۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
[[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در مقدمۀ كتاب علت تأليف كتاب را اينگونه بيان مىكند: «در اين زمان از كتب اصولى كه بين مردم متداول است، جز كتاب محصل كتابى در دست نيست و آن نيز برخلاف نامش؛ مشتمل بر غث و سمين بسيار مىباشد. خواستم كه آن را از زوائد خالى و مهذب نمايم و آنچه بحث در آن واجب است، ذكر كنم. اگرچه عدهاى از افاضل بر اين كتاب شروحى نوشتهاند و براى توضيح و تبيين مطالب آن جهد و كوشش فراوانى كردهاند، ليكن هيچ يك چنانكه بايد موفق نگشته و از عهدۀ آن چنانكه قاعدۀ انصاف است، برنيامدهاند». | [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در مقدمۀ كتاب علت تأليف كتاب را اينگونه بيان مىكند: «در اين زمان از كتب اصولى كه بين مردم متداول است، جز كتاب محصل كتابى در دست نيست و آن نيز برخلاف نامش؛ مشتمل بر غث و سمين بسيار مىباشد. خواستم كه آن را از زوائد خالى و مهذب نمايم و آنچه بحث در آن واجب است، ذكر كنم. اگرچه عدهاى از افاضل بر اين كتاب شروحى نوشتهاند و براى توضيح و تبيين مطالب آن جهد و كوشش فراوانى كردهاند، ليكن هيچ يك چنانكه بايد موفق نگشته و از عهدۀ آن چنانكه قاعدۀ انصاف است، برنيامدهاند». | ||
در نام اين كتاب اختلاف است، چنانكه ابن شاكر در كتاب فوات الوفيات از آن به تلخيص فى علم الكلام نام مىبرد<ref>ج 2 ص 187</ref>و قاضى نور الله در مجالس المومنين شرح المحصل ناميده <ref>ص 330</ref>و صاحب كشف الحجب و الاستار تلخيص المحصل خوانده است <ref>ص 139</ref>و در نزد اكثر علماء به نقد المحصل مشهور است. | در نام اين كتاب اختلاف است، چنانكه ابن شاكر در كتاب فوات الوفيات از آن به تلخيص فى علم الكلام نام مىبرد<ref>ج 2 ص 187</ref>و قاضى نور الله در مجالس المومنين شرح المحصل ناميده<ref>ص 330</ref>و صاحب كشف الحجب و الاستار تلخيص المحصل خوانده است<ref>ص 139</ref>و در نزد اكثر علماء به نقد المحصل مشهور است. | ||
خواجه از تأليف اين كتاب در سال 669ق فارغ گشته و آن را به علاءالدين عطاملك جوينى اهداء مىكند. | خواجه از تأليف اين كتاب در سال 669ق فارغ گشته و آن را به علاءالدين عطاملك جوينى اهداء مىكند. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
#انصاف و عدم تعصب در نقل و نقد آراء [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]: مؤلف در توضيح آراء [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] تمام انصاف را مراعات كرده و با تعصب مطالب او را نقد نمىكند، بلكه او خود در مقدمۀ كتاب مىگويد: «ان جماعة من الافاضل عمدوا الى شرح هذا الكتاب و توضيح غوامضه و جماعة اخرى ردوا على قواعده و جرحوها و لكن اكثرهم حادوا عن طريق الانصاف و لم تسلم احكامهم من الهوى و التجنى». | #انصاف و عدم تعصب در نقل و نقد آراء [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]: مؤلف در توضيح آراء [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] تمام انصاف را مراعات كرده و با تعصب مطالب او را نقد نمىكند، بلكه او خود در مقدمۀ كتاب مىگويد: «ان جماعة من الافاضل عمدوا الى شرح هذا الكتاب و توضيح غوامضه و جماعة اخرى ردوا على قواعده و جرحوها و لكن اكثرهم حادوا عن طريق الانصاف و لم تسلم احكامهم من الهوى و التجنى». | ||
#مقبول بودن كتاب در نزد غير شيعه: مؤلف همچنانكه گفته شد، مطالب [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] را به دور از تعصب توضيح و نقد مىكند، بلكه در توضيح كلامات ايشان كمال سعى را مبذول مىدارد، از اين رو اين كتاب در نزد اهل تسنن كتاب مقبولى به حساب مىآيد و چنانكه خواهد آمد، اكثر شروح اين كتاب از جانب اهل تسنن مىباشد. | #مقبول بودن كتاب در نزد غير شيعه: مؤلف همچنانكه گفته شد، مطالب [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] را به دور از تعصب توضيح و نقد مىكند، بلكه در توضيح كلامات ايشان كمال سعى را مبذول مىدارد، از اين رو اين كتاب در نزد اهل تسنن كتاب مقبولى به حساب مىآيد و چنانكه خواهد آمد، اكثر شروح اين كتاب از جانب اهل تسنن مىباشد. | ||
#غلبۀ جنبۀ كلامى مؤلف بر جهات فلسفى او: از آن جا كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از متكلمين محسوب مىشود و آراء و عقائد متكلمين در موارد عديدهاى مخالف آراء فلاسفه است، مؤلف كه جنبۀ فلسفىاش غالب بر جنبۀ كلامى اوست، در مسائل مختلف صرفا به توضيح و تفصيل كلام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] اكتفاء مىكند؛ مثلا ذيل قاعدۀ الواحد، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مىگويد: «العلة الواحدة يجوز ان يصدر عنها اكثر من معلول واحد» <ref>ص 237</ref>خواجه تنها به شرح قول فخر اكتفاء كرده، بدون اين كه قول حكماء را اثبات كند و ذيل اعادۀ معدوم، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مىگويد: «اعادة المعدوم عند اصحابنا جائزة» <ref>ص 390</ref>و خواجه صرفا به اين كلام اكتفاء مىكند كه «القول بالاعادة لا يصح الامع القول بان المعدوم شىء ثابت حتى يزول عنه العدم تارة و الوجود اخرى». <ref>ص 391</ref> | #غلبۀ جنبۀ كلامى مؤلف بر جهات فلسفى او: از آن جا كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از متكلمين محسوب مىشود و آراء و عقائد متكلمين در موارد عديدهاى مخالف آراء فلاسفه است، مؤلف كه جنبۀ فلسفىاش غالب بر جنبۀ كلامى اوست، در مسائل مختلف صرفا به توضيح و تفصيل كلام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] اكتفاء مىكند؛ مثلا ذيل قاعدۀ الواحد، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مىگويد: «العلة الواحدة يجوز ان يصدر عنها اكثر من معلول واحد»<ref>ص 237</ref>خواجه تنها به شرح قول فخر اكتفاء كرده، بدون اين كه قول حكماء را اثبات كند و ذيل اعادۀ معدوم، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مىگويد: «اعادة المعدوم عند اصحابنا جائزة»<ref>ص 390</ref>و خواجه صرفا به اين كلام اكتفاء مىكند كه «القول بالاعادة لا يصح الامع القول بان المعدوم شىء ثابت حتى يزول عنه العدم تارة و الوجود اخرى».<ref>ص 391</ref> | ||
#:مؤلف در مبحث امامت، تنها به معرفى [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از شيعۀ اماميه اكتفاء مىكند و فقط قضيۀ بداء و تقيه را كه فخر به شيعۀ اماميه نسبت داده توضيح مىدهد. | #:مؤلف در مبحث امامت، تنها به معرفى [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از شيعۀ اماميه اكتفاء مىكند و فقط قضيۀ بداء و تقيه را كه فخر به شيعۀ اماميه نسبت داده توضيح مىدهد. | ||
#حجت نبودن خبر واحد: يكى از بحثهاى اصول فقه حجيت و عدم حجيت خبر واحد مىباشد. | #حجت نبودن خبر واحد: يكى از بحثهاى اصول فقه حجيت و عدم حجيت خبر واحد مىباشد. | ||
#:قدماء شيعه؛ همچون ابن قبه، [[شيخ مفيد]] و [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] قائلند كه خبر واحد حجت نمىباشد؛ اما [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] ادعاى اجماع كرده است كه خبر واحد حجت است. [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در مبحث امامت مىگويد: منشأ انتساب اعتقاد به بداء به شيعۀ اماميه كلامى است، از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] كه ابتداء اسماعيل را جانشين خود قرار داده بود. سپس حضرت موسى بن جعفر (ع) را به جانشينى برگزيد و وقتى سؤال از علت آن كردند، جواب داد: بدأ لله فى امر اسماعيل. خواجه در ردّ اين انتساب مىگويد: «و هذه رواية و عندهم[شيعۀ اماميه] أن الخبر الواحد لا يوجب علما و لا عمدا». <ref>ص 422</ref> | #:قدماء شيعه؛ همچون ابن قبه، [[شيخ مفيد]] و [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] قائلند كه خبر واحد حجت نمىباشد؛ اما [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] ادعاى اجماع كرده است كه خبر واحد حجت است. [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در مبحث امامت مىگويد: منشأ انتساب اعتقاد به بداء به شيعۀ اماميه كلامى است، از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] كه ابتداء اسماعيل را جانشين خود قرار داده بود. سپس حضرت موسى بن جعفر (ع) را به جانشينى برگزيد و وقتى سؤال از علت آن كردند، جواب داد: بدأ لله فى امر اسماعيل. خواجه در ردّ اين انتساب مىگويد: «و هذه رواية و عندهم[شيعۀ اماميه] أن الخبر الواحد لا يوجب علما و لا عمدا».<ref>ص 422</ref> | ||
==شروح كتاب== | ==شروح كتاب== | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
#انتخاب تلخيص المحصل: اين كتاب در واقع تلخيص، تلخيص و شرح آن مىباشد كه توسط عز الدولة سعد بن منصور ابن سعد بن حسن بن هبة الله بن كمونه بغدادى، نوشته شده است.<ref>الذريعه ج 2 ص 357</ref> | #انتخاب تلخيص المحصل: اين كتاب در واقع تلخيص، تلخيص و شرح آن مىباشد كه توسط عز الدولة سعد بن منصور ابن سعد بن حسن بن هبة الله بن كمونه بغدادى، نوشته شده است.<ref>الذريعه ج 2 ص 357</ref> | ||
#شرح تلخيص المحصل ابوحامد احمد بن على بن شبلى. <ref>كشف الظنون ج 2 ص 1615</ref> | #شرح تلخيص المحصل ابوحامد احمد بن على بن شبلى.<ref>كشف الظنون ج 2 ص 1615</ref> | ||
#شرح تلخيص المحصل عصام الدين ابراهيم بن عربشاه اسفراينى. <ref>كشف الظنون ج 2 ص 1615</ref> | #شرح تلخيص المحصل عصام الدين ابراهيم بن عربشاه اسفراينى.<ref>كشف الظنون ج 2 ص 1615</ref> | ||
==نسخه شناسى== | ==نسخه شناسى== |
ویرایش