۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
| خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''تاريخ اسماعيليان در ايران'''، از آثار «استرويوالودميلا ولاديميرونا» به زبان روسى است كه سركار خانم دكتر پروين منزوى آن را به زبان فارسى ترجمه كرده و آقاى دكتر [[منزوی، علی نقی|علىنقى منزوى]] | '''تاريخ اسماعيليان در ايران'''، از آثار «استرويوالودميلا ولاديميرونا» به زبان روسى است كه سركار خانم دكتر پروين منزوى آن را به زبان فارسى ترجمه كرده و آقاى دكتر [[منزوی، علی نقی|علىنقى منزوى]] پيشگفتارى بر آن نگاشته است. | ||
نام كامل اين اثر عبارت است از «تاريخ اسماعيليان در ايران در سدههاى 5 - 7 هجرى 11 - 13 ميلادى». | نام كامل اين اثر عبارت است از «تاريخ اسماعيليان در ايران در سدههاى 5 - 7 هجرى 11 - 13 ميلادى». | ||
| خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است: | درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است: | ||
1. دكتر [[منزوی، علی نقی|علىنقى منزوى]] | 1. دكتر [[منزوی، علی نقی|علىنقى منزوى]] در مقدمهاش - كه آن را در تاريخ 15 آذر 1384ش، نوشته - يادآور شده است كه: «اين بازپسنشينى و دورى جستن از فلسفه و خرد و فرو رفتن در گرداب ظاهرپرستى از سوى اسماعيليان تا آنجا پيگيرى شد كه داستان بر انديشمندان خودشان نيز مشتبه شد؛ چنانكه مىبينيم برخى از بزرگان اسماعيلى سده نهم، فلسفه را به دشمنان خود نسبت مىدهند و راه خود را همان اسلام ساده سلفى سده نخست بشمار مىآورند كه از سوى خداوند در جزيرةالعرب فرود آمد. ايشان مدعى بودند حاكمان و زورگويان سده سوم بودند كه پايه بنيادين مذهب را با آوردن فلسفه، لرزان كردند و در هم ريختند و در مقابل همه جنبشها نيز در پى نگاهدارى و دفاع از دين بودند. اسماعيليان امروز سه گروهاند: | ||
1. آنان كه به ظاهر دين چنگ انداخته، هرچند كتابهاى ايشان پر از تأويل و باطنىگرايى است؛ ايشان را «مستعليه بهره» مىنامند؛ | 1. آنان كه به ظاهر دين چنگ انداخته، هرچند كتابهاى ايشان پر از تأويل و باطنىگرايى است؛ ايشان را «مستعليه بهره» مىنامند؛ | ||
| خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
بااينكه اسماعيليان در تاريخ خود اين همه دست به پسگرايى زدند، ولى بااينهمه تا اندازهاى رنگ فلسفى و بوى خردگرايى در ايشان (برخى گروههاى آنها) مانده است. پس در برخى از دانشمندان تا اندازهاى آزادى انديشه و ذوق فلسفى ديده مىشود كه در برابر آنها، نويسندگان نوين ايشان هستند» ...<ref>ر. ك.: مقدمه كتاب، ص هفت - هشت</ref> | بااينكه اسماعيليان در تاريخ خود اين همه دست به پسگرايى زدند، ولى بااينهمه تا اندازهاى رنگ فلسفى و بوى خردگرايى در ايشان (برخى گروههاى آنها) مانده است. پس در برخى از دانشمندان تا اندازهاى آزادى انديشه و ذوق فلسفى ديده مىشود كه در برابر آنها، نويسندگان نوين ايشان هستند» ...<ref>ر. ك.: مقدمه كتاب، ص هفت - هشت</ref> | ||
2. گفتنى است كه در مقدمه دكتر [[منزوی، علی نقی|علىنقى منزوى]] | 2. گفتنى است كه در مقدمه دكتر [[منزوی، علی نقی|علىنقى منزوى]] (پدر مترجم)، رگههايى از گرايش افراطى شعوبيت (عربستيزى) مشاهده مىشود؛ بهعنوان مثال دكتر منزوى نوشته است: «جهانبينى هرمى ساسانيان در يورش تازيان، بهظاهر نابود مىشود، ولى پايههاى آن در انديشه مردم ساده كوچه و بازار پايدار مىماند تا آنكه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] در سده چهارم هجرت (260 - 339 برابر با 874 - 950م) از آسياى ميانه برمىخيزد و در خراسان بزرگ در كانون گنوسيزم اسلامى ايرانى پرورش مىيابد... و پس از آشنايى با شيوه و فلسفه سياسى حكومت ساسانيان، گنوسيزم را به زبان تازى (البته ناگزيرانه) مىنگارد و آن را «آراء أهل المدينة الفاضلة» نام مىگذارد. وى يادداشتهاى خود را از روى منابع خداينامكهاى مانده روزگار خود كه در دسترس داشته، گردآورى مىكند و براى آيندگان نگاه مىدارد، سپس سهروردى (549 - 587ق برابر با 1154 - 1194م) هرم اجتماعى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را در هرم فراختر فلسفه خود مىگنجاند و كپى اسلامى «شيدان شيد - تمه» را بهگونه «نور الأنوار - غسق» درمىآورد و بىهراس از خشم جانسوز فرمانروايان كرد تازىگرا در شام براى نسبت دادن اين فلسفه به انديشهوران راستين آن «فيلسوفان خسروانى»، بىباكانه جان و جوانى خود را در اين راه مىبازد...» ...<ref>همان، ص سه - چهار</ref> | ||
همين گرايش در مطالب مترجم درپاورقىها نيز جلوهگر شده است؛ بهعنوان مثال او نوشته است: «انگيزه تكيه سلجوقيان بر نيروهاى يادشده آن بود كه ايرانيان از نخستين سده، اسلام را به شكل گنوسيستى و توحيد اشراقى پدران زردشتى خود پذيرفته بودند كه با توحيد عددى سنّى عربهاى حاكم ناسازگار بود. سپس انديشمندان آزادىخواه ايران اين گنوسيسم اسلامى را به شكل سلاح ايدئولوژيك براى رفض و طرد عرب به كار گرفتند و حكومتهاى ايرانى گنوسيست مسلمان (طاهرى، صفارى، سامانى) تشكيل دادند» ...<ref>همان، ص 7 - 8، پاورقى 1.m.</ref> | همين گرايش در مطالب مترجم درپاورقىها نيز جلوهگر شده است؛ بهعنوان مثال او نوشته است: «انگيزه تكيه سلجوقيان بر نيروهاى يادشده آن بود كه ايرانيان از نخستين سده، اسلام را به شكل گنوسيستى و توحيد اشراقى پدران زردشتى خود پذيرفته بودند كه با توحيد عددى سنّى عربهاى حاكم ناسازگار بود. سپس انديشمندان آزادىخواه ايران اين گنوسيسم اسلامى را به شكل سلاح ايدئولوژيك براى رفض و طرد عرب به كار گرفتند و حكومتهاى ايرانى گنوسيست مسلمان (طاهرى، صفارى، سامانى) تشكيل دادند» ...<ref>همان، ص 7 - 8، پاورقى 1.m.</ref> | ||
ویرایش