پرش به محتوا

ابن سینا، حسین بن عبدالله: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'على بن زيد بيهقى' به 'على بن زيد بيهقى '
جز (جایگزینی متن - '؛ا' به '؛ ا')
جز (جایگزینی متن - 'على بن زيد بيهقى' به 'على بن زيد بيهقى ')
خط ۸۵: خط ۸۵:
وى در حدود 392 ق در جامۀ فقيهان با طيلسان و تحت الحنك از بخارا به گرگانج در شمال غربى خوارزم رفت و در آنجا به حضور على ابن مأمون بن محمد خوارزمشاه، از فرمانروايان آل مأمون (تا ح 387-399 ق) معرفى شد. در اين هنگام ابوالحسين سهيلى كه به گفتۀ خود ابن سينا «دوستدار اين گونه دانشها» بوده مقام وزارت را بر عهده داشته است.  
وى در حدود 392 ق در جامۀ فقيهان با طيلسان و تحت الحنك از بخارا به گرگانج در شمال غربى خوارزم رفت و در آنجا به حضور على ابن مأمون بن محمد خوارزمشاه، از فرمانروايان آل مأمون (تا ح 387-399 ق) معرفى شد. در اين هنگام ابوالحسين سهيلى كه به گفتۀ خود ابن سينا «دوستدار اين گونه دانشها» بوده مقام وزارت را بر عهده داشته است.  


نام اين مرد در متن گزارش ابن سينا و نيز متن على بن زيد بيهقى (ص 45) ابوالحسين آمده است، اما ثعالبى در يتيمة الدهر (254/4) نام وى را ابوالحسن احمد بن محمد سهيلى آورده است و مى‌گويد وى در 404 ق به بغداد رفت و در آنجا در 418 ق درگذشت. در گرگانج حقوق ماهيانه‌اى براى ابن سينا مقرر گرديد كه به گفتۀ خودش براى «معاش كسى چون او كفايت مى‌كرد».
نام اين مرد در متن گزارش ابن سينا و نيز متن [[بیهقی، علی بن زید|على بن زيد بيهقى]]  (ص 45) ابوالحسين آمده است، اما ثعالبى در يتيمة الدهر (254/4) نام وى را ابوالحسن احمد بن محمد سهيلى آورده است و مى‌گويد وى در 404 ق به بغداد رفت و در آنجا در 418 ق درگذشت. در گرگانج حقوق ماهيانه‌اى براى ابن سينا مقرر گرديد كه به گفتۀ خودش براى «معاش كسى چون او كفايت مى‌كرد».


پس از چندى، به گفتۀ ابن سينا، بار ديگر «ضرورت وى را بر آن داشت» كه گرگانج را ترك كند. وى در بارۀ چگونگى اين ضرورت چيزى نمى‌گويد، اما از سوى ديگر، نظامى عروضى (ص 77) داستانى را مى‌آورد كه بنا بر آن، سلطان محمود غزنوى (حك 388-421 ق) از خوارزمشاه ابوالعباس مأمون بن مأمون درخواست كرد كه چند تن از دانشمندان دربار خود، از جمله ابن سينا را به دربار وى گسيل دارد.  
پس از چندى، به گفتۀ ابن سينا، بار ديگر «ضرورت وى را بر آن داشت» كه گرگانج را ترك كند. وى در بارۀ چگونگى اين ضرورت چيزى نمى‌گويد، اما از سوى ديگر، نظامى عروضى (ص 77) داستانى را مى‌آورد كه بنا بر آن، سلطان محمود غزنوى (حك 388-421 ق) از خوارزمشاه ابوالعباس مأمون بن مأمون درخواست كرد كه چند تن از دانشمندان دربار خود، از جمله ابن سينا را به دربار وى گسيل دارد.  
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
بدين سان ابن سينا چندى متوارى بود و در خانۀ مردى به نام ابوغالب عطار پنهان مى‌زيست و نوشتن بقيۀ کتاب شفا را از سر گرفت و پس از پايان دادن به همۀ بخشهاى «طبيعيات» (جز کتاب «الحيوان») و «الهيات» آن، بخش «منطق» را آغاز كرد و برخى از آن را نوشت.  
بدين سان ابن سينا چندى متوارى بود و در خانۀ مردى به نام ابوغالب عطار پنهان مى‌زيست و نوشتن بقيۀ کتاب شفا را از سر گرفت و پس از پايان دادن به همۀ بخشهاى «طبيعيات» (جز کتاب «الحيوان») و «الهيات» آن، بخش «منطق» را آغاز كرد و برخى از آن را نوشت.  


در اين ميان ظاهرا ابن سينا نهانى با علاء الدوله (بو جعفر محمد بن دشمنزار يا دشمنزيار معروف به ابن كاكويه) فرمانرواى اصفهان مكاتبه مى‌كرده است. علاء الدوله را سيّده از 398 ق به حكومت اصفهان منصوب كرده بود. علاء الدوله خويشاوند دور آل بويه و پدرش دايى يا خالوى (كاكوى) سيّده مادر مجد الدوله و شمس الدوله بوده است. وى تا سال مرگش (431 ق) -جز براى مدت كوتاهى كه سرداران سلطان مسعود غزنوى، وى را از آنجا بيرون راندند-بر اصفهان حكومت مى‌كرد. از سوى ديگر، بنا بر گزارش على بن زيد بيهقى (ص 50) علاء الدوله خود مكاتبه با ابن سينا را آغاز كرده و از وى خواسته است كه به اصفهان و دربار وى برود.  
در اين ميان ظاهرا ابن سينا نهانى با علاء الدوله (بو جعفر محمد بن دشمنزار يا دشمنزيار معروف به ابن كاكويه) فرمانرواى اصفهان مكاتبه مى‌كرده است. علاء الدوله را سيّده از 398 ق به حكومت اصفهان منصوب كرده بود. علاء الدوله خويشاوند دور آل بويه و پدرش دايى يا خالوى (كاكوى) سيّده مادر مجد الدوله و شمس الدوله بوده است. وى تا سال مرگش (431 ق) -جز براى مدت كوتاهى كه سرداران سلطان مسعود غزنوى، وى را از آنجا بيرون راندند-بر اصفهان حكومت مى‌كرد. از سوى ديگر، بنا بر گزارش [[بیهقی، علی بن زید|على بن زيد بيهقى]]  (ص 50) علاء الدوله خود مكاتبه با ابن سينا را آغاز كرده و از وى خواسته است كه به اصفهان و دربار وى برود.  


به هر روى، پس از چندى تاج الملك كوهى (ابونصر ابراهيم بن بهرام) كه بنا بر گزارش [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] (حوادث سال 411 ق) ظاهرا پس از امتناع ابن سينا از پذيرفتن وزارت شمس الدوله براى بار دوم، وزير وى شده بود، ابن سينا را متهم كرد كه با علاء الدوله نهانى نامه نگارى مى‌كند. سپس كسان را به جست و جوى وى برانگيخت.  
به هر روى، پس از چندى تاج الملك كوهى (ابونصر ابراهيم بن بهرام) كه بنا بر گزارش [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] (حوادث سال 411 ق) ظاهرا پس از امتناع ابن سينا از پذيرفتن وزارت شمس الدوله براى بار دوم، وزير وى شده بود، ابن سينا را متهم كرد كه با علاء الدوله نهانى نامه نگارى مى‌كند. سپس كسان را به جست و جوى وى برانگيخت.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش