پرش به محتوا

تلخیص المحصل: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>')
خط ۵۵: خط ۵۵:
[[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در مقدمۀ كتاب علت تأليف كتاب را اين‌گونه بيان مى‌كند: «در اين زمان از كتب اصولى كه بين مردم متداول است، جز كتاب محصل كتابى در دست نيست و آن نيز برخلاف نامش؛ مشتمل بر غث و سمين بسيار مى‌باشد. خواستم كه آن را از زوائد خالى و مهذب نمايم و آنچه بحث در آن واجب است، ذكر كنم. اگرچه عده‌اى از افاضل بر اين كتاب شروحى نوشته‌اند و براى توضيح و تبيين مطالب آن جهد و كوشش فراوانى كرده‌اند، ليكن هيچ يك چنانكه بايد موفق نگشته و از عهدۀ آن چنانكه قاعدۀ انصاف است، برنيامده‌اند».
[[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در مقدمۀ كتاب علت تأليف كتاب را اين‌گونه بيان مى‌كند: «در اين زمان از كتب اصولى كه بين مردم متداول است، جز كتاب محصل كتابى در دست نيست و آن نيز برخلاف نامش؛ مشتمل بر غث و سمين بسيار مى‌باشد. خواستم كه آن را از زوائد خالى و مهذب نمايم و آنچه بحث در آن واجب است، ذكر كنم. اگرچه عده‌اى از افاضل بر اين كتاب شروحى نوشته‌اند و براى توضيح و تبيين مطالب آن جهد و كوشش فراوانى كرده‌اند، ليكن هيچ يك چنانكه بايد موفق نگشته و از عهدۀ آن چنانكه قاعدۀ انصاف است، برنيامده‌اند».


در نام اين كتاب اختلاف است، چنانكه ابن شاكر در كتاب فوات الوفيات از آن به تلخيص فى علم الكلام نام مى‌برد<ref>ج 2 ص 187</ref> و قاضى نور الله در مجالس المومنين شرح المحصل ناميده <ref>ص 330</ref>و صاحب كشف الحجب و الاستار تلخيص المحصل خوانده است <ref>ص 139</ref>و در نزد اكثر علماء به نقد المحصل مشهور است.
در نام اين كتاب اختلاف است، چنانكه ابن شاكر در كتاب فوات الوفيات از آن به تلخيص فى علم الكلام نام مى‌برد<ref>ج 2 ص 187</ref>و قاضى نور الله در مجالس المومنين شرح المحصل ناميده <ref>ص 330</ref>و صاحب كشف الحجب و الاستار تلخيص المحصل خوانده است <ref>ص 139</ref>و در نزد اكثر علماء به نقد المحصل مشهور است.


خواجه از تأليف اين كتاب در سال 669ق فارغ گشته و آن را به علاءالدين عطاملك جوينى اهداء مى‌كند.
خواجه از تأليف اين كتاب در سال 669ق فارغ گشته و آن را به علاءالدين عطاملك جوينى اهداء مى‌كند.
خط ۸۷: خط ۸۷:
#انصاف و عدم تعصب در نقل و نقد آراء [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]: مؤلف در توضيح آراء [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] تمام انصاف را مراعات كرده و با تعصب مطالب او را نقد نمى‌كند، بلكه او خود در مقدمۀ كتاب مى‌گويد: «ان جماعة من الافاضل عمدوا الى شرح هذا الكتاب و توضيح غوامضه و جماعة اخرى ردوا على قواعده و جرحوها و لكن اكثرهم حادوا عن طريق الانصاف و لم تسلم احكامهم من الهوى و التجنى».
#انصاف و عدم تعصب در نقل و نقد آراء [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]: مؤلف در توضيح آراء [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] تمام انصاف را مراعات كرده و با تعصب مطالب او را نقد نمى‌كند، بلكه او خود در مقدمۀ كتاب مى‌گويد: «ان جماعة من الافاضل عمدوا الى شرح هذا الكتاب و توضيح غوامضه و جماعة اخرى ردوا على قواعده و جرحوها و لكن اكثرهم حادوا عن طريق الانصاف و لم تسلم احكامهم من الهوى و التجنى».
#مقبول بودن كتاب در نزد غير شيعه: مؤلف همچنانكه گفته شد، مطالب [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] را به دور از تعصب توضيح و نقد مى‌كند، بلكه در توضيح كلامات ايشان كمال سعى را مبذول مى‌دارد، از اين رو اين كتاب در نزد اهل تسنن كتاب مقبولى به حساب مى‌آيد و چنانكه خواهد آمد، اكثر شروح اين كتاب از جانب اهل تسنن مى‌باشد.
#مقبول بودن كتاب در نزد غير شيعه: مؤلف همچنانكه گفته شد، مطالب [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] را به دور از تعصب توضيح و نقد مى‌كند، بلكه در توضيح كلامات ايشان كمال سعى را مبذول مى‌دارد، از اين رو اين كتاب در نزد اهل تسنن كتاب مقبولى به حساب مى‌آيد و چنانكه خواهد آمد، اكثر شروح اين كتاب از جانب اهل تسنن مى‌باشد.
#غلبۀ جنبۀ كلامى مؤلف بر جهات فلسفى او: از آن جا كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از متكلمين محسوب مى‌شود و آراء و عقائد متكلمين در موارد عديده‌اى مخالف آراء فلاسفه است، مؤلف كه جنبۀ فلسفى‌اش غالب بر جنبۀ كلامى اوست، در مسائل مختلف صرفا به توضيح و تفصيل كلام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] اكتفاء مى‌كند؛ مثلا ذيل قاعدۀ الواحد، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مى‌گويد: «العلة الواحدة يجوز ان يصدر عنها اكثر من معلول واحد» <ref>ص 237</ref>خواجه تنها به شرح قول فخر اكتفاء كرده، بدون اين كه قول حكماء را اثبات كند و ذيل اعادۀ معدوم، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مى‌گويد: «اعادة المعدوم عند اصحابنا جائزة» <ref>ص 390</ref> و خواجه صرفا به اين كلام اكتفاء مى‌كند كه «القول بالاعادة لا يصح الامع القول بان المعدوم شىء ثابت حتى يزول عنه العدم تارة و الوجود اخرى». <ref>ص 391</ref>
#غلبۀ جنبۀ كلامى مؤلف بر جهات فلسفى او: از آن جا كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از متكلمين محسوب مى‌شود و آراء و عقائد متكلمين در موارد عديده‌اى مخالف آراء فلاسفه است، مؤلف كه جنبۀ فلسفى‌اش غالب بر جنبۀ كلامى اوست، در مسائل مختلف صرفا به توضيح و تفصيل كلام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] اكتفاء مى‌كند؛ مثلا ذيل قاعدۀ الواحد، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مى‌گويد: «العلة الواحدة يجوز ان يصدر عنها اكثر من معلول واحد» <ref>ص 237</ref>خواجه تنها به شرح قول فخر اكتفاء كرده، بدون اين كه قول حكماء را اثبات كند و ذيل اعادۀ معدوم، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مى‌گويد: «اعادة المعدوم عند اصحابنا جائزة» <ref>ص 390</ref>و خواجه صرفا به اين كلام اكتفاء مى‌كند كه «القول بالاعادة لا يصح الامع القول بان المعدوم شىء ثابت حتى يزول عنه العدم تارة و الوجود اخرى». <ref>ص 391</ref>
#:مؤلف در مبحث امامت، تنها به معرفى [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از شيعۀ اماميه اكتفاء مى‌كند و فقط قضيۀ بداء و تقيه را كه فخر به شيعۀ اماميه نسبت داده توضيح مى‌دهد.
#:مؤلف در مبحث امامت، تنها به معرفى [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از شيعۀ اماميه اكتفاء مى‌كند و فقط قضيۀ بداء و تقيه را كه فخر به شيعۀ اماميه نسبت داده توضيح مى‌دهد.
#حجت نبودن خبر واحد: يكى از بحث‌هاى اصول فقه حجيت و عدم حجيت خبر واحد مى‌باشد.
#حجت نبودن خبر واحد: يكى از بحث‌هاى اصول فقه حجيت و عدم حجيت خبر واحد مى‌باشد.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش