پرش به محتوا

شرح و تعلیقه صدرالمتألهین بر الهیات شفا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'كسانيكه' به 'كسانی كه'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'كسانيكه' به 'كسانی كه')
خط ۶۱: خط ۶۱:
#[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اين تعليقات گرچه بيشتر به توضيح و تبيين عبارات شفا و نظر [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] توجّه داشته است اما از نقد مباحث و طرح ديدگاه‌ها هم غفلت نكرده است و باين‌جهت در حوزه آثار فلسفى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]، بعد از اسفار، تعليقات، مفصل‌تر از ساير آثار اوست. [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در موارد متعدد، به خواننده براى كسب اطلاعات بيشتر توصيه كرده است به اسفار اربعه مراجعه كند. وى در تعليقات، علاوه بر اسفار اربعه، از الشواهد الربوبية، المبدأ و المعاد و رسالة الحدوث و الحكمة العرشية خود نام برده است<ref>همان، ص 19</ref>
#[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اين تعليقات گرچه بيشتر به توضيح و تبيين عبارات شفا و نظر [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] توجّه داشته است اما از نقد مباحث و طرح ديدگاه‌ها هم غفلت نكرده است و باين‌جهت در حوزه آثار فلسفى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]، بعد از اسفار، تعليقات، مفصل‌تر از ساير آثار اوست. [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در موارد متعدد، به خواننده براى كسب اطلاعات بيشتر توصيه كرده است به اسفار اربعه مراجعه كند. وى در تعليقات، علاوه بر اسفار اربعه، از الشواهد الربوبية، المبدأ و المعاد و رسالة الحدوث و الحكمة العرشية خود نام برده است<ref>همان، ص 19</ref>
#[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] درعين‌حال، گاه‌گاه به تناسب ظرفيت موضوع، اعتراض‌ها و نقدهاى بسيار مرتبط با كلام شيخ را نقل مى‌كند و اغلب در دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] با استناد به سخن او و توضيح عبارات متن و تبيين كج‌فهمى معترضان، به اعتراض‌ها يا نقدها پاسخ مى‌دهد. حتى در اين قبيل موارد هم تفصيل نقدها و پاسخ‌ها را به كتب خود ارجاع داده است<ref>همان</ref>از باب نمونه در فصل سوم از مقاله سوم، تفصيل پاسخ خود را به [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] در موضوع اعتبارى بودن «وحدت» به ساير كتب خود احاله كرده است<ref>متن كتاب، ج 1، ص 437</ref>
#[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] درعين‌حال، گاه‌گاه به تناسب ظرفيت موضوع، اعتراض‌ها و نقدهاى بسيار مرتبط با كلام شيخ را نقل مى‌كند و اغلب در دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] با استناد به سخن او و توضيح عبارات متن و تبيين كج‌فهمى معترضان، به اعتراض‌ها يا نقدها پاسخ مى‌دهد. حتى در اين قبيل موارد هم تفصيل نقدها و پاسخ‌ها را به كتب خود ارجاع داده است<ref>همان</ref>از باب نمونه در فصل سوم از مقاله سوم، تفصيل پاسخ خود را به [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] در موضوع اعتبارى بودن «وحدت» به ساير كتب خود احاله كرده است<ref>متن كتاب، ج 1، ص 437</ref>
#[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اين تعليقات تقريباً روش [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] را در شرح اشارات در التزام به دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ‌الرئيس]] [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بكار برده است. بيشترين كسانيكه اعتراضات و نقدهايشان در اين تعليقات مورد بحث واقع شده، عبارتند از: [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] شهاب‌الدين سهروردى و [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخرالدين رازى]] و در مرتبه بعد جلال‌الدين دوانى. او در اين كتاب از قطب‌الدين شيرازى، شمس‌الدين محمد شهرزورى- بدون ذكر نام- و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] نيز مطالبى نقل كرده است<ref>مقدمه مصحح، ص 19</ref>
#[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اين تعليقات تقريباً روش [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] را در شرح اشارات در التزام به دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ‌الرئيس]] [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بكار برده است. بيشترين كسانی كه اعتراضات و نقدهايشان در اين تعليقات مورد بحث واقع شده، عبارتند از: [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] شهاب‌الدين سهروردى و [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخرالدين رازى]] و در مرتبه بعد جلال‌الدين دوانى. او در اين كتاب از قطب‌الدين شيرازى، شمس‌الدين محمد شهرزورى- بدون ذكر نام- و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] نيز مطالبى نقل كرده است<ref>مقدمه مصحح، ص 19</ref>
#حكيم شيرازى گاه‌گاه به نقد نظر شيخ مى‌پردازد اما بسيار كوتاه، و جوينده را به كتب خود و بيش از همه به اسفار اربعه ارجاع مى‌دهد. در باب آراء خاص خويش نيز همين روش را به كار مى‌برد. به عنوان مثال، در فصل دوم از مقاله دوم، حل مشكل ارتباط حادث به قديم را از طريق نظريه خود در حركت جوهرى كه در اسفار به تفصيل بيان كرده، مى‌داند؛ در فصل سوم از مقاله سوم كه به اختصار، اختلاف نظر خود را با [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در موضوع «وحدت» بيان مى‌كند، از جوينده مى‌خواهد تفصيل بحث را از ديگر آثار او جستجو كند<ref>همان، ص 19- 20 و متن كتاب، ج 1، ص 437</ref>
#حكيم شيرازى گاه‌گاه به نقد نظر شيخ مى‌پردازد اما بسيار كوتاه، و جوينده را به كتب خود و بيش از همه به اسفار اربعه ارجاع مى‌دهد. در باب آراء خاص خويش نيز همين روش را به كار مى‌برد. به عنوان مثال، در فصل دوم از مقاله دوم، حل مشكل ارتباط حادث به قديم را از طريق نظريه خود در حركت جوهرى كه در اسفار به تفصيل بيان كرده، مى‌داند؛ در فصل سوم از مقاله سوم كه به اختصار، اختلاف نظر خود را با [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در موضوع «وحدت» بيان مى‌كند، از جوينده مى‌خواهد تفصيل بحث را از ديگر آثار او جستجو كند<ref>همان، ص 19- 20 و متن كتاب، ج 1، ص 437</ref>
#مصحح در مورد بحث تمايز علوم و مبناى تقسيم علوم توضيح داده است كه مبناى تقسيم حكمت به نظرى و عملى از نظر [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، غايت است نه موضوع امّا [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] معتقد است اگر تمايز علوم را به تمايز موضوعات بدانيم بهتر از غايت است، زيرا موضوع جزء علم است امّا غايت خارج از آن و تقسيم به اعتبار جزء، بهتر از تقسيم به اعتبار خارج است. به نظر دكتر حبيبى، در تقسيم حكمت به نظرى و عملى نيز از بيان [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] مى‌توان استنباط كرد كه او در اين مورد مثل ساير موارد، تمايز دو حكمت را به تمايز موضوعات آنها دانسته است: علم به موجوداتى كه خارج از اراده ما هستند، حكمت نظرى است و علم به موجوداتى كه به اراده و اختيار ما هستند، حكمت عملى است و بر اين اساس تكميل نفس در هر دو قسم حكمت، غايت آنهاست نه موضوع<ref>مقدمه مصحح، ص 22- 23</ref>
#مصحح در مورد بحث تمايز علوم و مبناى تقسيم علوم توضيح داده است كه مبناى تقسيم حكمت به نظرى و عملى از نظر [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، غايت است نه موضوع امّا [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] معتقد است اگر تمايز علوم را به تمايز موضوعات بدانيم بهتر از غايت است، زيرا موضوع جزء علم است امّا غايت خارج از آن و تقسيم به اعتبار جزء، بهتر از تقسيم به اعتبار خارج است. به نظر دكتر حبيبى، در تقسيم حكمت به نظرى و عملى نيز از بيان [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] مى‌توان استنباط كرد كه او در اين مورد مثل ساير موارد، تمايز دو حكمت را به تمايز موضوعات آنها دانسته است: علم به موجوداتى كه خارج از اراده ما هستند، حكمت نظرى است و علم به موجوداتى كه به اراده و اختيار ما هستند، حكمت عملى است و بر اين اساس تكميل نفس در هر دو قسم حكمت، غايت آنهاست نه موضوع<ref>مقدمه مصحح، ص 22- 23</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش