پرش به محتوا

اندیشه‌های فلسفی و کلامی خواجه نصیرالدین طوسی: تفاوت میان نسخه‌ها

لینک
جز (جایگزینی متن - 'خواجه نصيرالدّين طوسى' به 'خواجه نصيرالدّين طوسى ')
(لینک)
خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR34874J1.jpg|بندانگشتی|اندیشه های فلسفی و کلامی خواجه نصیر الدین طوسی]]
[[پرونده:NUR34874J1.jpg|بندانگشتی|اندیشه های فلسفی و کلامی خواجه نصیر الدین طوسی]]
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
|+ |
|+  
|-
|-
! نام کتاب!! data-type='bookName'|اندیشه های فلسفی و کلامی خواجه نصیر الدین طوسی
! نام کتاب!! data-type="bookName" |اندیشه های فلسفی و کلامی خواجه نصیر الدین طوسی
|-
|-
|نام های دیگر کتاب  
|نام های دیگر کتاب  
|data-type='otherBookNames'|نصیر الدین الطوسی و اراوه الفلسفیه و الکلامیه. فارسی
| data-type="otherBookNames" |نصیر الدین الطوسی و اراوه الفلسفیه و الکلامیه. فارسی
|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
|data-type='authors'|[[فرحات، هانی]] (نويسنده)
| data-type="authors" |[[فرحات، هانی]] (نويسنده)


[[جمشید نژاد، غلامرضا]] (مترجم)
[[جمشید نژاد، غلامرضا]] (مترجم)
|-
|-
|زبان  
|زبان  
|data-type='language'|فارسی
| data-type="language" |فارسی
|-
|-
|کد کنگره  
|کد کنگره  
|data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏‎‏BBR‎‏ ‎‏854‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏4‎‏ ‎‏ن‎‏6041
| data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |‏‎‏BBR‎‏ ‎‏854‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏4‎‏ ‎‏ن‎‏6041
|-
|-
|موضوع  
|موضوع  
|data-type='subject'|فلسفه اسلامی
| data-type="subject" |فلسفه اسلامی


فیلسوفان اسلامی - سرگذشت نامه
فیلسوفان اسلامی - سرگذشت نامه
خط ۳۰: خط ۳۰:
|-
|-
|ناشر  
|ناشر  
|data-type='publisher'|مرکز پژوهشی ميراث مکتوب
| data-type="publisher" |مرکز پژوهشی ميراث مکتوب
|-
|-
|مکان نشر  
|مکان نشر  
|data-type='publishPlace'|تهران - ایران
| data-type="publishPlace" |تهران - ایران
|-
|-
|سال نشر  
|سال نشر  
|data-type='publishYear'| 1389 هـ.ش  
| data-type="publishYear" | 1389 هـ.ش  
|-class='articleCode'
|- class="articleCode"
|کد اتوماسیون  
|کد اتوماسیون  
|data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE34874AUTOMATIONCODE
| data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE34874AUTOMATIONCODE
|}
|}
</div>
</div>
خط ۵۹: خط ۵۹:
#مترجم در مقدمه‌اش كه آن را در 14 خرداد 1387 در تهران نوشته، چنين آورده است: كتاب الخواجه نصيرالدّين الطوسي و آراؤه الفلسفية و الكلامية، تأليف دكتر هانى نعمان فرحات است كه در سال 1406ق1986/م1365/ش، در بيروت به‌وسيله «دار إحياء التراث العربي» انتشار يافته است و كتابى است جامع در تبيين انديشه‌هاى فلسفى و كلامى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدّين طوسى]]  (597-672ق1201/-1273م). دكتر فرحات در نگارش اين اثر به چند سبب از موفقيتى چشمگير و بى‌مانند برخوردار شده است:
#مترجم در مقدمه‌اش كه آن را در 14 خرداد 1387 در تهران نوشته، چنين آورده است: كتاب الخواجه نصيرالدّين الطوسي و آراؤه الفلسفية و الكلامية، تأليف دكتر هانى نعمان فرحات است كه در سال 1406ق1986/م1365/ش، در بيروت به‌وسيله «دار إحياء التراث العربي» انتشار يافته است و كتابى است جامع در تبيين انديشه‌هاى فلسفى و كلامى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدّين طوسى]]  (597-672ق1201/-1273م). دكتر فرحات در نگارش اين اثر به چند سبب از موفقيتى چشمگير و بى‌مانند برخوردار شده است:
#:الف)- او كوشيده است تا به بيشترين دست‌نوشته‌هاى ميراث مكتوب [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدّين طوسى]]  در زمينه فلسفه و كلام، كه در گنجينه‌هاى نسخ خطّى جهان نگهدارى مى‌شوند و هنوز نه تصحيح شده‌اند و نه به زيور چاپ آراسته گرديده‌اند، دست يابد؛
#:الف)- او كوشيده است تا به بيشترين دست‌نوشته‌هاى ميراث مكتوب [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدّين طوسى]]  در زمينه فلسفه و كلام، كه در گنجينه‌هاى نسخ خطّى جهان نگهدارى مى‌شوند و هنوز نه تصحيح شده‌اند و نه به زيور چاپ آراسته گرديده‌اند، دست يابد؛
#:ب)- پس از آن او با خواندن درستِ نسخه‌ها و بررسى و مقايسه آنها با يكديگر، در زمينه هريك از پرسمان‌هاى فلسفى و كلامى، سير تكاملى انديشه‌هاى فلسفى و كلامى خواجه را دريافته است؛
#:ب)- پس از آن او با خواندن درستِ نسخه‌ها و بررسى و مقايسه آنها با يكديگر، در زمينه هريك از پرسمان‌هاى فلسفى و كلامى، سير تكاملى انديشه‌هاى فلسفى و كلامى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه]] را دريافته است؛
#:ج)- آنگاه وى با معيار قرار دادن اين دريافت‌هاى درست و واقعى، به تصحيح عقيده‌ها و نظرهاى ديگر پژوهندگان نيز درباره زندگانى و شخصيت و انديشه‌هاى فلسفى و كلامى خواجه پرداخته و در طىّ سيزده فصلِ كتاب، سره از ناسره را بازشناسانده است.<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص15-16</ref>
#:ج)- آنگاه وى با معيار قرار دادن اين دريافت‌هاى درست و واقعى، به تصحيح عقيده‌ها و نظرهاى ديگر پژوهندگان نيز درباره زندگانى و شخصيت و انديشه‌هاى فلسفى و كلامى خواجه پرداخته و در طىّ سيزده فصلِ كتاب، سره از ناسره را بازشناسانده است.<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص15-16</ref>
#هولاكو در حمله‌اش به بغداد، در سال 655ق1257/م، نصيرالدّين طوسى را با خودش به‌همراه برد. نتيجه اين همراه بودنِ وى آن شد كه طوسى در معرض هجوى سخت از سوى تاريخ‌نگارانى قرار گرفت كه حتّى در مسلمانى وى شك درافكندند. سركرده اين دسته ابن قيّم جوزيه بود كه مسئوليّت خون‌ريزى‌ها و پرده‌درى‌ها و شكست اسلام و مسلمانان در بغداد را به گردن طوسى افكند؛ افزون بر اينكه [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] او را متّهم ساخت به اين كه كارِ كشتن خليفه، المستعصم‌باللّه را در نظر هولاكو آسان جلوه‌گر ساخته است... درست است كه طوسى با هولاكو همراه گرديد، ليكن از همان آغاز در بغداد، توجّهش به رهايى‌بخشى و نجات دادن بيشترين شمار ممكن جان‌هاى مردم، به‌ويژه فيلسوفان و دانشمندان و اخترشناسان - چنان‌كه عمده پژوهندگان تأكيد مى‌ورزند - معطوف بود؛ زيرا كه نابودگرى مغولانه، امرى در حال وقوع بود كه هيچ راه گريزى از آن وجود نداشت و طوسى هيچ راهكارى در جلوگيرى از آن نمى‌يافت. بنابراين، وى تصميم گرفت كه بر زخم‌ها مرهمى بنهد. در پى آن از هولاكو فرمانى گرفت مبنى بر اينكه: «در جلو دروازه الحلبه بايستد و به مردم امان بدهد تا از اين دروازه جان سالم به در برند و مردم گروها گروه، به‌انبوهى، بيرون مى‌شتافتند».<ref>ر.ك: متن كتاب، ص31-34</ref>
#هولاكو در حمله‌اش به بغداد، در سال 655ق1257/م، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|نصيرالدّين طوسى]] را با خودش به‌همراه برد. نتيجه اين همراه بودنِ وى آن شد كه طوسى در معرض هجوى سخت از سوى تاريخ‌نگارانى قرار گرفت كه حتّى در مسلمانى وى شك درافكندند. سركرده اين دسته ابن قيّم جوزيه بود كه مسئوليّت خون‌ريزى‌ها و پرده‌درى‌ها و شكست اسلام و مسلمانان در بغداد را به گردن طوسى افكند؛ افزون بر اينكه [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] او را متّهم ساخت به اين كه كارِ كشتن خليفه، المستعصم‌باللّه را در نظر هولاكو آسان جلوه‌گر ساخته است... درست است كه طوسى با هولاكو همراه گرديد، ليكن از همان آغاز در بغداد، توجّهش به رهايى‌بخشى و نجات دادن بيشترين شمار ممكن جان‌هاى مردم، به‌ويژه فيلسوفان و دانشمندان و اخترشناسان - چنان‌كه عمده پژوهندگان تأكيد مى‌ورزند - معطوف بود؛ زيرا كه نابودگرى مغولانه، امرى در حال وقوع بود كه هيچ راه گريزى از آن وجود نداشت و طوسى هيچ راهكارى در جلوگيرى از آن نمى‌يافت. بنابراين، وى تصميم گرفت كه بر زخم‌ها مرهمى بنهد. در پى آن از هولاكو فرمانى گرفت مبنى بر اينكه: «در جلو دروازه الحلبه بايستد و به مردم امان بدهد تا از اين دروازه جان سالم به در برند و مردم گروها گروه، به‌انبوهى، بيرون مى‌شتافتند».<ref>ر.ك: متن كتاب، ص31-34</ref>
#روش طوسى در مسئله هستى/وجود و چيستى/ماهيّت، همان روش فيلسوفان و به‌خصوص [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]ست، كه بر اين پا مى‌فشارد كه جدايى‌پذيرى ماهيّت از وجودِ واجب، مُحال است. همچنين پا مى‌فشارد بر اينكه هستى، در آن بخش كه به واجب متعال مخصوص است، خود همان چيستى است، امّا در غير واجب، پس آن، نه چيستى است و نه جزئى از چيستى، بلكه خود يك امر عارضى است، همچون سفيدى كه بر سفيدى برف و سفيدى عاج حمل مى‌گردد. آن امر، ازاين‌روست كه ميان دو كناره تضادّ قرارگيرنده در رنگ‌ها گونه‌هايى، بالقوه، بى‌نهايت وجود دارند كه حتّى به‌تفصيل برايشان نامى هم وجود ندارد. امّا در خصوص مسئله شناخت و ادراك خدا، طوسى از فيلسوفانِ معتقد به اين امر پيروى مى‌كند كه حقيقت خداى متعال براى بشر ناشناختنى است و تمام آنچه بشر مى‌تواند بشناسد، تنها همان هستى عامّ است، نه هستى ويژه و سبب آن، بدون كمترين شكّى، به تأكيد بر اين گفتمان برمى‌گردد كه هستى، خود همان چيستى است و وجود عين ماهيّت، ليكن معتقدان به اينكه هستىِ واجب الوجود يك امر فزون‌شونده بر حقيقت اوست، پس اعلام مى‌دارند كه ذات خداى متعال شناختنى است؛ زيرا كه شناخت هستى خدا، در نتيجه، به شناخت چيستى‌اش مى‌انجامد و بيشتر متكلّمان به اين گفتمان گرايش يافته‌اند.<ref>متن كتاب، ص118-119</ref>
#روش [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|طوسى]] در مسئله هستى/وجود و چيستى/ماهيّت، همان روش فيلسوفان و به‌خصوص [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]ست، كه بر اين پا مى‌فشارد كه جدايى‌پذيرى ماهيّت از وجودِ واجب، مُحال است. همچنين پا مى‌فشارد بر اينكه هستى، در آن بخش كه به واجب متعال مخصوص است، خود همان چيستى است، امّا در غير واجب، پس آن، نه چيستى است و نه جزئى از چيستى، بلكه خود يك امر عارضى است، همچون سفيدى كه بر سفيدى برف و سفيدى عاج حمل مى‌گردد. آن امر، ازاين‌روست كه ميان دو كناره تضادّ قرارگيرنده در رنگ‌ها گونه‌هايى، بالقوه، بى‌نهايت وجود دارند كه حتّى به‌تفصيل برايشان نامى هم وجود ندارد. امّا در خصوص مسئله شناخت و ادراك خدا، طوسى از فيلسوفانِ معتقد به اين امر پيروى مى‌كند كه حقيقت خداى متعال براى بشر ناشناختنى است و تمام آنچه بشر مى‌تواند بشناسد، تنها همان هستى عامّ است، نه هستى ويژه و سبب آن، بدون كمترين شكّى، به تأكيد بر اين گفتمان برمى‌گردد كه هستى، خود همان چيستى است و وجود عين ماهيّت، ليكن معتقدان به اينكه هستىِ واجب الوجود يك امر فزون‌شونده بر حقيقت اوست، پس اعلام مى‌دارند كه ذات خداى متعال شناختنى است؛ زيرا كه شناخت هستى خدا، در نتيجه، به شناخت چيستى‌اش مى‌انجامد و بيشتر متكلّمان به اين گفتمان گرايش يافته‌اند.<ref>متن كتاب، ص118-119</ref>
#نويسنده محترم سرانجام، كاوش خودش را اين‌گونه به پايان برده است: نصيرالدّين طوسى تنها يك پژوهشگر علمى و فلك‌شناس رياضى‌دان نبوده است، بلكه او فيلسوفى بوده كه يك دستگاه فلسفى كمال‌پذير، از هر دو جنبه عملى و نظرى، داشته است. وضعيّت وى همچون وضعيّت فيلسوفان اسلام، از قبيل: كِنْدى و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و ديگران است... نصيرالدّين طوسى پس از تلاش‌هاى غزالى در جهت نابودى فلسفه، زنده‌كننده آن در مشرق بشمار مى‌آيد. كارهاى او در شرح الإشارات و در تلخيص المحصّل و در تجريد الاعتقاد و در فصول العقايد توانمندى او را نه‌تنها در فلسفه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، كه به‌طور آشكارا با مكتب غزالى در تضادّ است، نشان مى‌دهند، بلكه بر بلندمرتبگى او در فراگيرى همه مبانى فلسفه قديم دلالت دارند. او از چشمه همواره جوشان فلسفه‌هاى شرقى هندى و ايران باستانى و اسلامى، گذشته از فلسفه مسيحى صوفيانه و فلسفه يونانى با هر دو نوع مشّايى و افلاطونى‌اش، بهره مى‌گيرد.
#نويسنده محترم سرانجام، كاوش خودش را اين‌گونه به پايان برده است: نصيرالدّين طوسى تنها يك پژوهشگر علمى و فلك‌شناس رياضى‌دان نبوده است، بلكه او فيلسوفى بوده كه يك دستگاه فلسفى كمال‌پذير، از هر دو جنبه عملى و نظرى، داشته است. وضعيّت وى همچون وضعيّت فيلسوفان اسلام، از قبيل: كِنْدى و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و ديگران است... نصيرالدّين طوسى پس از تلاش‌هاى غزالى در جهت نابودى فلسفه، زنده‌كننده آن در مشرق بشمار مى‌آيد. كارهاى او در شرح الإشارات و در تلخيص المحصّل و در تجريد الاعتقاد و در فصول العقايد توانمندى او را نه‌تنها در فلسفه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، كه به‌طور آشكارا با مكتب غزالى در تضادّ است، نشان مى‌دهند، بلكه بر بلندمرتبگى او در فراگيرى همه مبانى فلسفه قديم دلالت دارند. او از چشمه همواره جوشان فلسفه‌هاى شرقى هندى و ايران باستانى و اسلامى، گذشته از فلسفه مسيحى صوفيانه و فلسفه يونانى با هر دو نوع مشّايى و افلاطونى‌اش، بهره مى‌گيرد.


