۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'شناسي' به 'شناسی') |
||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
سعدى، مسلمان است و متدين، عارفمسلك، فرهيخته و مهذّب و بافرهنگ كه فرهنگ پيش از خود را بهعنوان پشتوانهاى براى آثار خويش قرار داده است و از آن بهطرزى نيكو در آثار خود استفاده برده؛ بدين سبب خواننده فارسىزبان، آثار سعدى را آيينه فرهنگ گذشته خويش مىبيند و از نظر ذهنى و فكرى و فرهنگى با آنها احساس بيگانگى نمىكند. سخن از دين، قرآن، فقه، كعبه، درويش و... گفتن و از حاتم طايى، لقمان حكيم، فريدون، كيخسرو، ضحاك، محمود، اياز و حجاج يوسف نام بردن و دهها نمونه ديگر ازين دست، نمونههاى بارز و ممتازى است بر اين مدعا و اگر نيك بنگريم هيچ جاى گلستان را با فرهنگ گذشته خويش بيگانه نمىبينيم؛ به همين سبب فضاى گلستان را فضاى زندگى و جامعه خود مىيابيم كه براى ما مأنوس و مألوف است<ref>همان، ص 123</ref> | سعدى، مسلمان است و متدين، عارفمسلك، فرهيخته و مهذّب و بافرهنگ كه فرهنگ پيش از خود را بهعنوان پشتوانهاى براى آثار خويش قرار داده است و از آن بهطرزى نيكو در آثار خود استفاده برده؛ بدين سبب خواننده فارسىزبان، آثار سعدى را آيينه فرهنگ گذشته خويش مىبيند و از نظر ذهنى و فكرى و فرهنگى با آنها احساس بيگانگى نمىكند. سخن از دين، قرآن، فقه، كعبه، درويش و... گفتن و از حاتم طايى، لقمان حكيم، فريدون، كيخسرو، ضحاك، محمود، اياز و حجاج يوسف نام بردن و دهها نمونه ديگر ازين دست، نمونههاى بارز و ممتازى است بر اين مدعا و اگر نيك بنگريم هيچ جاى گلستان را با فرهنگ گذشته خويش بيگانه نمىبينيم؛ به همين سبب فضاى گلستان را فضاى زندگى و جامعه خود مىيابيم كه براى ما مأنوس و مألوف است<ref>همان، ص 123</ref> | ||
در زبان فارسى، كمتر شاعر و نويسندهاى را | در زبان فارسى، كمتر شاعر و نويسندهاى را مىشناسیم كه چون سعدى صاحب طبعى روان و موزون باشد و بر الفاظ مسلّط. تسلّط او بر واژگان آنچنان است كه هيچيك از كلمات او را چه در نثر و چه در نظم، نمىتوان جابهجا كرد و هيچ واژهاى را نمىتوان تغيير داد. بسيارى از اشعار او، از نظر مقام كلمات در جمله و ارتباط آنها با يكديگر، هم به لحاظ دستورى و هم به لحاظ معانى و بيان، آنچنان مناسب افتاده است كه اگر بيت او را به نثر بنويسيم و نثر او را به نثر امروزى بدل كنيم نيز همان حالت را خواهد داشت<ref>همان، ص 124</ref> | ||
سعدى چون شعر مىسرايد و نثر مىنويسد، گويى كلمات چون سيلى خروشان و سر به نشيب از كوهسار طبعش بهسوى درياى آثارش روان است؛ بدين سبب، كلام او روان و مؤثر و گيرا و دلنشين است؛ آنچنانكه بسيارى از اشعار و جملات وى با يكبار خواندن بر آيينه خاطر نقش مىبندد و در ذهن مرتسم مىشود. هر صفحهاى از گلستان را كه باز كنيم، مثالى و شاهدى بر اين مدعا مىتوانيم بيابيم. براى پرهيز از تفصيل به اين چند بيت اكتفا مىكنيم:<ref>همان، ص 124</ref> | سعدى چون شعر مىسرايد و نثر مىنويسد، گويى كلمات چون سيلى خروشان و سر به نشيب از كوهسار طبعش بهسوى درياى آثارش روان است؛ بدين سبب، كلام او روان و مؤثر و گيرا و دلنشين است؛ آنچنانكه بسيارى از اشعار و جملات وى با يكبار خواندن بر آيينه خاطر نقش مىبندد و در ذهن مرتسم مىشود. هر صفحهاى از گلستان را كه باز كنيم، مثالى و شاهدى بر اين مدعا مىتوانيم بيابيم. براى پرهيز از تفصيل به اين چند بيت اكتفا مىكنيم:<ref>همان، ص 124</ref> |
ویرایش