۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،ل' به '، ل') |
جز (جایگزینی متن - '،پ' به '، پ') |
||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
4-تركيب وجود و ماهيت تركيبى انضمامى است.وجود زايد بر ماهيت در خارج مىباشد و حمل وجود بر ماهيت نظير حمل اعراض خارجى بر جوهر به حساب مىآيد.<ref>همان،ص 257.</ref> | 4-تركيب وجود و ماهيت تركيبى انضمامى است.وجود زايد بر ماهيت در خارج مىباشد و حمل وجود بر ماهيت نظير حمل اعراض خارجى بر جوهر به حساب مىآيد.<ref>همان،ص 257.</ref> | ||
5-ماهيت مجعول اوّل و بالذات و وجود مجعول ثانى و بالعرض است.عليت و تأثير و معلوليت و تأثر در سنخ ماهيات است نه در وجود<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران،ج 2، المعارف | 5-ماهيت مجعول اوّل و بالذات و وجود مجعول ثانى و بالعرض است.عليت و تأثير و معلوليت و تأثر در سنخ ماهيات است نه در وجود<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران،ج 2، المعارف الالهيه، پيرزاده(تقريرات درس مولى رجبعلى تبريزى)،ص 486 و ج 1،ص 259 از رسالۀ آصفيه..</ref>. | ||
6-وجود ذهنى باطل است. | 6-وجود ذهنى باطل است. | ||
خط ۲۰۱: | خط ۲۰۱: | ||
قاضى سعيد در مسائل فلسفى آراى خاصى دارد كه ذكر اهمّ آنها بىفايده نيست: | قاضى سعيد در مسائل فلسفى آراى خاصى دارد كه ذكر اهمّ آنها بىفايده نيست: | ||
1-اصالت ماهيت و فرعيت وجود«شىء به اصليت اولى است از | 1-اصالت ماهيت و فرعيت وجود«شىء به اصليت اولى است از وجود، پس ثابت شد كه از اين دو اثر شىء اصل است و وجود فرع آن و صفت آن...بايد كه اصليت ماهيت و شىء را باشد و هرگاه ماهيت اصل باشد تقدم برحسب رتبه نيز او را خواهد بود نه وجود را.»<ref> مشكوة، مقدمه، كليد بهشت قاضى سعيد قمى،ص 11.</ref> | ||
2-نفى وجود ذهنى و علم حصولى نفس«علم نفس به اشياء حصولى نيست، بلكه حضورى به معناى مشهور هم نيست،چه حضور به معنى مشهور در ميانه جسم و جسمانيات مىباشد و اگر مجازا گويند كه اشياء همگى حاضرند در نزد نفس، مراد اين معنى خواهد بود كه هيچ يك از اشياء غايب نيستند از نظر نفس عاقله...پس حاضر بودن از اشياء ظاهر بودن آن است مر نفس عاقله را نه حضور به معنى مشهور،چه حضور اشياء در نزد نفس شبيه است به حضور معلول نزد علّت.»<ref> همان،ص 109.</ref> | 2-نفى وجود ذهنى و علم حصولى نفس«علم نفس به اشياء حصولى نيست، بلكه حضورى به معناى مشهور هم نيست،چه حضور به معنى مشهور در ميانه جسم و جسمانيات مىباشد و اگر مجازا گويند كه اشياء همگى حاضرند در نزد نفس، مراد اين معنى خواهد بود كه هيچ يك از اشياء غايب نيستند از نظر نفس عاقله...پس حاضر بودن از اشياء ظاهر بودن آن است مر نفس عاقله را نه حضور به معنى مشهور،چه حضور اشياء در نزد نفس شبيه است به حضور معلول نزد علّت.»<ref> همان،ص 109.</ref> | ||
خط ۲۲۳: | خط ۲۲۳: | ||
«اتصاف واجب الوجود به هيچ چيز ممكن و محسوس نيست،چرا كه هرصفتى كه هست صفت موجود به معناى مشهور است.»<ref> همان،ص 69.</ref> | «اتصاف واجب الوجود به هيچ چيز ممكن و محسوس نيست،چرا كه هرصفتى كه هست صفت موجود به معناى مشهور است.»<ref> همان،ص 69.</ref> | ||
9-نفى قول به زايد بودن صفات در ذات واجب و نفى قول به عينيت صفات و ذات واجب.«شناعت اين قول بر جميع عقلا ظاهر | 9-نفى قول به زايد بودن صفات در ذات واجب و نفى قول به عينيت صفات و ذات واجب.«شناعت اين قول بر جميع عقلا ظاهر است، پس معلوم شد كه هرگز صفت عين | ||
ذات نمىتواند بود، همچنانكه ذات غير عين صفت نمىباشد و معقول نيست كه عقلا به اين قسم مقالات مموّه روى اندود كنند كه هرگاه شكافته شود، بىمعنى برآيد كما لا يخفى.»<ref> همان،ص 68-71.</ref> | ذات نمىتواند بود، همچنانكه ذات غير عين صفت نمىباشد و معقول نيست كه عقلا به اين قسم مقالات مموّه روى اندود كنند كه هرگاه شكافته شود، بىمعنى برآيد كما لا يخفى.»<ref> همان،ص 68-71.</ref> | ||
خط ۲۳۷: | خط ۲۳۷: | ||
11-بحث از واجب الوجود مسألهاى فلسفى نيست | 11-بحث از واجب الوجود مسألهاى فلسفى نيست | ||
«حضرت واجب الوجود-تعالى شأنه-داخل در تحت هيچ علمى از علوم نيست و نمىتواند بود،حتى در علم الهى همچنانكه مشهور است داخل نمىتواند بود،چه موضوع علم الهى چنانكه مقرّر شده است، مفهوم موجود به معنى مشهور است و از تقرير گذشته معلوم شد كه واجب الوجود-تعالى شأنه-نه خارج است از اين | «حضرت واجب الوجود-تعالى شأنه-داخل در تحت هيچ علمى از علوم نيست و نمىتواند بود،حتى در علم الهى همچنانكه مشهور است داخل نمىتواند بود،چه موضوع علم الهى چنانكه مقرّر شده است، مفهوم موجود به معنى مشهور است و از تقرير گذشته معلوم شد كه واجب الوجود-تعالى شأنه-نه خارج است از اين مفهوم، پس چون داخل در علم الهى تواند بود؟بلى نهايت آنچه در علم الهى ثابت تواند شد و مىشود اثبات اوست-تعالى شأنه.»<ref> قاضى سعيد قمى، كليد بهشت،ص 66.</ref> | ||
12-قول به خلق جميع اشيا از عدم.«كل مصنوع يصدر من الصانعين بامره اذا نسب الى الله فهو مصنوع لا من شىء و اذا نسب الى تلك الواسطه فهو من شىء و هذا عجيب! و لا تعجب من ذلك،فانّ امر اللّه كله عجب!و ذلك لما قلنا انّه يمتنع ان يكون للاشياء بالنسبته اليه تقدم او تأخر او سبق او لحوق و الاّ لما استوى نسبته الى كل شىء بل انّما ذلك بالنظر الى انفسها.»<ref> قاضى سعيد قمى،شرح توحيد الصدوق،ج 1،202.</ref> | 12-قول به خلق جميع اشيا از عدم.«كل مصنوع يصدر من الصانعين بامره اذا نسب الى الله فهو مصنوع لا من شىء و اذا نسب الى تلك الواسطه فهو من شىء و هذا عجيب! و لا تعجب من ذلك،فانّ امر اللّه كله عجب!و ذلك لما قلنا انّه يمتنع ان يكون للاشياء بالنسبته اليه تقدم او تأخر او سبق او لحوق و الاّ لما استوى نسبته الى كل شىء بل انّما ذلك بالنظر الى انفسها.»<ref> قاضى سعيد قمى،شرح توحيد الصدوق،ج 1،202.</ref> |
ویرایش