پرش به محتوا

شرح و تعلیقه صدرالمتألهین بر الهیات شفا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۵۴: خط ۵۴:
درباره اين شرح ارزشمند چند نكته گفتنى است:
درباره اين شرح ارزشمند چند نكته گفتنى است:


#اصطلاح «حاشيه» متفاوت و متمايز از اصطلاح «تعليقه» است و بر طبق آنچه شيخ [[آقا بزرگ تهرانى]] در [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعه]] آورده: در عرف اهل علم، اگر مطلبى كه درباره آثار ديگران نوشته مى‌شود يك مطلب عقلى باشد، «تعليقه» و اگر صرفاً توضيح عبارت متن باشد، «حاشيه» خوانده مى‌شود؛ در اين مفهوم «حاشيه» از ريشه «حشو» بمعناى زائد است و «تعليقه» گرچه به متن مربوط است امّا ممكن است توضيح آن نباشد بلكه نقد يا طرح اشكال يا اظهار نظرى مستقل باشد. در واقع تعليقه‌نويسى فرصتى است براى نويسنده كه ديدگاه خود را مطرح كند. با اين توضيح علت انتخاب عنوان «تعليقات» براى اين اثر توسط اهل فن، معلوم مى‌گردد؛ زيرا [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] علاوه بر گشودن ابهامات متن كه به هيچ وجه ساده نيست، در اين تعليقات، هم به نقد ديدگاه‌هاى صاحب متن پرداخته است و هم رأى و نظر خويش را به اختصار بيان كرده است<ref>مقدمه مصحح، ص 8- 9</ref>
#اصطلاح «حاشيه» متفاوت و متمايز از اصطلاح «تعليقه» است و بر طبق آنچه شيخ [[آقا بزرگ تهرانى]] در [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعه]] آورده: در عرف اهل علم، اگر مطلبى كه درباره آثار ديگران نوشته مى‌شود يك مطلب عقلى باشد، «تعليقه» و اگر صرفاً توضيح عبارت متن باشد، «حاشيه» خوانده مى‌شود؛ در اين مفهوم «حاشيه» از ريشه «حشو» بمعناى زائد است و «تعليقه» گرچه به متن مربوط است امّا ممكن است توضيح آن نباشد بلكه نقد يا طرح اشكال يا اظهار نظرى مستقل باشد. در واقع تعليقه‌نويسى فرصتى است براى نويسنده كه ديدگاه خود را مطرح كند. با اين توضيح علت انتخاب عنوان «تعليقات» براى اين اثر توسط اهل فن، معلوم مى‌گردد؛ زيرا [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] علاوه بر گشودن ابهامات متن كه به هيچ وجه ساده نيست، در اين تعليقات، هم به نقد ديدگاه‌هاى صاحب متن پرداخته است و هم رأى و نظر خويش را به اختصار بيان كرده است<ref>مقدمه مصحح، ص 8- 9</ref>
#تعليقات [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] بر الهيات شفا بر اساس نسخ موجود، بدون مقدمه شروع شده است و شايد اين‌گونه ورود به بحث، اقتضاى حاشيه‌نويسى باشد، يعنى حاشيه يا تعليقه‌نويسى از يك عبارت متن آغاز و معمولاً بر كناره صفحات متن نوشته مى‌شده است. از حواشى موجود چنين برمى‌آيد كه اغلب حاشيه‌نويسان بنا نداشته‌اند كه اثرشان يك كتاب مستقل باشد گرچه بعداً ممكن است چنين شده باشد<ref>همان، ص 15</ref>
#تعليقات [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] بر الهيات شفا بر اساس نسخ موجود، بدون مقدمه شروع شده است و شايد اين‌گونه ورود به بحث، اقتضاى حاشيه‌نويسى باشد، يعنى حاشيه يا تعليقه‌نويسى از يك عبارت متن آغاز و معمولاً بر كناره صفحات متن نوشته مى‌شده است. از حواشى موجود چنين برمى‌آيد كه اغلب حاشيه‌نويسان بنا نداشته‌اند كه اثرشان يك كتاب مستقل باشد گرچه بعداً ممكن است چنين شده باشد<ref>همان، ص 15</ref>
#بنا به نظر دكتر حبيبى، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اين تعليقات از روش معمول و مرسوم خود در ساير آثارش كه به حكمت ذوقى و سلوك عرفانى توجه خاص دارد، عدول كرده و صرفاً به پيروى از متن به حكمت بحثى پرداخته -چنانكه در شرح هدايه اثيريه نيز همين راه را پيموده است- و حتى وقتى اندكى به وادى معنوى سير كرده از برادران اهل حكمت بحثى، عذر خواسته است<ref>همان، ص 17- 18</ref>البته شايان ذكر است كه روش فلسفه متعاليه، جامع است و تك بعدى نيست و نظر دكتر حبيبى قبل از انتشار نظريه دكتر [[فرامرز قراملکی، احد|احد فرامرز قراملكى]] درباره روش شناسى حكمت متعاليه و سرآغاز مطالعات ميان رشته‌اى بيان شده است<ref>فرامرز قراملكى، احد، ص 179- 274</ref>
#بنا به نظر دكتر حبيبى، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اين تعليقات از روش معمول و مرسوم خود در ساير آثارش كه به حكمت ذوقى و سلوك عرفانى توجه خاص دارد، عدول كرده و صرفاً به پيروى از متن به حكمت بحثى پرداخته -چنانكه در شرح هدايه اثيريه نيز همين راه را پيموده است- و حتى وقتى اندكى به وادى معنوى سير كرده از برادران اهل حكمت بحثى، عذر خواسته است<ref>همان، ص 17- 18</ref>البته شايان ذكر است كه روش فلسفه متعاليه، جامع است و تك بعدى نيست و نظر دكتر حبيبى قبل از انتشار نظريه دكتر [[فرامرز قراملکی، احد|احد فرامرز قراملكى]] درباره روش شناسى حكمت متعاليه و سرآغاز مطالعات ميان رشته‌اى بيان شده است<ref>فرامرز قراملكى، احد، ص 179- 274</ref>
خط ۶۱: خط ۶۱:
#[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اين تعليقات گرچه بيشتر به توضيح و تبيين عبارات شفا و نظر [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] توجّه داشته است اما از نقد مباحث و طرح ديدگاه‌ها هم غفلت نكرده است و باين‌جهت در حوزه آثار فلسفى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]، بعد از اسفار، تعليقات، مفصل‌تر از ساير آثار اوست. [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در موارد متعدد، به خواننده براى كسب اطلاعات بيشتر توصيه كرده است به اسفار اربعه مراجعه كند. وى در تعليقات، علاوه بر اسفار اربعه، از الشواهد الربوبية، المبدأ و المعاد و رسالة الحدوث و الحكمة العرشية خود نام برده است<ref>همان، ص 19</ref>
#[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اين تعليقات گرچه بيشتر به توضيح و تبيين عبارات شفا و نظر [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] توجّه داشته است اما از نقد مباحث و طرح ديدگاه‌ها هم غفلت نكرده است و باين‌جهت در حوزه آثار فلسفى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]، بعد از اسفار، تعليقات، مفصل‌تر از ساير آثار اوست. [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در موارد متعدد، به خواننده براى كسب اطلاعات بيشتر توصيه كرده است به اسفار اربعه مراجعه كند. وى در تعليقات، علاوه بر اسفار اربعه، از الشواهد الربوبية، المبدأ و المعاد و رسالة الحدوث و الحكمة العرشية خود نام برده است<ref>همان، ص 19</ref>
#[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] درعين‌حال، گاه‌گاه به تناسب ظرفيت موضوع، اعتراض‌ها و نقدهاى بسيار مرتبط با كلام شيخ را نقل مى‌كند و اغلب در دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] با استناد به سخن او و توضيح عبارات متن و تبيين كج‌فهمى معترضان، به اعتراض‌ها يا نقدها پاسخ مى‌دهد. حتى در اين قبيل موارد هم تفصيل نقدها و پاسخ‌ها را به كتب خود ارجاع داده است<ref>همان</ref>از باب نمونه در فصل سوم از مقاله سوم، تفصيل پاسخ خود را به [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] در موضوع اعتبارى بودن «وحدت» به ساير كتب خود احاله كرده است<ref>متن كتاب، ج 1، ص 437</ref>
#[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] درعين‌حال، گاه‌گاه به تناسب ظرفيت موضوع، اعتراض‌ها و نقدهاى بسيار مرتبط با كلام شيخ را نقل مى‌كند و اغلب در دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] با استناد به سخن او و توضيح عبارات متن و تبيين كج‌فهمى معترضان، به اعتراض‌ها يا نقدها پاسخ مى‌دهد. حتى در اين قبيل موارد هم تفصيل نقدها و پاسخ‌ها را به كتب خود ارجاع داده است<ref>همان</ref>از باب نمونه در فصل سوم از مقاله سوم، تفصيل پاسخ خود را به [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] در موضوع اعتبارى بودن «وحدت» به ساير كتب خود احاله كرده است<ref>متن كتاب، ج 1، ص 437</ref>
#[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اين تعليقات تقريباً روش [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] را در شرح اشارات در التزام به دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ‌الرئيس]] [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بكار برده است. بيشترين كسانيكه اعتراضات و نقدهايشان در اين تعليقات مورد بحث واقع شده، عبارتند از: [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] شهاب‌الدين سهروردى و [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخرالدين رازى]] و در مرتبه بعد جلال‌الدين دوانى. او در اين كتاب از قطب‌الدين شيرازى، شمس‌الدين محمد شهرزورى- بدون ذكر نام- و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] نيز مطالبى نقل كرده است<ref>مقدمه مصحح، ص 19</ref>
#[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اين تعليقات تقريباً روش [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] را در شرح اشارات در التزام به دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ‌الرئيس]] [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بكار برده است. بيشترين كسانيكه اعتراضات و نقدهايشان در اين تعليقات مورد بحث واقع شده، عبارتند از: [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] شهاب‌الدين سهروردى و [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخرالدين رازى]] و در مرتبه بعد جلال‌الدين دوانى. او در اين كتاب از قطب‌الدين شيرازى، شمس‌الدين محمد شهرزورى- بدون ذكر نام- و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] نيز مطالبى نقل كرده است<ref>مقدمه مصحح، ص 19</ref>
#حكيم شيرازى گاه‌گاه به نقد نظر شيخ مى‌پردازد اما بسيار كوتاه، و جوينده را به كتب خود و بيش از همه به اسفار اربعه ارجاع مى‌دهد. در باب آراء خاص خويش نيز همين روش را به كار مى‌برد. به عنوان مثال، در فصل دوم از مقاله دوم، حل مشكل ارتباط حادث به قديم را از طريق نظريه خود در حركت جوهرى كه در اسفار به تفصيل بيان كرده، مى‌داند؛ در فصل سوم از مقاله سوم كه به اختصار، اختلاف نظر خود را با [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در موضوع «وحدت» بيان مى‌كند، از جوينده مى‌خواهد تفصيل بحث را از ديگر آثار او جستجو كند<ref>همان، ص 19- 20 و متن كتاب، ج 1، ص 437</ref>
#حكيم شيرازى گاه‌گاه به نقد نظر شيخ مى‌پردازد اما بسيار كوتاه، و جوينده را به كتب خود و بيش از همه به اسفار اربعه ارجاع مى‌دهد. در باب آراء خاص خويش نيز همين روش را به كار مى‌برد. به عنوان مثال، در فصل دوم از مقاله دوم، حل مشكل ارتباط حادث به قديم را از طريق نظريه خود در حركت جوهرى كه در اسفار به تفصيل بيان كرده، مى‌داند؛ در فصل سوم از مقاله سوم كه به اختصار، اختلاف نظر خود را با [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در موضوع «وحدت» بيان مى‌كند، از جوينده مى‌خواهد تفصيل بحث را از ديگر آثار او جستجو كند<ref>همان، ص 19- 20 و متن كتاب، ج 1، ص 437</ref>
#مصحح در مورد بحث تمايز علوم و مبناى تقسيم علوم توضيح داده است كه مبناى تقسيم حكمت به نظرى و عملى از نظر [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، غايت است نه موضوع امّا [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] معتقد است اگر تمايز علوم را به تمايز موضوعات بدانيم بهتر از غايت است، زيرا موضوع جزء علم است امّا غايت خارج از آن و تقسيم به اعتبار جزء، بهتر از تقسيم به اعتبار خارج است. به نظر دكتر حبيبى، در تقسيم حكمت به نظرى و عملى نيز از بيان [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] مى‌توان استنباط كرد كه او در اين مورد مثل ساير موارد، تمايز دو حكمت را به تمايز موضوعات آنها دانسته است: علم به موجوداتى كه خارج از اراده ما هستند، حكمت نظرى است و علم به موجوداتى كه به اراده و اختيار ما هستند، حكمت عملى است و بر اين اساس تكميل نفس در هر دو قسم حكمت، غايت آنهاست نه موضوع<ref>مقدمه مصحح، ص 22- 23</ref>
#مصحح در مورد بحث تمايز علوم و مبناى تقسيم علوم توضيح داده است كه مبناى تقسيم حكمت به نظرى و عملى از نظر [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، غايت است نه موضوع امّا [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] معتقد است اگر تمايز علوم را به تمايز موضوعات بدانيم بهتر از غايت است، زيرا موضوع جزء علم است امّا غايت خارج از آن و تقسيم به اعتبار جزء، بهتر از تقسيم به اعتبار خارج است. به نظر دكتر حبيبى، در تقسيم حكمت به نظرى و عملى نيز از بيان [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] مى‌توان استنباط كرد كه او در اين مورد مثل ساير موارد، تمايز دو حكمت را به تمايز موضوعات آنها دانسته است: علم به موجوداتى كه خارج از اراده ما هستند، حكمت نظرى است و علم به موجوداتى كه به اراده و اختيار ما هستند، حكمت عملى است و بر اين اساس تكميل نفس در هر دو قسم حكمت، غايت آنهاست نه موضوع<ref>مقدمه مصحح، ص 22- 23</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش