۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':م' به ': م') |
جز (جایگزینی متن - 'خاك' به 'خاک') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
مشابه اين روش را در برخورد مفسرين در تفسير آيۀ: ''' «و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر» ''' (اعراف، 163) مشاهده مىكنيم. ايشان در اين آيه و در آيات مشابه ديگر مانند: ''' «و اذ نتقنا الجبل» ''' (اعراف، 171) كه خواستند اين حركات را به جنبههاى غير طبيعى حمل كنند و بگويند خداوند كه كوه را از جاى كند و بالاى سر آنها قرار داد تا آنها ايمان بياورند و عملا بنى اسرائيل را الجاء و الزام كرد تا قبول كنند وگرنه كوه بر سر آنها فرود مىآيد، يا در داستان اصحاب سبت كه مفسرين در آيۀ: ''' «كونوا قردة خاسئين» ''' (بقره، 65) گفتهاند آنها همگى بوزينه شدند، اين تفسيرها را نمىپذيرد و مىنويسد: قدرت آفرينش و رهبرى پيامبران احتياج ندارد به اين گونه حوادث منقول، به عنوان معجزۀ انبيا و چنانكه در سورۀ بقره نسبت به هر دوى اين قضيه احتمال قابل فهم خود را نوشتيم، اينجا هم ممكن است نظير آن را بگوييم كه آيه صريح نيست در تبديل صورت آدمى به بوزينه شدن؛ و نه از جاى كندن كوه و بالاى سر مردم نگاهداشتن و گفتههاى مفسرين شبيه به داستانهاى يهود است و مجعولات متخذ از آنها. پس ضرر و نقص بدين گفتههاى پيغمبران و قرآن، نخواهد بود اگر چنين بگوييم كه چون آيه صريح و موجب يقين نيست و حديث منقول از معصوم كه موجب اطمينان باشد بر مقصود از آيه در دست نيست. ما از اين جملهها چنين مىفهميم كه در سوره اعراف آيه 166: ''' «لمّا عتوا عمّا نهوا» ''' اعلام شده است كه به موجب خير و صلاح در آفرينش چون از دستور و احكام دين تجاوز و نافرمانى كردند، گفتيم مانند بوزينگان زشت و مطرود و در محروميت باشيد تا همه انسانهاى متمدن و شهر نشين كه با يكديگر زندگى مىكنند و دين و آيين و وظايفى براى آنها معين شده است بدانند كه نتيجه و سزاى خودسرى و تخلف از وظايف، محروميت است و بوزينه صفت شدن و راندۀ درگاه خالق هستند و منفور خلق نيز مىشوند. | مشابه اين روش را در برخورد مفسرين در تفسير آيۀ: ''' «و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر» ''' (اعراف، 163) مشاهده مىكنيم. ايشان در اين آيه و در آيات مشابه ديگر مانند: ''' «و اذ نتقنا الجبل» ''' (اعراف، 171) كه خواستند اين حركات را به جنبههاى غير طبيعى حمل كنند و بگويند خداوند كه كوه را از جاى كند و بالاى سر آنها قرار داد تا آنها ايمان بياورند و عملا بنى اسرائيل را الجاء و الزام كرد تا قبول كنند وگرنه كوه بر سر آنها فرود مىآيد، يا در داستان اصحاب سبت كه مفسرين در آيۀ: ''' «كونوا قردة خاسئين» ''' (بقره، 65) گفتهاند آنها همگى بوزينه شدند، اين تفسيرها را نمىپذيرد و مىنويسد: قدرت آفرينش و رهبرى پيامبران احتياج ندارد به اين گونه حوادث منقول، به عنوان معجزۀ انبيا و چنانكه در سورۀ بقره نسبت به هر دوى اين قضيه احتمال قابل فهم خود را نوشتيم، اينجا هم ممكن است نظير آن را بگوييم كه آيه صريح نيست در تبديل صورت آدمى به بوزينه شدن؛ و نه از جاى كندن كوه و بالاى سر مردم نگاهداشتن و گفتههاى مفسرين شبيه به داستانهاى يهود است و مجعولات متخذ از آنها. پس ضرر و نقص بدين گفتههاى پيغمبران و قرآن، نخواهد بود اگر چنين بگوييم كه چون آيه صريح و موجب يقين نيست و حديث منقول از معصوم كه موجب اطمينان باشد بر مقصود از آيه در دست نيست. ما از اين جملهها چنين مىفهميم كه در سوره اعراف آيه 166: ''' «لمّا عتوا عمّا نهوا» ''' اعلام شده است كه به موجب خير و صلاح در آفرينش چون از دستور و احكام دين تجاوز و نافرمانى كردند، گفتيم مانند بوزينگان زشت و مطرود و در محروميت باشيد تا همه انسانهاى متمدن و شهر نشين كه با يكديگر زندگى مىكنند و دين و آيين و وظايفى براى آنها معين شده است بدانند كه نتيجه و سزاى خودسرى و تخلف از وظايف، محروميت است و بوزينه صفت شدن و راندۀ درگاه خالق هستند و منفور خلق نيز مىشوند. | ||
با همه اينها، خرد گرايىهاى مفسر، گاه به افراط كشيده مىشود و ترديدهايى در دلالت آيه روا مىدارد كه نياز به آن نيست و به دنبال اثبات چيزى است كه انكار آن مسألهاى را ثابت نمىكند، نه نفى قدرت خداوند و نه نداشتن معجزه انبيا. به عنوان نمونه در تفسير آيات 110-115 مائده كه خداوند با كلمۀ «اذ» يادآورى نعمتهاى خداوند به حضرت عيسى را مىكند و از تعليم كتاب و حكمت و آفريدن پرندگان از | با همه اينها، خرد گرايىهاى مفسر، گاه به افراط كشيده مىشود و ترديدهايى در دلالت آيه روا مىدارد كه نياز به آن نيست و به دنبال اثبات چيزى است كه انكار آن مسألهاى را ثابت نمىكند، نه نفى قدرت خداوند و نه نداشتن معجزه انبيا. به عنوان نمونه در تفسير آيات 110-115 مائده كه خداوند با كلمۀ «اذ» يادآورى نعمتهاى خداوند به حضرت عيسى را مىكند و از تعليم كتاب و حكمت و آفريدن پرندگان از خاک و شفا دادن بيماران كور و پيس (ابرص) و زنده كردن مردگان به عنوان معجزات و بينات عيسى عليهالسّلام ياد مىكند. ايشان دست به توجيه مىزند و كلمات تخلق، تنفخ، تبرئ را صريح در انجام اين معجزات نمىداند: | ||
«اگر يك يك از جملههاى مربوط به معجزات اين آيات را وارسى كنيم نمىتوانيم يقين كنيم كه تصريح به انجام آنها شده است. مثلا جملههاى: ايدتك، علّمتك صريح است كه حضرت مسيح به وسيلۀ روح القدس پشتيبانى شده است و خواندن و فهميدن را به او آموختهاند و هم در آخر گفته شده است: و اذ كففت، و اذ جئتهم. اينها هم صريح است كه انجام شده است و جملۀ: اذ جئتهم بالبينات، به گونۀ مجمل و سربسته معلوم است كه از حضرت مسيح چيزهايى بيش از مردم ديگر مشاهده شده است كه دليل بر شخصيت و مقام نبوت آن حضرت بوده است، ولى در ميانۀ اين جملهها گفته شده است: اذ تخلق، فتنفخ، و تبرئ، و اذ تخرج. معلوم است كه اين پنج جمله كه معجزات را مىشمارد صريح در انجام آنها نيست. پس بايد به يكى از دو معنا تطبيق كنيم تا استفاده شود كه اين كارها انجام شده است: | «اگر يك يك از جملههاى مربوط به معجزات اين آيات را وارسى كنيم نمىتوانيم يقين كنيم كه تصريح به انجام آنها شده است. مثلا جملههاى: ايدتك، علّمتك صريح است كه حضرت مسيح به وسيلۀ روح القدس پشتيبانى شده است و خواندن و فهميدن را به او آموختهاند و هم در آخر گفته شده است: و اذ كففت، و اذ جئتهم. اينها هم صريح است كه انجام شده است و جملۀ: اذ جئتهم بالبينات، به گونۀ مجمل و سربسته معلوم است كه از حضرت مسيح چيزهايى بيش از مردم ديگر مشاهده شده است كه دليل بر شخصيت و مقام نبوت آن حضرت بوده است، ولى در ميانۀ اين جملهها گفته شده است: اذ تخلق، فتنفخ، و تبرئ، و اذ تخرج. معلوم است كه اين پنج جمله كه معجزات را مىشمارد صريح در انجام آنها نيست. پس بايد به يكى از دو معنا تطبيق كنيم تا استفاده شود كه اين كارها انجام شده است: |
ویرایش