۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' های ' به 'های ') |
جز (جایگزینی متن - 'جمال الدين' به 'جمالالدين') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
'''اتّعاظ الحنفا بأخبار الأئمة الفاطميّين الخلفا'''، تأليف [[مقریزی، احمد بن علی|تقى الدين احمد مقريزى]] (766 - 845ق)، مورخ برجسته و صاحبنام مصرى است كه با تحقيق | '''اتّعاظ الحنفا بأخبار الأئمة الفاطميّين الخلفا'''، تأليف [[مقریزی، احمد بن علی|تقى الدين احمد مقريزى]] (766 - 845ق)، مورخ برجسته و صاحبنام مصرى است كه با تحقيق جمالالدين الشيّال به چاپ رسيده است. کتاب به زبان عربى است و در آن اطلاعات ارزنده و گاهى نادر از مصر در روزگار خلفاى فاطمى ذكر شده و مىتوان آن را عظيمترين شرح راجع به تاريخ خلفاى فاطمى و مهمترين تاريخ سلسلهاى و محلى در تاريخنگارى فاطميان دانست. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
توجه مفرط مقريزى به فاطمىها، همدردى آشكارش با آنها و پذيرفتن ادعاى انتساب ايشان به على و فاطمه - با وجود انكار اين ادعا توسط غالب مورخان سنى - باعث توجه جدى معاصران، اعم از دوست و دشمن به او شده است. يك نمونه از اين واكنشهاى آشكار را از سوى يك نويسنده ناشناس، در تحشيه بر نسخه خطى «گوتا»؛ يعنى دستخط اصلى کتاب «اتعاظ»، بلافاصله پس از عبارت مقريزى درباره نسب فاطميان مىتوان مشاهده كرد؛ با اين عبارات كه: «رابطه نويسنده با تكذيب آنچه متخصصان درباره اعتبار شجره نسب فاطميان گفتهاند و تلاش او براى توجيه و تمجيد ايشان و تحسين اقداماتشان توجيهپذير مىنمايد؛ زيرا او به دنبال ايجاد پيوند نسبى با دودمان فاطمى بوده و تلاش دارد تا بهويژه در آغاز بحث، به هر شكل ممكن، دودمان خود را به تميم [ابن مُعتز] برساند. مقريزى مىخواسته هم از موقعيت فاطميان حمايت كند و هم گزارش طرفدارانهاى از حكمرانى ايشان بنگارد». اين ديدگاه از سوى افراد ديگر نيز بيان شده است كه آن را دليلى براى ابراز علاقه بسيار مقريزى به فاطميان قلمداد كردهاند.<ref>سليم، محمدنبى، ص 81</ref> | توجه مفرط مقريزى به فاطمىها، همدردى آشكارش با آنها و پذيرفتن ادعاى انتساب ايشان به على و فاطمه - با وجود انكار اين ادعا توسط غالب مورخان سنى - باعث توجه جدى معاصران، اعم از دوست و دشمن به او شده است. يك نمونه از اين واكنشهاى آشكار را از سوى يك نويسنده ناشناس، در تحشيه بر نسخه خطى «گوتا»؛ يعنى دستخط اصلى کتاب «اتعاظ»، بلافاصله پس از عبارت مقريزى درباره نسب فاطميان مىتوان مشاهده كرد؛ با اين عبارات كه: «رابطه نويسنده با تكذيب آنچه متخصصان درباره اعتبار شجره نسب فاطميان گفتهاند و تلاش او براى توجيه و تمجيد ايشان و تحسين اقداماتشان توجيهپذير مىنمايد؛ زيرا او به دنبال ايجاد پيوند نسبى با دودمان فاطمى بوده و تلاش دارد تا بهويژه در آغاز بحث، به هر شكل ممكن، دودمان خود را به تميم [ابن مُعتز] برساند. مقريزى مىخواسته هم از موقعيت فاطميان حمايت كند و هم گزارش طرفدارانهاى از حكمرانى ايشان بنگارد». اين ديدگاه از سوى افراد ديگر نيز بيان شده است كه آن را دليلى براى ابراز علاقه بسيار مقريزى به فاطميان قلمداد كردهاند.<ref>سليم، محمدنبى، ص 81</ref> | ||
به نظر مىآيد پويش مقريزى براى ثبت و ضبط تاريخ شكوهمند عصر فاطميون و يادكرد سازمانهاى تمدنى آن عصر، او را چنان مجذوب ويژگىهاى ارزنده دوران فاطمى ساخته بود كه ناخودآگاه با آنها احساس نزديكى و قرابت مىنمود. به ياد داشته باشيم كه نويسنده پيش از پرداختن به مبحث خلفاى فاطمى، از فرزندان [[امام على(ع)]] سخن رانده، سپس به نسب فاطميان مىپردازد. شايد اين پيوستگى بحث، باعث شده است تصور شود وى نسبنامه فاطميان را تأييد كرده است و به همين دليل سخاوى او را به اسماعيلى بودن متهم نمايد. به نظر مىآيد حق با | به نظر مىآيد پويش مقريزى براى ثبت و ضبط تاريخ شكوهمند عصر فاطميون و يادكرد سازمانهاى تمدنى آن عصر، او را چنان مجذوب ويژگىهاى ارزنده دوران فاطمى ساخته بود كه ناخودآگاه با آنها احساس نزديكى و قرابت مىنمود. به ياد داشته باشيم كه نويسنده پيش از پرداختن به مبحث خلفاى فاطمى، از فرزندان [[امام على(ع)]] سخن رانده، سپس به نسب فاطميان مىپردازد. شايد اين پيوستگى بحث، باعث شده است تصور شود وى نسبنامه فاطميان را تأييد كرده است و به همين دليل سخاوى او را به اسماعيلى بودن متهم نمايد. به نظر مىآيد حق با جمالالدين شيال باشد كه معتقد است: اگرچه او در «اتعاظ» درباره خلافت معز و تميم بسيار بيشتر داد سخن داده، ولى متهم كردن او به تأييد نسبنامه فاطميون به دليل وجود اقوال گوناگون و گاه متناقض در اين خصوص، كارى نادرست است؛ ضمن آنكه وى به اقوال مورخان مخالف، مطالبى افزوده و براهينى را نيز ذكر مىنمايد.<ref>همان، ص 82، پاورقى</ref> | ||
مقريزى در کتاب «اتعاظ الحنفاء» در بررسى مسائل نظامى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى، توازن را رعايت نموده و همانگونهكه مسائل سياسى و نظامى فاطميان را بررسى كرده به تحولات اجتماعى و اقتصادى و مسائل دينى و ادارى نيز پرداخته است. او مورخى نيست كه فقط به نقل اخبار بسنده نمايد، بلكه نصوص تاريخى را با يكديگر مقايسه كرده و به تحليل و نقد آنها پرداخته و رأى صحيح و صواب را گزينش نموده است. او معتقد است مورخ هر سرزمينى به تاريخ آن منطقه آگاهتر از ديگر مورخان است؛ بنابراين، اگر آراى مورخان در موضوعى گوناگون بود، مورخان آن سرزمين رأيشان شايسته براى قبول و تصديق از ديگران است؛ از باب نمونه، مقريزى به نقل از [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] مىنويسد: معز (خليفه فاطمى) مدتى - يك سال پيش از وفاتش - در سردابى پنهان شد و پسرش نزار (العزيز) را پيش از اختفا جانشين خود نمود. به دنبال اين روايت، گزارش ديگرى متفاوت با گزارش قبلى، از کتاب «سيرة المعز»، نوشته مورخ مصرى، حسن بن زولاق، آورده است كه معز دو روز پيش از مرگ خود، پسرش را جانشين خود نمود. مقريزى سپس از ميان رأى اين دو مورخ؛ يعنى [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] و [[ابن زولاق، حسن بن ابراهیم|ابن زولاق]]، مىنويسد: [[ابن زولاق، حسن بن ابراهیم|ابن زولاق]] به احوال مصر آگاهتر از [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] است؛ چون او در زمان معز فاطمى در مصر حضور داشته و نزد او رفتوآمد داشته است؛ درحالىكه [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] گزارش خود را به پيروى از مورخان عراق و شام آورده است.<ref>همان، ص 125</ref> | مقريزى در کتاب «اتعاظ الحنفاء» در بررسى مسائل نظامى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى، توازن را رعايت نموده و همانگونهكه مسائل سياسى و نظامى فاطميان را بررسى كرده به تحولات اجتماعى و اقتصادى و مسائل دينى و ادارى نيز پرداخته است. او مورخى نيست كه فقط به نقل اخبار بسنده نمايد، بلكه نصوص تاريخى را با يكديگر مقايسه كرده و به تحليل و نقد آنها پرداخته و رأى صحيح و صواب را گزينش نموده است. او معتقد است مورخ هر سرزمينى به تاريخ آن منطقه آگاهتر از ديگر مورخان است؛ بنابراين، اگر آراى مورخان در موضوعى گوناگون بود، مورخان آن سرزمين رأيشان شايسته براى قبول و تصديق از ديگران است؛ از باب نمونه، مقريزى به نقل از [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] مىنويسد: معز (خليفه فاطمى) مدتى - يك سال پيش از وفاتش - در سردابى پنهان شد و پسرش نزار (العزيز) را پيش از اختفا جانشين خود نمود. به دنبال اين روايت، گزارش ديگرى متفاوت با گزارش قبلى، از کتاب «سيرة المعز»، نوشته مورخ مصرى، حسن بن زولاق، آورده است كه معز دو روز پيش از مرگ خود، پسرش را جانشين خود نمود. مقريزى سپس از ميان رأى اين دو مورخ؛ يعنى [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] و [[ابن زولاق، حسن بن ابراهیم|ابن زولاق]]، مىنويسد: [[ابن زولاق، حسن بن ابراهیم|ابن زولاق]] به احوال مصر آگاهتر از [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] است؛ چون او در زمان معز فاطمى در مصر حضور داشته و نزد او رفتوآمد داشته است؛ درحالىكه [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] گزارش خود را به پيروى از مورخان عراق و شام آورده است.<ref>همان، ص 125</ref> |
ویرایش