفت. | او در سال 1081ق از دنيا رفت. | ||
خط ۴۷: | خط ۵۰: | ||
2- غاية البيان في تدبير بدن الانسان؛ | 2- غاية البيان في تدبير بدن الانسان؛ | ||
3- غاية الاتقان في تدبير بدن | 3- غاية الاتقان في تدبير بدن الانسان<ref>سلماسی، مهدی، ج3، ص702</ref>. | ||
==پانویس== | |||
<references /> | |||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
سلماسی، مهدی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374 | |||
ویرایش