پرش به محتوا

تشیع در خراسان: عهد تیموریان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ')و' به ') و'
جز (جایگزینی متن - ')ن' به ') ن')
جز (جایگزینی متن - ')و' به ') و')
خط ۶۱: خط ۶۱:
#نويسنده در مورد پيشينه تشيع قبل از تيموريان، چنين نوشته است: دولت سلجوقيان به رهبرى طغرل بيك بعد از فتح نيشابور و پيروزى بر سپاه سلطان مسعود غزنوى در نبرد دندانقان نزديك مرو، در سال 432ق به وجود آمد. سلجوقيان مذهب تسنن داشتند و نسبت به تشيّع خوشبين نبودند و براى اين‌كه حكومت خود را مشروع جلوه دهند و از حمايت معنوى خليفه عبّاسى ضد شيعى بغداد بهره‌مند شوند و نيز موافقت اكثريت مردم را كه سنّى مذهب بودند كسب كنند، مانند غزنويان در تضعيف شيعيان مى‌كوشيدند، ولى به‌رغم سياست‌هاى ضد شيعى آنان، در قرن پنجم، تشيّع اعم از امامى و اسماعيلى در حال گسترش بود.<ref>همان، ص 102- 103</ref>
#نويسنده در مورد پيشينه تشيع قبل از تيموريان، چنين نوشته است: دولت سلجوقيان به رهبرى طغرل بيك بعد از فتح نيشابور و پيروزى بر سپاه سلطان مسعود غزنوى در نبرد دندانقان نزديك مرو، در سال 432ق به وجود آمد. سلجوقيان مذهب تسنن داشتند و نسبت به تشيّع خوشبين نبودند و براى اين‌كه حكومت خود را مشروع جلوه دهند و از حمايت معنوى خليفه عبّاسى ضد شيعى بغداد بهره‌مند شوند و نيز موافقت اكثريت مردم را كه سنّى مذهب بودند كسب كنند، مانند غزنويان در تضعيف شيعيان مى‌كوشيدند، ولى به‌رغم سياست‌هاى ضد شيعى آنان، در قرن پنجم، تشيّع اعم از امامى و اسماعيلى در حال گسترش بود.<ref>همان، ص 102- 103</ref>
#پژوهش‌هاى نويسنده حاكى از آن است كه در دوره تيمور به بعضى از قوانين تشكيلاتى مثل تشكيل قوريلتاى (لويه جرگه) با استناد به ياساى چنگيز در مواردى كه با شرع اسلام مباينت نداشت، عمل مى‌شد. شاهرخ وقتى به قدرت رسيد، آن را منسوخ كرد و قواعد فقهى اسلامى را به‌طور انحصارى اساس صدور احكام قرار داد. در زمان شاهرخ، مردم در رفاه مادى و امنيت به سر مى‌بردند و اين موضوع در مملكت وى به‌ويژه پايتخت آن هرات، آثارى درپى داشت؛ از جمله آثار آن، توجّه مردم به خوشگذرانى، به‌ويژه شرابخوارى بود. شاهرخ در اين ميدان هم به مبارزه پرداخت. وى محتسبانى به نام مرتضى صحاف و عبدالجليل قاينى را براى مبارزه با شرابخورى مأمور ساخت، حتى در مورد اعضاى خانواده سلطنتى خود اقدام كرد.<ref>همان، ص 135- 136</ref>
#پژوهش‌هاى نويسنده حاكى از آن است كه در دوره تيمور به بعضى از قوانين تشكيلاتى مثل تشكيل قوريلتاى (لويه جرگه) با استناد به ياساى چنگيز در مواردى كه با شرع اسلام مباينت نداشت، عمل مى‌شد. شاهرخ وقتى به قدرت رسيد، آن را منسوخ كرد و قواعد فقهى اسلامى را به‌طور انحصارى اساس صدور احكام قرار داد. در زمان شاهرخ، مردم در رفاه مادى و امنيت به سر مى‌بردند و اين موضوع در مملكت وى به‌ويژه پايتخت آن هرات، آثارى درپى داشت؛ از جمله آثار آن، توجّه مردم به خوشگذرانى، به‌ويژه شرابخوارى بود. شاهرخ در اين ميدان هم به مبارزه پرداخت. وى محتسبانى به نام مرتضى صحاف و عبدالجليل قاينى را براى مبارزه با شرابخورى مأمور ساخت، حتى در مورد اعضاى خانواده سلطنتى خود اقدام كرد.<ref>همان، ص 135- 136</ref>
#همچنين بر اساس تحقيق نويسنده، شهر مقدّس مشهد در اوايل قرن سوم هجرى و بعد از شهادت امام هشتم شيعيان، حضرت امام على بن موسى الرضا(ع)و دفن آن‌حضرت در آن ناحيه ساخته شد. مشهد جايگزين شهر تاريخى طوس گرديد و مركز ولايت «استان» خراسان غربى شد. سرزمين مقدّس مشهد از همان آغاز عده كثيرى از سادات و شيعيان را در آغوش خود پذيرفته و علاوه‌بر آن، همواره ميزبان انبوه زائران و مشتاقان زيارت [[امام رضا(ع)]] بوده است. روضه مباركه حضرت رضا(ع) در طول تاريخ انگيزه‌اى براى حفظ و رشد تشيّع بوده است. بر اثر علاقه و توجه فراوان سلاطين تيمورى به مشهد الرضا(ع)، شهر مشهد اهميت فراوان پيدا كرد و حركت تشيّع در آن شتاب بيشترى يافت و با كثرت شيعيان، چهره شيعى و دوازده امامى به خود گرفت. طبق اسناد به دست آمده از منابع اهل سنّت، شيعيان مشهد بعد از تيمور و در زمان شاهرخ ميرزا و جانشينانش مذهب خود را كاملاً آشكار ساختند.<ref>همان، ص 193- 194</ref>
#همچنين بر اساس تحقيق نويسنده، شهر مقدّس مشهد در اوايل قرن سوم هجرى و بعد از شهادت امام هشتم شيعيان، حضرت امام على بن موسى الرضا(ع) و دفن آن‌حضرت در آن ناحيه ساخته شد. مشهد جايگزين شهر تاريخى طوس گرديد و مركز ولايت «استان» خراسان غربى شد. سرزمين مقدّس مشهد از همان آغاز عده كثيرى از سادات و شيعيان را در آغوش خود پذيرفته و علاوه‌بر آن، همواره ميزبان انبوه زائران و مشتاقان زيارت [[امام رضا(ع)]] بوده است. روضه مباركه حضرت رضا(ع) در طول تاريخ انگيزه‌اى براى حفظ و رشد تشيّع بوده است. بر اثر علاقه و توجه فراوان سلاطين تيمورى به مشهد الرضا(ع)، شهر مشهد اهميت فراوان پيدا كرد و حركت تشيّع در آن شتاب بيشترى يافت و با كثرت شيعيان، چهره شيعى و دوازده امامى به خود گرفت. طبق اسناد به دست آمده از منابع اهل سنّت، شيعيان مشهد بعد از تيمور و در زمان شاهرخ ميرزا و جانشينانش مذهب خود را كاملاً آشكار ساختند.<ref>همان، ص 193- 194</ref>
#نويسنده يادآور شده است كه [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] از بزرگترين و مشهورترين دانشمندان خراسان و از پرنفوذترين علماى اهل سنّت در نيمه دوم عصر تيموريان بود كه شهرتش از قلمرو خراسان، حتّى ايران فراتر رفته به هند و بلاد عرب و عثمانى نيز رسيده بود و در دربار سلاطين تيمورى، به‌ويژه سلطان حسين و وزرا و اركان حكومت او سيطره معنوى فراوان داشت؛ به‌طورى كه اگر هر فرد مى‌خواست در هرات داراى مقام و منزلت باشد و در دربار تيمورى جا باز كند، بايد حسن نيّت و رضايت [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] را جلب مى‌كرد يا دست‌كم از برانگيختن خشم و اعتراض او دورى مى‌جست. [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] نسبت به شيعيان تعصّب داشت و به مناسبت‌هاى گوناگون بر شيعيان زمان خود مى‌تاخت؛ چراكه او با مبانى تشيّع و تاريخ آن چندان آشنايى نداشت. او در يكى از مثنوياتش بدترين اتّهامات و ناسزاها را بر ضدّ شيعيان كه از آنها به‌عنوان رافضى ياد كرده، به زبان آورده است.<ref>همان، ص 238- 239</ref>
#نويسنده يادآور شده است كه [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] از بزرگترين و مشهورترين دانشمندان خراسان و از پرنفوذترين علماى اهل سنّت در نيمه دوم عصر تيموريان بود كه شهرتش از قلمرو خراسان، حتّى ايران فراتر رفته به هند و بلاد عرب و عثمانى نيز رسيده بود و در دربار سلاطين تيمورى، به‌ويژه سلطان حسين و وزرا و اركان حكومت او سيطره معنوى فراوان داشت؛ به‌طورى كه اگر هر فرد مى‌خواست در هرات داراى مقام و منزلت باشد و در دربار تيمورى جا باز كند، بايد حسن نيّت و رضايت [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] را جلب مى‌كرد يا دست‌كم از برانگيختن خشم و اعتراض او دورى مى‌جست. [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] نسبت به شيعيان تعصّب داشت و به مناسبت‌هاى گوناگون بر شيعيان زمان خود مى‌تاخت؛ چراكه او با مبانى تشيّع و تاريخ آن چندان آشنايى نداشت. او در يكى از مثنوياتش بدترين اتّهامات و ناسزاها را بر ضدّ شيعيان كه از آنها به‌عنوان رافضى ياد كرده، به زبان آورده است.<ref>همان، ص 238- 239</ref>
#بر طبق پژوهش نويسنده، علماى شيعه مانند سيّد محمّد نوربخش، سلاطين تيمورى را با همه محسّناتى كه داشتند، اولوا الامر نمى‌دانستند و حرمسرا و افراطشان را در شرابخوارى و نيز كاستى‌هايشان را پيوسته در نظر مى‌گرفتند و آنان را واجد شرايط امامت و رهبرى جامعه اسلامى نمى‌ديدند. سيّد محمّد نوربخش در رساله فقهى خويش جميع شرايط امام را از ديدگاه شيعه منحصر در ولى امر مسلمين و رهبر مشروع جامعه اسلامى‌دانسته است كه اگر يكى از آن شرايط ناقص باشد، مشروعيّت رهبرى و ولايت امرى او زير سؤال مى‌رود. بر اين اساس است كه علماى طراز اول شيعه در عصر تيموريان درصدد جذب نيرو برمى‌آمدند و به تدريج بر ضدّ سلاطين تيمورى گام برمى‌داشتند و به‌همين سبب بود كه همواره مورد سوءظن تيموريان قرار مى‌گرفتند و به تبعيد و يا زندان و تحمّل شكنجه‌هاى گوناگون گرفتار مى‌آمدند؛ چنان‌كه قيام نوربخش در ماوراء النهر موجب دستگيرى و تبعيد وى به رى شد و سيّد نعمت اللّه ولى به دستور تيمور از ماوراء النهر به کرمان رفت و سيّد قاسم انوار و نيز صائن الدّين تركه و همراهان آنان به اتهام همكارى با حروفيّه و دست داشتن در سوءقصد به جان شاهرخ مورد زجر و آزار فراوان قرار گرفتند، قاسم انوار به ماوراء النهر و صائن الدّين تركه نيز از هرات به عراق تبعيد شدند.<ref>همان، ص 241- 242</ref>
#بر طبق پژوهش نويسنده، علماى شيعه مانند سيّد محمّد نوربخش، سلاطين تيمورى را با همه محسّناتى كه داشتند، اولوا الامر نمى‌دانستند و حرمسرا و افراطشان را در شرابخوارى و نيز كاستى‌هايشان را پيوسته در نظر مى‌گرفتند و آنان را واجد شرايط امامت و رهبرى جامعه اسلامى نمى‌ديدند. سيّد محمّد نوربخش در رساله فقهى خويش جميع شرايط امام را از ديدگاه شيعه منحصر در ولى امر مسلمين و رهبر مشروع جامعه اسلامى‌دانسته است كه اگر يكى از آن شرايط ناقص باشد، مشروعيّت رهبرى و ولايت امرى او زير سؤال مى‌رود. بر اين اساس است كه علماى طراز اول شيعه در عصر تيموريان درصدد جذب نيرو برمى‌آمدند و به تدريج بر ضدّ سلاطين تيمورى گام برمى‌داشتند و به‌همين سبب بود كه همواره مورد سوءظن تيموريان قرار مى‌گرفتند و به تبعيد و يا زندان و تحمّل شكنجه‌هاى گوناگون گرفتار مى‌آمدند؛ چنان‌كه قيام نوربخش در ماوراء النهر موجب دستگيرى و تبعيد وى به رى شد و سيّد نعمت اللّه ولى به دستور تيمور از ماوراء النهر به کرمان رفت و سيّد قاسم انوار و نيز صائن الدّين تركه و همراهان آنان به اتهام همكارى با حروفيّه و دست داشتن در سوءقصد به جان شاهرخ مورد زجر و آزار فراوان قرار گرفتند، قاسم انوار به ماوراء النهر و صائن الدّين تركه نيز از هرات به عراق تبعيد شدند.<ref>همان، ص 241- 242</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش