۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بىرو' به 'بىرو') |
جز (جایگزینی متن - 'جمعبندى' به 'جمعبندى') |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
#:«ماهى اندر آب جو و آبجو مىزند بر گوش چشمش آب جو»؛ | #:«ماهى اندر آب جو و آبجو مىزند بر گوش چشمش آب جو»؛ | ||
#:پس ماهى کنایت باشد از شخص غافل که از قرب حقّ بىخبر است و حاصل معنى آنکه، غیر غافل هرکه بهقدر آگاهى داشت، به کام دل رسید و آنکه بىروزیست، بىرو بىمروّت را گویند؛ یعنى، هر کاملى که مروّت با نفس نگردد، محکوم او نگردید و به پیروى زندگانى کرد، روزش دیر پایید؛ یعنى عمر باقى و حیات جاوید یافت<ref>ر.ک: همان، صفحه دوازده</ref>. | #:پس ماهى کنایت باشد از شخص غافل که از قرب حقّ بىخبر است و حاصل معنى آنکه، غیر غافل هرکه بهقدر آگاهى داشت، به کام دل رسید و آنکه بىروزیست، بىرو بىمروّت را گویند؛ یعنى، هر کاملى که مروّت با نفس نگردد، محکوم او نگردید و به پیروى زندگانى کرد، روزش دیر پایید؛ یعنى عمر باقى و حیات جاوید یافت<ref>ر.ک: همان، صفحه دوازده</ref>. | ||
# شارح براى | # شارح براى جمعبندى سخن خود با کلماتى مانند: «یعنى»، «أي»، «حاصل کلام آنکه» و «مىگوید که»، شرح ابیات را آغاز کرده و به پایان رسانده است؛ البته اینگونه سبک و روش از دیرباز، بهویژه در نزد شارحان، حواشىنویسان و مفسران شبه قاره هند، رسمى معهود بوده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
# شایان توجه است که شارح به تمامى نکات و دقایق ابیات، نظرى صائب و موشکافانه داشته و به آنها پرداخته است؛ چه آنجا که بیتى به آیهاى شریف اشارت دارد (اقتباس، حل، درج) یا به حدیثى (قدسى، نبوى)، چه آنجا که اصطلاحى عرفانى مطرح شده و وى آن را بهظرافت شکافته و شناسانده است، همه و همه دست به دست هم داده تا شرحى جاندار و پرمایه بر صفحه تاریخ نقش شود<ref>ر.ک: همان، صفحه سیزده</ref>. | # شایان توجه است که شارح به تمامى نکات و دقایق ابیات، نظرى صائب و موشکافانه داشته و به آنها پرداخته است؛ چه آنجا که بیتى به آیهاى شریف اشارت دارد (اقتباس، حل، درج) یا به حدیثى (قدسى، نبوى)، چه آنجا که اصطلاحى عرفانى مطرح شده و وى آن را بهظرافت شکافته و شناسانده است، همه و همه دست به دست هم داده تا شرحى جاندار و پرمایه بر صفحه تاریخ نقش شود<ref>ر.ک: همان، صفحه سیزده</ref>. | ||
# شارح در داستان برخاستن مخالفت و عداوت از میان نصارى...، از امام دوازدهم(ع)، سخن گفته و احتمال داده که مراد مولوی، ظهور حضرت صاحبالامر باشد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص452</ref>. | # شارح در داستان برخاستن مخالفت و عداوت از میان نصارى...، از امام دوازدهم(ع)، سخن گفته و احتمال داده که مراد مولوی، ظهور حضرت صاحبالامر باشد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص452</ref>. |
ویرایش