پرش به محتوا

تفسير نورالثقلين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '،ب' به '، ب'
جز (جایگزینی متن - '،ا' به '، ا')
جز (جایگزینی متن - '،ب' به '، ب')
خط ۵۴: خط ۵۴:




شيخ آغا بزرگ در [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة]]ج 24 صفحۀ 365 دربارۀ روش نور الثقلين مى‌نويسد:«او قرآن را بر طبق رواياتى كه از اهل بيت«عليهم السلام»صادر شده است تفسير مى‌كند، اهل بيتى كه آگاه‌ترينند نسبت به تفسير قرآن.روايات را از كتب معتبر مانند كافى،تفسير قمى احتجاج، عيون الاخبار، علل الشرايع، اكمال الدين،توحيد و...جمع‌آورى نموده،لكن سندهاى روايات را حذف نموده است.و به جهت حذف آيات در ابتداى بحث،به روايات هر آيه مشكل شده است.بحثى در تفسير الفاظ آيه، اعراب و قرائت آن ننموده است.»
شيخ آغا بزرگ در [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة]]ج 24 صفحۀ 365 دربارۀ روش نور الثقلين مى‌نويسد:«او قرآن را بر طبق رواياتى كه از اهل بيت«عليهم السلام»صادر شده است تفسير مى‌كند، اهل بيتى كه آگاه‌ترينند نسبت به تفسير قرآن.روايات را از كتب معتبر مانند كافى،تفسير قمى احتجاج، عيون الاخبار، علل الشرايع، اكمال الدين،توحيد و...جمع‌آورى نموده،لكن سندهاى روايات را حذف نموده است.و به جهت حذف آيات در ابتداى بحث، به روايات هر آيه مشكل شده است.بحثى در تفسير الفاظ آيه، اعراب و قرائت آن ننموده است.»


البته محقق محترم در چاپ دوم،به ذكر آيات در ابتداى هر بحث همت گماشته تا استفاده از روايات ذيل هر آيه مشخص گردد.
البته محقق محترم در چاپ دوم، به ذكر آيات در ابتداى هر بحث همت گماشته تا استفاده از روايات ذيل هر آيه مشخص گردد.


مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]«ره»صاحب [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] در مقدمۀ خود بر تفسير نور الثقلين در اين باره مى‌فرمايد:كتابى است ارزشمند كه مؤلف آن تمام اخبار وارده در تفسير آيات قرآن كريم(جز موارد اندكى از روايات) را جمع‌آورى نموده و در ضبط،چينش،ترتيب و تهذيب و تنقيح روايات،در ضمن اشاره به مصدر آنها،تلاشى وافر نموده است،و از بهترين تأليفات در اين زمينه مى‌باشد.
مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]«ره»صاحب [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] در مقدمۀ خود بر تفسير نور الثقلين در اين باره مى‌فرمايد:كتابى است ارزشمند كه مؤلف آن تمام اخبار وارده در تفسير آيات قرآن كريم(جز موارد اندكى از روايات) را جمع‌آورى نموده و در ضبط،چينش،ترتيب و تهذيب و تنقيح روايات،در ضمن اشاره به مصدر آنها،تلاشى وافر نموده است،و از بهترين تأليفات در اين زمينه مى‌باشد.
خط ۶۲: خط ۶۲:
آيت اللّه معرفت در«التفسير و المفسرون»،جلد دوم صفحۀ 327،راجع به روش مصنف در تفسير نور الثقلين مى‌فرمايد:مصنف از بين احاديث منسوب به اهل بيت«عليهم السلام»، اقدام به جمع‌آورى رواياتى نموده كه به نحوى، ارتباط با آيات قرآن كريم داشته باشند، اعم از اينكه اين ارتباط، از باب تفسير، استشهاد و يا تأييد آيه باشد.
آيت اللّه معرفت در«التفسير و المفسرون»،جلد دوم صفحۀ 327،راجع به روش مصنف در تفسير نور الثقلين مى‌فرمايد:مصنف از بين احاديث منسوب به اهل بيت«عليهم السلام»، اقدام به جمع‌آورى رواياتى نموده كه به نحوى، ارتباط با آيات قرآن كريم داشته باشند، اعم از اينكه اين ارتباط، از باب تفسير، استشهاد و يا تأييد آيه باشد.