اهميّت طوسى در انديشه اسلامى از خلال تلاشش براى آميزش ميان علم كلام و فلسفه آشكار شده است. اين كار، همان امرى است كه غزالى و پس از او رازى بدان پرداخته‌اند تا به دين و عقيده خدمت كنند. امّا نصيرالدّين طوسى در تكامل بخشيدن به اين همجوشى به سود فلسفه از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] پيروى كرده است، جز اينكه با وجود عشق شديد وى به مكتب سينَوى، مى‌بينيمش كه نقطه نظرهايى مشخّص و مستقل، به‌خصوص در پرسمان‌هاى بنيادين سه‌گانه‌اى ابراز مى‌دارد كه به موجب آنها [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ‌الرئيس]] به كفر و الحاد متّهم گرديده است. طوسى در اصالت خويش از همه كسانى از پيروان مكتب‌هاى غزالى و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] كه پيش از وى بوده‌اند، درمى‌گذرد و با وجودِ پوزش‌پذيرى‌اش از [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]] و با وجود اينكه يكى از مبلّغان و بزرگان اسماعيليّه بشمار رفته است، فقيهان شيعيان اماميّه به او به نظر يكى از بنيان‌گذاران عقيده خويش مى‌نگرند. چنان‌كه وى چه‌بسا ممكن است كه يگانه احياكننده و تنها شرح‌دهنده فلسفه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بوده باشد كه ريشه‌هايى از همان را در نزد متأخّرانى از قبيل: مجلسى و شوشترى و [[ملا صدراى شيرازى]] و سبزوارى مشاهده كرده‌ايم. امّا طوسىِ متكلّم، به‌طور آشكار، تا اندازه‌اى به‌خصوص در كاوش پرسمان پيامبرى در جبهه اعتزال بروز يافته است، امّا در كاوش پرسمان امامت، او همان چيزى را تكرار كرده است كه بزرگان شيعه در اين‌باره بر آن اتّفاق نظر يافته‌اند.<ref>ر.ك: همان، ص345-346</ref>
اهميّت طوسى در انديشه اسلامى از خلال تلاشش براى آميزش ميان علم كلام و فلسفه آشكار شده است. اين كار، همان امرى است كه غزالى و پس از او رازى بدان پرداخته‌اند تا به دين و عقيده خدمت كنند. امّا نصيرالدّين طوسى در تكامل بخشيدن به اين همجوشى به سود فلسفه از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] پيروى كرده است، جز اينكه با وجود عشق شديد وى به مكتب سينَوى، مى‌بينيمش كه نقطه نظرهايى مشخّص و مستقل، به‌خصوص در پرسمان‌هاى بنيادين سه‌گانه‌اى ابراز مى‌دارد كه به موجب آنها [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ‌الرئيس]] به كفر و الحاد متّهم گرديده است. طوسى در اصالت خويش از همه كسانى از پيروان مكتب‌هاى غزالى و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] كه پيش از وى بوده‌اند، درمى‌گذرد و با وجودِ پوزش‌پذيرى‌اش از [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]] و با وجود اينكه يكى از مبلّغان و بزرگان اسماعيليّه بشمار رفته است، فقيهان شيعيان اماميّه به او به نظر يكى از بنيان‌گذاران عقيده خويش مى‌نگرند. چنان‌كه وى چه‌بسا ممكن است كه يگانه احياكننده و تنها شرح‌دهنده فلسفه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بوده باشد كه ريشه‌هايى از همان را در نزد متأخّرانى از قبيل: [[مجلسی، محمدباقر|مجلسى]] و شوشترى و [[ملا صدراى شيرازى]] و سبزوارى مشاهده كرده‌ايم. امّا طوسىِ متكلّم، به‌طور آشكار، تا اندازه‌اى به‌خصوص در كاوش پرسمان پيامبرى در جبهه اعتزال بروز يافته است، امّا در كاوش پرسمان امامت، او همان چيزى را تكرار كرده است كه بزرگان شيعه در اين‌باره بر آن اتّفاق نظر يافته‌اند.<ref>ر.ك: همان، ص345-346</ref>


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش