پرش به محتوا

ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'رحمه الله' به 'رحمه‌الله'
جز (جایگزینی متن - ' های ' به '‌های ')
جز (جایگزینی متن - 'رحمه الله' به 'رحمه‌الله')
خط ۸۰: خط ۸۰:
#از جمله مطالب جالب نويسنده اين است: «ببايد دانستن كه علم، بامنفعت بود و بى‌منفعت بود. دليل بر آن است كه رسول(ص) فرموده است: «اللهم ارزقني علما نافعا»؛ «فرمود: اى بار خدايا مرا روزى كن علم سودمند» و مطلق نگفت كه: «يا رب مرا علم بسيار ده». اگر علم، چيزى سودمند نبودى، معنى نداشتى كه گفت: «علم سودمند ده» و دليل ديگر آنكه فرمود: «نعوذ بالله من علم لا ينفع»؛ «فرمود: به خداى مى‌اندخسم از علم ناسودمند»».<ref>متن کتاب، ص127</ref>«مى‌اندخسم»؛ يعنى پناه مى‌برم.
#از جمله مطالب جالب نويسنده اين است: «ببايد دانستن كه علم، بامنفعت بود و بى‌منفعت بود. دليل بر آن است كه رسول(ص) فرموده است: «اللهم ارزقني علما نافعا»؛ «فرمود: اى بار خدايا مرا روزى كن علم سودمند» و مطلق نگفت كه: «يا رب مرا علم بسيار ده». اگر علم، چيزى سودمند نبودى، معنى نداشتى كه گفت: «علم سودمند ده» و دليل ديگر آنكه فرمود: «نعوذ بالله من علم لا ينفع»؛ «فرمود: به خداى مى‌اندخسم از علم ناسودمند»».<ref>متن کتاب، ص127</ref>«مى‌اندخسم»؛ يعنى پناه مى‌برم.
#همان‌طوركه مصحح يادآور شده، مؤلف معمولا درباره موضوعات طرح‌شده، از ابراز نظر شخصى خوددارى كرده است و فقط در يك مورد، اختلاف نظر خود را اظهار داشته است: «آن كسان كه چنين پنداشته‌اند كه شرط توكل آن است كه دست از كسب بازدارى، گفته‌اند كه توكل به حق عيال و ستور و مهمان درست نيايد و اين سخن به نزد من درست نيست؛ چه، توكّل به همه جاى‌ها فريضه است و لكن بايد كه به باطن، دل بر كسب بندى، نه آنكه دست از كسب بازدارى؛ چه خواجه حكيم - رحمه اللّه - چنين گفته است كه كسب، حصار توكل است؛ چون دست از كسب بازدارى، توكل، ويران شود و همين خواجه گفته است: اگر از اسباب به ظاهر دست بازدارى، ظاهرت هلاك شود و به باطن اگر بر كسب و اسباب چفسى [بچسبى]، باطنت هلاك شود. ميانه رفتن، آن بود كه دست به اسباب، اندرزده دارى و باطن از اسباب جدا دارى...».<ref>ر.ك: مقدمه کتاب، ص سى و نه و متن کتاب، ص152-153</ref>
#همان‌طوركه مصحح يادآور شده، مؤلف معمولا درباره موضوعات طرح‌شده، از ابراز نظر شخصى خوددارى كرده است و فقط در يك مورد، اختلاف نظر خود را اظهار داشته است: «آن كسان كه چنين پنداشته‌اند كه شرط توكل آن است كه دست از كسب بازدارى، گفته‌اند كه توكل به حق عيال و ستور و مهمان درست نيايد و اين سخن به نزد من درست نيست؛ چه، توكّل به همه جاى‌ها فريضه است و لكن بايد كه به باطن، دل بر كسب بندى، نه آنكه دست از كسب بازدارى؛ چه خواجه حكيم - رحمه اللّه - چنين گفته است كه كسب، حصار توكل است؛ چون دست از كسب بازدارى، توكل، ويران شود و همين خواجه گفته است: اگر از اسباب به ظاهر دست بازدارى، ظاهرت هلاك شود و به باطن اگر بر كسب و اسباب چفسى [بچسبى]، باطنت هلاك شود. ميانه رفتن، آن بود كه دست به اسباب، اندرزده دارى و باطن از اسباب جدا دارى...».<ref>ر.ك: مقدمه کتاب، ص سى و نه و متن کتاب، ص152-153</ref>
#نويسنده، يادآور شده است: «خواجه حكيم را - رحمه الله - پرسيدند كه مرد پيش دل خويش غم‌ها بيند؛ به چه داند كه اين غم‌هاى دينى است يا دنيايى؟ گفت: غم دينى، روشنايى دارد و بى‌پژمانى و هرچند غم دينى بيش شود، بنده را زارى به درِ مولى عز و جل بيشتر شود و غم دين، با بَر بود و چون مدتى غم خورد، بَرِ وى پديد آيد؛ يعنى حال باطن وى بهتر شود و غم دنيايى تاريكى دارد و تنگى و پژمانى...».<ref>همان، ص273</ref>منظور از «به درِ مولى»، به درگاه اوست و «با بَر»؛ يعنى با فايده.
#نويسنده، يادآور شده است: «خواجه حكيم را - رحمه‌الله - پرسيدند كه مرد پيش دل خويش غم‌ها بيند؛ به چه داند كه اين غم‌هاى دينى است يا دنيايى؟ گفت: غم دينى، روشنايى دارد و بى‌پژمانى و هرچند غم دينى بيش شود، بنده را زارى به درِ مولى عز و جل بيشتر شود و غم دين، با بَر بود و چون مدتى غم خورد، بَرِ وى پديد آيد؛ يعنى حال باطن وى بهتر شود و غم دنيايى تاريكى دارد و تنگى و پژمانى...».<ref>همان، ص273</ref>منظور از «به درِ مولى»، به درگاه اوست و «با بَر»؛ يعنى با فايده.


== وضعيت کتاب ==
== وضعيت کتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش