۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،پ' به '، پ') |
جز (جایگزینی متن - '،ح' به '، ح') |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
اما از آثار قاضى سعيد به رغم تصريح بر شاگرديش در محضر رجبعلى و فيض.تلمذ در محضر صاحب شوارق به دست نمىآيد، به علاوه ولادت قاضى تنها دو سال قبل از وفات فيض اتفاق افتاده،چگونه اين طفل دوساله به درك محضر استاد فياض،نائل آمده است؟ | اما از آثار قاضى سعيد به رغم تصريح بر شاگرديش در محضر رجبعلى و فيض.تلمذ در محضر صاحب شوارق به دست نمىآيد، به علاوه ولادت قاضى تنها دو سال قبل از وفات فيض اتفاق افتاده،چگونه اين طفل دوساله به درك محضر استاد فياض،نائل آمده است؟ | ||
قاضى سعيد در فلسفه بيشتر از مولى رجبعلى متأثر است تااز فيض.مولى رجبعلى تبريزى متخلّص به واحد از شاگردان حكيم مير ابوالقاسم فندرسكى استرآبادى(م 1050)از حكماى نامدار عصر صفوى و مورد احترام سلاطين صفوى بوده است.وى از حكماى مشاء به حساب مىآيد.در محضر پرفيض او قاضى سعيد قمى، و برادرش حكيم محمّد حسن قمى، مير قوام الدين حكيم، ملا عباس مولوى صاحب اصول الفوائد، ملا محمّد تنكابنى، مير قوام الدين رازى و محمّد رفيع پيرزاده تربيت شدهاند.پيرزاده تقريرات استاد خود را به نام معارف الهيه<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران،ج 2، تهيه و مقدمه و تعليق از [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلال الدين آشتيانى]]، بخشى از المعارف الاهيه،ص 448-449.</ref>ضبط كرده است.از ملا رجبعلى تبريزى رسالهاى در اثبات واجب<ref> ملا رجبعلى تبريزى، رسالۀ اثبات واجب،در جلد اوّل منتخباتى از آثار حكماى ايران،ص 220-243.</ref>و كتابى به نام اصول آصفيه<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران،ج 1،گزيدهاى از رساله آصفيه(الاصل الاصيل)ص 244-271.</ref> به جا مانده است.آثار رجبعلى و تقريرات شاگردانش از دروس | قاضى سعيد در فلسفه بيشتر از مولى رجبعلى متأثر است تااز فيض.مولى رجبعلى تبريزى متخلّص به واحد از شاگردان حكيم مير ابوالقاسم فندرسكى استرآبادى(م 1050)از حكماى نامدار عصر صفوى و مورد احترام سلاطين صفوى بوده است.وى از حكماى مشاء به حساب مىآيد.در محضر پرفيض او قاضى سعيد قمى، و برادرش حكيم محمّد حسن قمى، مير قوام الدين حكيم، ملا عباس مولوى صاحب اصول الفوائد، ملا محمّد تنكابنى، مير قوام الدين رازى و محمّد رفيع پيرزاده تربيت شدهاند.پيرزاده تقريرات استاد خود را به نام معارف الهيه<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران،ج 2، تهيه و مقدمه و تعليق از [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلال الدين آشتيانى]]، بخشى از المعارف الاهيه،ص 448-449.</ref>ضبط كرده است.از ملا رجبعلى تبريزى رسالهاى در اثبات واجب<ref> ملا رجبعلى تبريزى، رسالۀ اثبات واجب،در جلد اوّل منتخباتى از آثار حكماى ايران،ص 220-243.</ref>و كتابى به نام اصول آصفيه<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران،ج 1،گزيدهاى از رساله آصفيه(الاصل الاصيل)ص 244-271.</ref> به جا مانده است.آثار رجبعلى و تقريرات شاگردانش از دروس وى، حاكى از احاطۀ وى بر آراى فلسفى است.اما در فلسفه صاحب آراى متفرّدى است كه اشاره به امهات آنها بىوجه نيست: | ||
1-وجود در ماسوى اللّه مشترك معنوى، و ميان واجب و ممكن مشترك لفظى است.<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، رسالۀ اثبات واجب،ج 1، ص 222.</ref> | 1-وجود در ماسوى اللّه مشترك معنوى، و ميان واجب و ممكن مشترك لفظى است.<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، رسالۀ اثبات واجب،ج 1، ص 222.</ref> | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
از قاضى سعيد آثار فراوانى به جا مانده است.با توجه به اينكه ارباب تراجم شاگرد قابلتوجهى براى قاضى سعيد ذكر نكردهاند،ظاهرا بايد وى بيشتر به تأليف عنايت كرده باشد تا به تدريس.اكثر آثار وى در شرح احاديث است.همچنين همۀ آثار وى به استثناى كليد بهشت و اسرار الصنايع به زبان عربى نگاشته شده است.به فارسى و عربى شعر مىسروده و آثارش آكنده از آيات و روايات و كلمات | از قاضى سعيد آثار فراوانى به جا مانده است.با توجه به اينكه ارباب تراجم شاگرد قابلتوجهى براى قاضى سعيد ذكر نكردهاند،ظاهرا بايد وى بيشتر به تأليف عنايت كرده باشد تا به تدريس.اكثر آثار وى در شرح احاديث است.همچنين همۀ آثار وى به استثناى كليد بهشت و اسرار الصنايع به زبان عربى نگاشته شده است.به فارسى و عربى شعر مىسروده و آثارش آكنده از آيات و روايات و كلمات عرفا، حكما، متكلمان، مفسران و محدثان است.به دست آوردن ترتيب | ||
زمانى آثار قاضى سعيد كمى دشوار است،چرا كه ظاهرا جمعى از اين آثار را در عرض هم مىنگاشته است.روح حاكم بر آثار او عرفانى و صوفىمنشانه است، هرچند قالبى كه براى تأليف انتخاب كرده،غالبا قالب فلسفى است. | زمانى آثار قاضى سعيد كمى دشوار است،چرا كه ظاهرا جمعى از اين آثار را در عرض هم مىنگاشته است.روح حاكم بر آثار او عرفانى و صوفىمنشانه است، هرچند قالبى كه براى تأليف انتخاب كرده،غالبا قالب فلسفى است. | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
1-الاربعينيّات لكشف انوار القدسيّات؛مجموعهاى از ده يا يازده رساله كه قاضى سعيد قبلا آنها را مستقلا تصنيف كرد و سپس تصميم به الحاق آنها در مجموعۀ اربعينيّا گرفت.اين مجموعه در رديف آخرين اثر قاضى محسوب مىشود.وى در نظر داشت در اين مجموعه چهل رساله جمعآورى كند كه عمرش كفاف نداد.رسائل اين مجموعه عبارتند از: | 1-الاربعينيّات لكشف انوار القدسيّات؛مجموعهاى از ده يا يازده رساله كه قاضى سعيد قبلا آنها را مستقلا تصنيف كرد و سپس تصميم به الحاق آنها در مجموعۀ اربعينيّا گرفت.اين مجموعه در رديف آخرين اثر قاضى محسوب مىشود.وى در نظر داشت در اين مجموعه چهل رساله جمعآورى كند كه عمرش كفاف نداد.رسائل اين مجموعه عبارتند از: | ||
1-رسالۀ روح الصلوة.<ref> دكتر حبيبى، رسالۀ اوّل الاربعينيّات را همين رسالۀ حقيقة الصلوة شمرده،(مقدّمه شرح عقايد الصدوق،ج 1) | 1-رسالۀ روح الصلوة.<ref> دكتر حبيبى، رسالۀ اوّل الاربعينيّات را همين رسالۀ حقيقة الصلوة شمرده،(مقدّمه شرح عقايد الصدوق،ج 1)، حال آنكه مرحوم مشكوة، رسالۀ اول الاربعينيات را رسالۀ روح الصلوة ذكر كرده است.ر.ك:مقدمه كليد بهشت.</ref>تفصيل رسالۀ حقيقة الصلوة سابق الذكر. | ||
2-رسالة اشارة و بشارة فى حقيقة الاختلاف الواقع فى القرآت السبع (1089 قم). | 2-رسالة اشارة و بشارة فى حقيقة الاختلاف الواقع فى القرآت السبع (1089 قم). | ||
خط ۲۰۵: | خط ۲۰۵: | ||
2-نفى وجود ذهنى و علم حصولى نفس«علم نفس به اشياء حصولى نيست، بلكه حضورى به معناى مشهور هم نيست،چه حضور به معنى مشهور در ميانه جسم و جسمانيات مىباشد و اگر مجازا گويند كه اشياء همگى حاضرند در نزد نفس، مراد اين معنى خواهد بود كه هيچ يك از اشياء غايب نيستند از نظر نفس عاقله...پس حاضر بودن از اشياء ظاهر بودن آن است مر نفس عاقله را نه حضور به معنى مشهور،چه حضور اشياء در نزد نفس شبيه است به حضور معلول نزد علّت.»<ref> همان،ص 109.</ref> | 2-نفى وجود ذهنى و علم حصولى نفس«علم نفس به اشياء حصولى نيست، بلكه حضورى به معناى مشهور هم نيست،چه حضور به معنى مشهور در ميانه جسم و جسمانيات مىباشد و اگر مجازا گويند كه اشياء همگى حاضرند در نزد نفس، مراد اين معنى خواهد بود كه هيچ يك از اشياء غايب نيستند از نظر نفس عاقله...پس حاضر بودن از اشياء ظاهر بودن آن است مر نفس عاقله را نه حضور به معنى مشهور،چه حضور اشياء در نزد نفس شبيه است به حضور معلول نزد علّت.»<ref> همان،ص 109.</ref> | ||
3-تجرّد نفوس | 3-تجرّد نفوس نباتى، حيوانى و انسانى.«چرا كه خواص صور مادى با آنها نيست و حق هم اين است كه آنها هم مجرّدند...نفس مطلقا مادى نمىتواند بود تا چه رسد به نفس انسانى.»<ref> همان،ص 109.</ref> | ||
4-تسلسل را مانند متكلمين بدون شروط اجتماع در وجود و ترتّب باطل مىداند.«غير متناهى بودن سلسله اعداد مطلقا محال است خواه مترتّب باشند چنانكه در سلسله علل فاعليه محتمل است و خواه غير مترتّب،چنانكه در نفوس انسانى متأخرين مىگويند و مىپندارند كه اين معنى حق و مذهب قدماست.»<ref> همان،ص 50.</ref> | 4-تسلسل را مانند متكلمين بدون شروط اجتماع در وجود و ترتّب باطل مىداند.«غير متناهى بودن سلسله اعداد مطلقا محال است خواه مترتّب باشند چنانكه در سلسله علل فاعليه محتمل است و خواه غير مترتّب،چنانكه در نفوس انسانى متأخرين مىگويند و مىپندارند كه اين معنى حق و مذهب قدماست.»<ref> همان،ص 50.</ref> | ||
خط ۲۳۳: | خط ۲۳۳: | ||
10-علم واجب تعالى نه حصولى است مثل مشائيين و نه حضورى است به گفته اشراقىها.«ليكن در نفس الامر هيچ كدام از اين دو مذهب معقول نيست، بلكه تلاش در | 10-علم واجب تعالى نه حصولى است مثل مشائيين و نه حضورى است به گفته اشراقىها.«ليكن در نفس الامر هيچ كدام از اين دو مذهب معقول نيست، بلكه تلاش در | ||
دانستن كنه علم واجب تعالى و استكشاف از كيفيت آن معقول نيست...پس استكشاف از علم واجب تعالى در حقيقت تلاش محال كردن است.»<ref> قاضى سعيد قمى، كليد بهشت،ص 75.</ref>در كتاب اربعين در شرح حديث عمران صابى نيز علم در مرتبه و موطن ذات را انكار كرده است.<ref> قاضى سعيد قمى،شرح الاربعين، به نقل از | دانستن كنه علم واجب تعالى و استكشاف از كيفيت آن معقول نيست...پس استكشاف از علم واجب تعالى در حقيقت تلاش محال كردن است.»<ref> قاضى سعيد قمى، كليد بهشت،ص 75.</ref>در كتاب اربعين در شرح حديث عمران صابى نيز علم در مرتبه و موطن ذات را انكار كرده است.<ref> قاضى سعيد قمى،شرح الاربعين، به نقل از آشتيانى، حاشيه اثولوجيا،ص 158.</ref> | ||
11-بحث از واجب الوجود مسألهاى فلسفى نيست | 11-بحث از واجب الوجود مسألهاى فلسفى نيست | ||
«حضرت واجب الوجود-تعالى شأنه-داخل در تحت هيچ علمى از علوم نيست و نمىتواند | «حضرت واجب الوجود-تعالى شأنه-داخل در تحت هيچ علمى از علوم نيست و نمىتواند بود، حتى در علم الهى همچنانكه مشهور است داخل نمىتواند بود،چه موضوع علم الهى چنانكه مقرّر شده است، مفهوم موجود به معنى مشهور است و از تقرير گذشته معلوم شد كه واجب الوجود-تعالى شأنه-نه خارج است از اين مفهوم، پس چون داخل در علم الهى تواند بود؟بلى نهايت آنچه در علم الهى ثابت تواند شد و مىشود اثبات اوست-تعالى شأنه.»<ref> قاضى سعيد قمى، كليد بهشت،ص 66.</ref> | ||
12-قول به خلق جميع اشيا از عدم.«كل مصنوع يصدر من الصانعين بامره اذا نسب الى الله فهو مصنوع لا من شىء و اذا نسب الى تلك الواسطه فهو من شىء و هذا عجيب! و لا تعجب من ذلك،فانّ امر اللّه كله عجب!و ذلك لما قلنا انّه يمتنع ان يكون للاشياء بالنسبته اليه تقدم او تأخر او سبق او لحوق و الاّ لما استوى نسبته الى كل شىء بل انّما ذلك بالنظر الى انفسها.»<ref> قاضى سعيد قمى،شرح توحيد الصدوق،ج 1،202.</ref> | 12-قول به خلق جميع اشيا از عدم.«كل مصنوع يصدر من الصانعين بامره اذا نسب الى الله فهو مصنوع لا من شىء و اذا نسب الى تلك الواسطه فهو من شىء و هذا عجيب! و لا تعجب من ذلك،فانّ امر اللّه كله عجب!و ذلك لما قلنا انّه يمتنع ان يكون للاشياء بالنسبته اليه تقدم او تأخر او سبق او لحوق و الاّ لما استوى نسبته الى كل شىء بل انّما ذلك بالنظر الى انفسها.»<ref> قاضى سعيد قمى،شرح توحيد الصدوق،ج 1،202.</ref> | ||
خط ۲۴۹: | خط ۲۴۹: | ||
14-زمان سه طبقه دارد:1-زمان فشرده و متراكم، مانند زمان كائنات مادى و مدت حركات حسى 2-زمان لطيف، مانند مدت حركات روحانيات مدبّر عالم | 14-زمان سه طبقه دارد:1-زمان فشرده و متراكم، مانند زمان كائنات مادى و مدت حركات حسى 2-زمان لطيف، مانند مدت حركات روحانيات مدبّر عالم | ||
جسمانى، حركات ملائك به وحى و الهام و نصرت و انتقام، حركات جن و ارواح 3-زمان الطف، همچون زمان ارواح عاليه و انوار قادسه.پس هروجودى داراى مقدار | |||
زمان خاص و مشخصى است.ساختهاى سهگانه زمانى با توجه به لطافت شيوۀ وجودى از عالم محسوس به عالم مثال و از آنجا به عالم معنوى افزايش مىيابد، مقدار زمانى كه به يك وجود معنوى داده شده، مىتواند در اين صورت تمامى وجود را شامل شده،گذشته و آينده را در زمان حال حاضر داشته باشد.<ref> همان،ج 1،ص 152.</ref> | زمان خاص و مشخصى است.ساختهاى سهگانه زمانى با توجه به لطافت شيوۀ وجودى از عالم محسوس به عالم مثال و از آنجا به عالم معنوى افزايش مىيابد، مقدار زمانى كه به يك وجود معنوى داده شده، مىتواند در اين صورت تمامى وجود را شامل شده،گذشته و آينده را در زمان حال حاضر داشته باشد.<ref> همان،ج 1،ص 152.</ref> | ||
خط ۲۷۶: | خط ۲۷۶: | ||
سعيد بىتوجه به لوازم مبانى دو استاد خود كوشيده است تا نسبت به هردو استاد وفادار بماند.<ref> استاد آشتيانى در جلد سوم منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ص 17 و 18 نوشته است: «قاضى سعيد در مشرب فلسفه و عرفان تابع استاد عظيم خود علاّمه كاشانى ملا محسن فيض و او تلميذ محض و مقرّر بدون چون و چراى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] است.چون قاضى از حوزۀ تدريس ملا عبدالرزاق و معاصر وى ملا رجبعلى بهره برده است گاهى بر مبانى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] مناقشه مىنمايد كه برطبق مبانى و قواعدى(كه از باب تأثر زياد از استاد خود فيض)پذيرفته است و در واقع همۀ مطالب او بر آن قواعد استوار است، اين اشكالات بىاصل و غير وارد است. | سعيد بىتوجه به لوازم مبانى دو استاد خود كوشيده است تا نسبت به هردو استاد وفادار بماند.<ref> استاد آشتيانى در جلد سوم منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ص 17 و 18 نوشته است: «قاضى سعيد در مشرب فلسفه و عرفان تابع استاد عظيم خود علاّمه كاشانى ملا محسن فيض و او تلميذ محض و مقرّر بدون چون و چراى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] است.چون قاضى از حوزۀ تدريس ملا عبدالرزاق و معاصر وى ملا رجبعلى بهره برده است گاهى بر مبانى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] مناقشه مىنمايد كه برطبق مبانى و قواعدى(كه از باب تأثر زياد از استاد خود فيض)پذيرفته است و در واقع همۀ مطالب او بر آن قواعد استوار است، اين اشكالات بىاصل و غير وارد است. | ||
از اين جهت بعضى از اساتيد چندان توجّهى به او ننمودهاند و او را غير متضلّع در حكمت نظرى دانستهاند.به عقيدۀ حقير حق آن است كه او در حكمت متعاليه تضلّع و تخصّص تام نظير آخوند نورى و تلاميذ او ندارد؛ولى از باب اينكه مدّتها به درس فيض حاضر نشده است،قهرا كثيرى از مبانى اين حكمت را پذيرفته است...قاضى سعيد در تصوف بيشتر از فلسفۀ نظرى خبرگى دارد...». | از اين جهت بعضى از اساتيد چندان توجّهى به او ننمودهاند و او را غير متضلّع در حكمت نظرى دانستهاند.به عقيدۀ حقير حق آن است كه او در حكمت متعاليه تضلّع و تخصّص تام نظير آخوند نورى و تلاميذ او ندارد؛ولى از باب اينكه مدّتها به درس فيض حاضر نشده است،قهرا كثيرى از مبانى اين حكمت را پذيرفته است...قاضى سعيد در تصوف بيشتر از فلسفۀ نظرى خبرگى دارد...». | ||
</ref>اما در موارد اختلاف دو استاد از قبيل اصالت ماهيت يا | </ref>اما در موارد اختلاف دو استاد از قبيل اصالت ماهيت يا وجود، حركت جوهرى، وجود ذهنى، اشتراك لفظى يا معنوى وجود، تركيب اتحادى ياانضمامى وجود و ماهيت و بحث صفات واجب مبانى ملارجبعلى را پذيرفته،غافل از اينكه پذيرش اين مبانى لوازمى دارد كه با ديگر مبانى حكمت متعاليه از اساس ناسازگار است. | ||
لذا آثار قاضى سعيد علاوه بر اشكالات وارده به مدرسه ملا رجبعلى، به تناقض درونى دچار است.از يك سو حركت جوهرى را ابطال كرده، از سوى ديگر به اتحاد نفس با صور عقلى، ارباب انواع و تكامل نفوس راى داده است.جالب اينكه در غالب اين موارد با استفاده از كلمات صدر المتألهين بدون اينكه ذكرى از وى كند به مناقشه در ديگر آراى صدرا پرداخته است.يا به رغم استفادۀ فراوان از حكمت متعاليه در بحث از علم واجب، علم حضورى واجب را انكار مىكند.يا اينكه با | لذا آثار قاضى سعيد علاوه بر اشكالات وارده به مدرسه ملا رجبعلى، به تناقض درونى دچار است.از يك سو حركت جوهرى را ابطال كرده، از سوى ديگر به اتحاد نفس با صور عقلى، ارباب انواع و تكامل نفوس راى داده است.جالب اينكه در غالب اين موارد با استفاده از كلمات صدر المتألهين بدون اينكه ذكرى از وى كند به مناقشه در ديگر آراى صدرا پرداخته است.يا به رغم استفادۀ فراوان از حكمت متعاليه در بحث از علم واجب، علم حضورى واجب را انكار مىكند.يا اينكه با |
ویرایش