در اغلب موارد، احاديث ذكر شده،در مقام تفسير مفهوم يا دلالت آيه نيستند،بلكه به سبب اغراضى از جمله استشهاد و مانند آن،متعرض آيه شده‌اند و هنر مصنف فقط مرتب كردن روايات بنابر ترتيب آيات و سوره‌هاى قرآن بوده است، به همين جهت تمام آيات قرآن را دربرنمى‌گيرد.و نيز در صدد نقد روايات يا علاج تعارض آنها نبوده است.اضافه بر اينكه در جمع آورى،توجهى به اسانيد و قوت احاديث نداشته،روايات ضعيف السند و مرسل فراوانى در اين تفسير مشاهده مى‌شود».
در اغلب موارد، احاديث ذكر شده،در مقام تفسير مفهوم يا دلالت آيه نيستند، بلكه به سبب اغراضى از جمله استشهاد و مانند آن،متعرض آيه شده‌اند و هنر مصنف فقط مرتب كردن روايات بنابر ترتيب آيات و سوره‌هاى قرآن بوده است، به همين جهت تمام آيات قرآن را دربرنمى‌گيرد.و نيز در صدد نقد روايات يا علاج تعارض آنها نبوده است.اضافه بر اينكه در جمع آورى،توجهى به اسانيد و قوت احاديث نداشته،روايات ضعيف السند و مرسل فراوانى در اين تفسير مشاهده مى‌شود».


سيد محمد على ايازى در كتاب«المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 733 مى‌فرمايد:تفسير حويزى شامل،بسيارى از روايات اهل بيت«عليهم السلام»مى‌شود كه در تفسير،تطبيق و جرى آيات قرآن كريم،به روش ائمه «عليهم السلام»استوار است.اين روايات را از مصادر مختلف جمع آورى نموده است.در اين تفسير بحثى از الفاظ، اعراب و قرائت آيات نمى‌شود. و چون در بخشى از آيات روايت تفسيرى،وارد نشده است،شامل كل آيات قرآن نمى‌شود.با وجود توجه ايشان به عدم استفاده، از روايات ضعيف، امّا از مصادرى مانند تفسير قمى كه براحتى نمى‌توان تسليم روايات آن شد، اخبارى را نقل كرده است.
سيد محمد على ايازى در كتاب«المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 733 مى‌فرمايد:تفسير حويزى شامل، بسيارى از روايات اهل بيت«عليهم السلام»مى‌شود كه در تفسير،تطبيق و جرى آيات قرآن كريم، به روش ائمه «عليهم السلام»استوار است.اين روايات را از مصادر مختلف جمع آورى نموده است.در اين تفسير بحثى از الفاظ، اعراب و قرائت آيات نمى‌شود. و چون در بخشى از آيات روايت تفسيرى،وارد نشده است،شامل كل آيات قرآن نمى‌شود.با وجود توجه ايشان به عدم استفاده، از روايات ضعيف، امّا از مصادرى مانند تفسير قمى كه براحتى نمى‌توان تسليم روايات آن شد، اخبارى را نقل كرده است.


دانشنامۀ قرآن و قرآن پژوهى در جلد دوم صفحۀ 1451 در سبك نور الثقلين مى‌نويسد:او صاحب يكى از برجسته‌ترين تفسيرهاى روايى يا مأثور شيعه است.تفسيرى كه از آثار قدما به تفسير فرات و قمى و عياشى شباهت دارد و از تفاسير متأخر به تفسير البرهان اثر هاشم بحرانى.
دانشنامۀ قرآن و قرآن پژوهى در جلد دوم صفحۀ 1451 در سبك نور الثقلين مى‌نويسد:او صاحب يكى از برجسته‌ترين تفسيرهاى روايى يا مأثور شيعه است.تفسيرى كه از آثار قدما به تفسير فرات و قمى و عياشى شباهت دارد و از تفاسير متأخر به تفسير البرهان اثر هاشم بحرانى.
خط ۷۲: خط ۷۲:
همچنانكه از نقل نظرهاى بزرگان مشهور شد،روشى كه مرحوم«شيخ عبدعلى عروسى حويزى، از ابتداى تفسير در پيش گرفته است،حاكى از اين حقيقت است كه وى در صدد تأليف و فراهم آوردن يك دوره از تفسير قرآن كريم منطبق با روايات رسيده از ناحيۀ پيامبر گرامى«صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»و اهل بيت عصمت «عليهم السلام»بوده است.نشان دادن شيوۀ تفسيرى اهل بيت«عليهم السلام»جز با بيان و نقل روايات تفسيرى آنان ميسر نمى‌باشد.
همچنانكه از نقل نظرهاى بزرگان مشهور شد،روشى كه مرحوم«شيخ عبدعلى عروسى حويزى، از ابتداى تفسير در پيش گرفته است،حاكى از اين حقيقت است كه وى در صدد تأليف و فراهم آوردن يك دوره از تفسير قرآن كريم منطبق با روايات رسيده از ناحيۀ پيامبر گرامى«صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»و اهل بيت عصمت «عليهم السلام»بوده است.نشان دادن شيوۀ تفسيرى اهل بيت«عليهم السلام»جز با بيان و نقل روايات تفسيرى آنان ميسر نمى‌باشد.


اين شيوه و انگيزه،تفسير مذكور را در دستۀ تفاسير منقولى قرار داده و بطور طبيعى از فضاى نظرات اجتهادى،تطبيق با مسائل علمى،بحثهاى استدلالى و برهانى،بيرون خواهد رفت.
اين شيوه و انگيزه،تفسير مذكور را در دستۀ تفاسير منقولى قرار داده و بطور طبيعى از فضاى نظرات اجتهادى،تطبيق با مسائل علمى، بحثهاى استدلالى و برهانى، بيرون خواهد رفت.


در مقابل بيان وجوه مختلف براى يك آيه، اشاره به معانى بطنى،مطرح كردن معانى تأويلى،جرى و تطبيق و اعتقاد به سارى بودن آيات قرآن در هر زمان،در آن به وفور مشاهده خواهد شد.
در مقابل بيان وجوه مختلف براى يك آيه، اشاره به معانى بطنى،مطرح كردن معانى تأويلى،جرى و تطبيق و اعتقاد به سارى بودن آيات قرآن در هر زمان،در آن به وفور مشاهده خواهد شد.


بعد از بيان روش كلى مصنف،با بررسى بيشتر بخشهاى مختلف تفسير،مى‌توان به جزئيات شيوۀ كار مصنف اشاره كرد، از جمله اينكه:
بعد از بيان روش كلى مصنف، با بررسى بيشتر بخشهاى مختلف تفسير،مى‌توان به جزئيات شيوۀ كار مصنف اشاره كرد، از جمله اينكه:


تفسير هر سوره با نقل روايات فضيلت،خواص،آثار و ثواب قرائت آن آغاز مى‌شود.
تفسير هر سوره با نقل روايات فضيلت،خواص،آثار و ثواب قرائت آن آغاز مى‌شود.


روايات شأن نزول در مرحلۀ بعد مطرح مى‌شود و با توجه به اينكه بخش قابل توجهى از شأن نزولهاى منقول شيعى در تفسير قمى مى‌باشند،بطور طبيعى،روايات اين بخش بيشتر از اين تفسير است، البته مقدارى نيز از احتجاج،كافى،تفسير عياشى و...نقل مى‌نمايند.
روايات شأن نزول در مرحلۀ بعد مطرح مى‌شود و با توجه به اينكه بخش قابل توجهى از شأن نزولهاى منقول شيعى در تفسير قمى مى‌باشند، بطور طبيعى،روايات اين بخش بيشتر از اين تفسير است، البته مقدارى نيز از احتجاج،كافى،تفسير عياشى و...نقل مى‌نمايند.


پس از آن رواياتى كه ارتباط نسبتا مستقيمى با آيه دارند و مى‌توانند تفسيرى به معناى خاص مى‌باشند،نقل مى‌شود.رواياتى كه در بيان تأويل،مصداق يا تطبيق هستند در مرحلۀ بعد ذكر مى‌شوند و در نهايت احاديثى كه بيشتر موضوع متناسب با آيه را بيان مى‌كنند،نقل شده است.
پس از آن رواياتى كه ارتباط نسبتا مستقيمى با آيه دارند و مى‌توانند تفسيرى به معناى خاص مى‌باشند،نقل مى‌شود.رواياتى كه در بيان تأويل،مصداق يا تطبيق هستند در مرحلۀ بعد ذكر مى‌شوند و در نهايت احاديثى كه بيشتر موضوع متناسب با آيه را بيان مى‌كنند،نقل شده است.


البته مقصود از روايات تفسيرى خاص، اين نيست كه امام(ع)اين روايت را حتما به جهت تفسير و تبيين اين آيه،بيان كرده باشد،بلكه منظور اين است كه اين روايت به هر جهت كه بيان شده باشد،مى‌توان آن را به عنوان تفسير آيه برشمرد و در تبيين مراد از آن استفاده كرد.بعنوان نمونه مواردى ذكر مى‌شود:
البته مقصود از روايات تفسيرى خاص، اين نيست كه امام(ع)اين روايت را حتما به جهت تفسير و تبيين اين آيه، بيان كرده باشد، بلكه منظور اين است كه اين روايت به هر جهت كه بيان شده باشد،مى‌توان آن را به عنوان تفسير آيه برشمرد و در تبيين مراد از آن استفاده كرد.بعنوان نمونه مواردى ذكر مى‌شود:


فى اصول الكافى:عن ابى عبداللّه «عليه السلام»قال:الانفال،ما لم يوجف عليه بخيل و لا ركاب او قوم صالحوا او قوم اعطوا بايديهم و كل ارض خربة و بطون الاودية فهو لرسول اللّه(ص)و هو للامام من بعده يضعه حيث يشاء.«ج دوم صفحۀ 118 ذيل آيه 1 سورۀ انفال.»
فى اصول الكافى:عن ابى عبداللّه «عليه السلام»قال:الانفال،ما لم يوجف عليه بخيل و لا ركاب او قوم صالحوا او قوم اعطوا بايديهم و كل ارض خربة و بطون الاودية فهو لرسول اللّه(ص)و هو للامام من بعده يضعه حيث يشاء.«ج دوم صفحۀ 118 ذيل آيه 1 سورۀ انفال.»
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
سيد محمد على ايازى در«المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 731 و 733،معتقد است كه ايشان تا حدودى از نقل روايات ضعيف خوددارى كرده است،گرچه خالى از آنها نمى‌باشد و از اين جهت آن را از تفسير«البرهان»بحرانى بهتر مى‌داند.و معتقد است كه اين جمع‌آورى كار را براى محققينى كه در امر صحت و فساد احاديث،تحقيق دارند،آسان كرده است.
سيد محمد على ايازى در«المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 731 و 733،معتقد است كه ايشان تا حدودى از نقل روايات ضعيف خوددارى كرده است،گرچه خالى از آنها نمى‌باشد و از اين جهت آن را از تفسير«البرهان»بحرانى بهتر مى‌داند.و معتقد است كه اين جمع‌آورى كار را براى محققينى كه در امر صحت و فساد احاديث،تحقيق دارند،آسان كرده است.


بايد متذكر بود كه حذف اساتيد توسط مؤلف،به معناى عدم إسناد نيست،وضعيت سلسله اسناد اغلب روايات در مصادر خود مشخص است،و از بايسته‌هاى تحقيقى در مورد تفسير نور الثقلين،مسند كردن روايات با كمك مصادر آن است.
بايد متذكر بود كه حذف اساتيد توسط مؤلف، به معناى عدم إسناد نيست،وضعيت سلسله اسناد اغلب روايات در مصادر خود مشخص است،و از بايسته‌هاى تحقيقى در مورد تفسير نور الثقلين،مسند كردن روايات با كمك مصادر آن است.


==گوناگونى روايات==
==گوناگونى روايات==




با بررسى روايات و با توجه به گشودن باب تأويل در تفسير اهل بيت «عليهم السلام»مى‌توان گفت كه وجود روايت‌هاى گوناگون در تفسير يك آيه،حتما به معناى تناقض گويى و تعارض نيست،بلكه هر يك به اقتضاى توان و فهم شنونده،زمان صدور و عوامل ديگر،در صدد پرده‌بردارى و رازگشايى از مرتبه‌اى از ظاهر و باطن و وجوه گوناگون‌از محتواى آيات است.
با بررسى روايات و با توجه به گشودن باب تأويل در تفسير اهل بيت «عليهم السلام»مى‌توان گفت كه وجود روايت‌هاى گوناگون در تفسير يك آيه،حتما به معناى تناقض گويى و تعارض نيست، بلكه هر يك به اقتضاى توان و فهم شنونده،زمان صدور و عوامل ديگر،در صدد پرده‌بردارى و رازگشايى از مرتبه‌اى از ظاهر و باطن و وجوه گوناگون‌از محتواى آيات است.


==اسرائيليات در نور الثقلين==
==اسرائيليات در نور الثقلين==
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
از جمله نقدهايى كه بر تفسير نور الثقلين وارد شده، اين است كه مؤلف آن، از نقل روايات و داستانهاى ساختگى از جمله اسرائيليات، ابايى نداشته و در جاهاى مختلف آنها را نقل كرده است.
از جمله نقدهايى كه بر تفسير نور الثقلين وارد شده، اين است كه مؤلف آن، از نقل روايات و داستانهاى ساختگى از جمله اسرائيليات، ابايى نداشته و در جاهاى مختلف آنها را نقل كرده است.


آيت اللّه معرفت در التفسير و المفسرون ج 2 صفحۀ 328-329 مى‌فرمايد: «همچنانكه رواياتى مشتمل بر غلو و وهن به ائمه «عليهم السلام»در اين تفسير نقل شده،بناى آن بر نقل اسرائيليات و احاديث موضوع نيز بوده است،مانند آنچه در قصۀ هاروت و ماروت و ارتباط آنها با زهره و مسخ او آمده است،و در اين كتاب فراوان اينگونه اسرائيليات نقل شده است.»
آيت اللّه معرفت در التفسير و المفسرون ج 2 صفحۀ 328-329 مى‌فرمايد: «همچنانكه رواياتى مشتمل بر غلو و وهن به ائمه «عليهم السلام»در اين تفسير نقل شده، بناى آن بر نقل اسرائيليات و احاديث موضوع نيز بوده است،مانند آنچه در قصۀ هاروت و ماروت و ارتباط آنها با زهره و مسخ او آمده است،و در اين كتاب فراوان اينگونه اسرائيليات نقل شده است.»


همچنين آقاى محمد على ايازى در كتاب«المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 734 مى‌فرمايد:«تفسير نور الثقلين همانگونه كه گاهى روايات ضعيف و موهن را نقل كرده است،رواياتى كه مشتمل بر غلو،وهن و تطبيق و اسرائيليات نيز هست،نقل كرده مانند«قصۀ هاروت و ماروت و زهرة»،بدون ترجيح و اظهار نظر در مورد آنها».
همچنين آقاى محمد على ايازى در كتاب«المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 734 مى‌فرمايد:«تفسير نور الثقلين همانگونه كه گاهى روايات ضعيف و موهن را نقل كرده است،رواياتى كه مشتمل بر غلو،وهن و تطبيق و اسرائيليات نيز هست،نقل كرده مانند«قصۀ هاروت و ماروت و زهرة»، بدون ترجيح و اظهار نظر در مورد آنها».


با توجه به نظرات فوق بر آن شديم تا در زمينۀ روايات اسرائيلية در تفسير نور الثقلين كنكاش بيشترى بنماييم.
با توجه به نظرات فوق بر آن شديم تا در زمينۀ روايات اسرائيلية در تفسير نور الثقلين كنكاش بيشترى بنماييم.
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:
آيت اللّه معرفت در جلد دوم التفسير و المفسرون صفحۀ 80 در مراد از«اسرائيليات»بعد از بيان ريشۀ لغوى و وجه آن مى‌فرمايد:لفظ اسرائيليات گر چه در ظاهر بر قصه‌هايى كه از مصادر يهودى نقل مى‌شود،دلالت دارد، امّا علماى تفسير و حديث،آن را بر معنايى اعم اطلاق مى‌كنند.
آيت اللّه معرفت در جلد دوم التفسير و المفسرون صفحۀ 80 در مراد از«اسرائيليات»بعد از بيان ريشۀ لغوى و وجه آن مى‌فرمايد:لفظ اسرائيليات گر چه در ظاهر بر قصه‌هايى كه از مصادر يهودى نقل مى‌شود،دلالت دارد، امّا علماى تفسير و حديث،آن را بر معنايى اعم اطلاق مى‌كنند.


در اصطلاح آنها، اسرائيليات،بر هر قصه يا روايتى گفته مى‌شود كه،در تفسير،حديث و تاريخ، از اساطير قديمى نقل شود و منسوب به يك مصدر يهودى،نصرانى يا غير آن باشد.
در اصطلاح آنها، اسرائيليات، بر هر قصه يا روايتى گفته مى‌شود كه،در تفسير،حديث و تاريخ، از اساطير قديمى نقل شود و منسوب به يك مصدر يهودى،نصرانى يا غير آن باشد.


بلكه بعضى از مفسرين و محدثين،جميع آنچه كه دشمنان اسلام از يهود و غير آنها،با سوء نيت و به قصد تخريب عقايد مسلمانان،وارد تفسير و حديث كرده‌اند و هيچ اصل و منشأ صحيحى نداشته باشد را اسرائيليات مى‌گويند.و اين به سبب آن است كه اكثر خرافات و داستانهاى دروغ،در اصل از يك مصدر يهودى سرچشمه مى‌گيرد.»
بلكه بعضى از مفسرين و محدثين،جميع آنچه كه دشمنان اسلام از يهود و غير آنها، با سوء نيت و به قصد تخريب عقايد مسلمانان،وارد تفسير و حديث كرده‌اند و هيچ اصل و منشأ صحيحى نداشته باشد را اسرائيليات مى‌گويند.و اين به سبب آن است كه اكثر خرافات و داستانهاى دروغ،در اصل از يك مصدر يهودى سرچشمه مى‌گيرد.»


براى تبيين اسرائيليات در تفسير نور الثقلين، ابتدا آدرس و محلّهايى كه از ديدگاه مفسرين و محدثين مظان بيان اسرائيليات مى‌باشد،را مشخص نموده،سپس به بررسى روايات آن موضوع و مقايسۀ آنها با اسرائيليات مطرح شده در تفاسير ديگر،پرداخته و بعد از آن نتيجه را بطور مفصل در يك نمونه و به طور خلاصه در موضوعات ديگر بيان خواهيم كرد.
براى تبيين اسرائيليات در تفسير نور الثقلين، ابتدا آدرس و محلّهايى كه از ديدگاه مفسرين و محدثين مظان بيان اسرائيليات مى‌باشد،را مشخص نموده،سپس به بررسى روايات آن موضوع و مقايسۀ آنها با اسرائيليات مطرح شده در تفاسير ديگر،پرداخته و بعد از آن نتيجه را بطور مفصل در يك نمونه و به طور خلاصه در موضوعات ديگر بيان خواهيم كرد.
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:
مى‌فرمايد:انسانهاى مسخ شده،سيزده تن مى‌باشد و در مقام شمارش،زهره را نيز جزء آنها محسوب مى‌نمايند.در احاديث 299،300،301 و 302 نيز همين مضمون تكرار مى‌شود.در واقع اعتقادى كه مردم داشتند و از طرف [[امام صادق]] و امام رضا «عليهما السلام»در دو حديث اوّل نفى شده بود،توسط اين احاديث تأييد مى‌گردد.
مى‌فرمايد:انسانهاى مسخ شده،سيزده تن مى‌باشد و در مقام شمارش،زهره را نيز جزء آنها محسوب مى‌نمايند.در احاديث 299،300،301 و 302 نيز همين مضمون تكرار مى‌شود.در واقع اعتقادى كه مردم داشتند و از طرف [[امام صادق]] و امام رضا «عليهما السلام»در دو حديث اوّل نفى شده بود،توسط اين احاديث تأييد مى‌گردد.


در حديث 304 كه از تفسير قمى از امام باقر«عليه السّلام»نقل مى‌كند آمده است:«مسأله عطار و نحن بمكه، عن هاروت و ماروت فقال ابوجعفر«عليه السّلام»...كه ملائكۀ مأمور نوشتن اعمال زمينيان(انس و جن)از گناهان آنها به تنگ آمده،به خداوند اعتراض نمودند، خداوند به آنها فرمود نماينده‌اى انتخاب نمائيد تا به زمين بفرستم،آنان،هاروت و ماروت را كه منتقدترين ملائكه به اعمال زمينيان بودند، انتخاب كردند،خداوند آنها را به زمين فرستاد و فرمود:طبايع و لذايذ آدمى را در وجود شما تعبيه كردم،به زمين برويد اما شرك نورزيد،قتل ننمائيد،خمر نياشاميد و زنا نكنيد.در ناحيه بابل به شكل آدمى،فرود آمدند، با زنى زيبارو،زينت آراسته،و خوشبو مواجه شدند،دل به او دادند،تقاضاى كام نمودند.
در حديث 304 كه از تفسير قمى از امام باقر«عليه السّلام»نقل مى‌كند آمده است:«مسأله عطار و نحن بمكه، عن هاروت و ماروت فقال ابوجعفر«عليه السّلام»...كه ملائكۀ مأمور نوشتن اعمال زمينيان(انس و جن)از گناهان آنها به تنگ آمده، به خداوند اعتراض نمودند، خداوند به آنها فرمود نماينده‌اى انتخاب نمائيد تا به زمين بفرستم،آنان،هاروت و ماروت را كه منتقدترين ملائكه به اعمال زمينيان بودند، انتخاب كردند،خداوند آنها را به زمين فرستاد و فرمود:طبايع و لذايذ آدمى را در وجود شما تعبيه كردم، به زمين برويد اما شرك نورزيد،قتل ننمائيد،خمر نياشاميد و زنا نكنيد.در ناحيه بابل به شكل آدمى،فرود آمدند، با زنى زيبارو،زينت آراسته،و خوشبو مواجه شدند،دل به او دادند،تقاضاى كام نمودند.


در پاسخ آنان،زن گفت بايد به دين من درآييد و معبود من بپرستيد،صنمى را نشان داد و تقاضاى سجده بر آن كرد،تقاضا پذيرفتند،و حاضر شدند به جهت تقرب به آن بت شراب نيز بياشامند،به قصد كام بردن،آماده شدند،ناگهان سائلى،آن صحنه بديد، زن گفت:بايد او را بكشيد تا اين امر فاش نشود.رفتند و كشتند و برگشتند اما از زن خبرى نبود،خداوند به آنها فرمود:من ساعتى شما را به حال آدميان در زمين رها كردم، عصيان كرديد.بين عذاب دنيا و آخرت،يكى را بگزينيد، عذاب دنيا را گزيدند.بدين جهت در سرزمين بابل به انسانها،سحر آموختند.
در پاسخ آنان،زن گفت بايد به دين من درآييد و معبود من بپرستيد،صنمى را نشان داد و تقاضاى سجده بر آن كرد،تقاضا پذيرفتند،و حاضر شدند به جهت تقرب به آن بت شراب نيز بياشامند، به قصد كام بردن،آماده شدند،ناگهان سائلى،آن صحنه بديد، زن گفت:بايد او را بكشيد تا اين امر فاش نشود.رفتند و كشتند و برگشتند اما از زن خبرى نبود،خداوند به آنها فرمود:من ساعتى شما را به حال آدميان در زمين رها كردم، عصيان كرديد.بين عذاب دنيا و آخرت،يكى را بگزينيد، عذاب دنيا را گزيدند.بدين جهت در سرزمين بابل به انسانها،سحر آموختند.


اين روايت،مضمونى،مخالف دو حديث اول دارد،و در واقع تأييدى است بر مطالبى كه امام عليه السلام آنها را تكذيب نموده بود.
اين روايت،مضمونى،مخالف دو حديث اول دارد،و در واقع تأييدى است بر مطالبى كه امام عليه السلام آنها را تكذيب نموده بود.
خط ۲۰۳: خط ۲۰۳:
از ديدگاه محققين اينگونه روايات، از جمله اسرائيليات محسوب مى‌شود كه در تفاسير قرآن از جمله تفاسير شيعى نيز رسوخ كرده است،و با اعتقاد اسلامى(كه برگرفته از قرآن است) عصمت ملائكه،منافات دارد.
از ديدگاه محققين اينگونه روايات، از جمله اسرائيليات محسوب مى‌شود كه در تفاسير قرآن از جمله تفاسير شيعى نيز رسوخ كرده است،و با اعتقاد اسلامى(كه برگرفته از قرآن است) عصمت ملائكه،منافات دارد.


البته مصنف نور الثقلين در مقدمۀ تفسير خود مى‌فرمايد:«مقصود از نقل رواياتى كه به ظاهر مخالف عقايد اماميه است، اعتقاد يا عمل به آنها نيست،بلكه منظور آگاهى خواننده از وجود و محل صدور آنهاست،تا راهى براى توجيه و تبيين يا نفى آن بيابد،با توجه به اينكه در اينگونه موارد،روايات معارض را نيز آورده‌ام.»
البته مصنف نور الثقلين در مقدمۀ تفسير خود مى‌فرمايد:«مقصود از نقل رواياتى كه به ظاهر مخالف عقايد اماميه است، اعتقاد يا عمل به آنها نيست، بلكه منظور آگاهى خواننده از وجود و محل صدور آنهاست،تا راهى براى توجيه و تبيين يا نفى آن بيابد، با توجه به اينكه در اينگونه موارد،روايات معارض را نيز آورده‌ام.»


بنابراين مى‌توان گفت كه نقل اين روايات،لزوما به معناى قبول آنها از طرف مصنف نبوده است،منتهى نقل بدون نقد و تعديل و تذكر،خواننده را دچار حيران و سرگردانى خواهد كرد.
بنابراين مى‌توان گفت كه نقل اين روايات،لزوما به معناى قبول آنها از طرف مصنف نبوده است،منتهى نقل بدون نقد و تعديل و تذكر،خواننده را دچار حيران و سرگردانى خواهد كرد.


2:قصۀ تابوت و سكينه:سورۀ بقره آيۀ 248 '''و قال لهم نبيّهم ان آية ملكه ان ياتيكم التابوت فيه سكينة من ربكم...''' در جلد 1 نور الثقلين صفحۀ 245 ذيل اين آيه در مورد صفات«تابوت»و«سكينه»و محتويات آن رواياتى نقل مى‌شود كه،بخشى از آن را مى‌توان از اسرائيلياتى دانست كه در كتب تفسيرى عامه نيز يافت مى‌شود.البته هم حجم و هم كيفيت مطالب،در حدّ اسرائيليات كتب عامه نيست.
2:قصۀ تابوت و سكينه:سورۀ بقره آيۀ 248 '''و قال لهم نبيّهم ان آية ملكه ان ياتيكم التابوت فيه سكينة من ربكم...''' در جلد 1 نور الثقلين صفحۀ 245 ذيل اين آيه در مورد صفات«تابوت»و«سكينه»و محتويات آن رواياتى نقل مى‌شود كه، بخشى از آن را مى‌توان از اسرائيلياتى دانست كه در كتب تفسيرى عامه نيز يافت مى‌شود.البته هم حجم و هم كيفيت مطالب،در حدّ اسرائيليات كتب عامه نيست.


3-قصۀ بناء كعبه و بيت الحرام و حجر الاسود:سورۀ بقره آيه 127.در نور الثقلين ذيل اين آيه، اثرى از اسرائيليات يافت نمى‌شود.
3-قصۀ بناء كعبه و بيت الحرام و حجر الاسود:سورۀ بقره آيه 127.در نور الثقلين ذيل اين آيه، اثرى از اسرائيليات يافت نمى‌شود.
خط ۲۱۹: خط ۲۱۹:
7-قصۀ قتل فرزند آدم و ماجراى جسد برادر:آيه 31 سورۀ مائده.در اين آيه مطلبى حاكى از وجود اسرائيليات به چشم نمى‌خورد.
7-قصۀ قتل فرزند آدم و ماجراى جسد برادر:آيه 31 سورۀ مائده.در اين آيه مطلبى حاكى از وجود اسرائيليات به چشم نمى‌خورد.


8-قصۀ عظيم الخلقه بودن جبارين و خرافۀ عوج بن عوق:آيۀ 22 سورۀ مائدة. در اين آيه نيز،نقل اسرائيليات،به چشم نمى‌خورد.
8-قصۀ عظيم الخلقه بودن جبارين و خرافۀ عوج بن عوق:آيۀ 22 سورۀ مائدة. در اين آيه نيز،نقل اسرائيليات، به چشم نمى‌خورد.


9-قصۀ سرگردانى بنى اسرائيل و حوادث آن:آيه 26 سورۀ مائده.در اينجا نيز روايات منقوله را مى‌توان عارى از اسرائيليات برشمرد.
9-قصۀ سرگردانى بنى اسرائيل و حوادث آن:آيه 26 سورۀ مائده.در اينجا نيز روايات منقوله را مى‌توان عارى از اسرائيليات برشمرد.
خط ۲۴۹: خط ۲۴۹:
21-قصۀ يأجوج و مأجوج:سورۀ كهف آيه 94:باز رد پاى اسرائيليات را مى‌توان در اينجا مشاهده كرد.
21-قصۀ يأجوج و مأجوج:سورۀ كهف آيه 94:باز رد پاى اسرائيليات را مى‌توان در اينجا مشاهده كرد.


22-قصۀ بلقيس«ملكه سبأ»:آيه 44 سورۀ نمل،به مقدار خيلى كمى در مورد موهاى ساق پا،حمام و نوره،سايه‌اى از اسرائيليات را مى‌توان مشاهده كرد.
22-قصۀ بلقيس«ملكه سبأ»:آيه 44 سورۀ نمل، به مقدار خيلى كمى در مورد موهاى ساق پا،حمام و نوره،سايه‌اى از اسرائيليات را مى‌توان مشاهده كرد.


23-هديه بلقيس:آيه 35 سورۀ نمل، اثرى از توصيفهاى عجيب و غريب در مورد نوع هديه، ارزش حاملان و آن...در روايات منقول نور الثقلين يافت نمى‌شود.
23-هديه بلقيس:آيه 35 سورۀ نمل، اثرى از توصيفهاى عجيب و غريب در مورد نوع هديه، ارزش حاملان و آن...در روايات منقول نور الثقلين يافت نمى‌شود.
خط ۲۶۹: خط ۲۶۹:
30-در تفسير'''«ن و القلم»''':در تفسير«نون و القلم»نيز نمى‌توان براحتى رد پايى از اسرائيليات را،يافت.
30-در تفسير'''«ن و القلم»''':در تفسير«نون و القلم»نيز نمى‌توان براحتى رد پايى از اسرائيليات را،يافت.


در مجموع،مى‌توان گفت:اسرائيليات صريح و ظاهر البطلان،در موارد كمى،در تفسير نور الثقلين نقل شده كه غالبا همراه روايات نفى كننده است،حجم اسرائيليات در كتب تفسيرى عامه و نيز كيفيت آنها در مصاديق 30 گانه و غير از آن،به مراتب بيش از آنى است كه در اينگونه تفاسير شيعى وجود دارد.
در مجموع،مى‌توان گفت:اسرائيليات صريح و ظاهر البطلان،در موارد كمى،در تفسير نور الثقلين نقل شده كه غالبا همراه روايات نفى كننده است،حجم اسرائيليات در كتب تفسيرى عامه و نيز كيفيت آنها در مصاديق 30 گانه و غير از آن، به مراتب بيش از آنى است كه در اينگونه تفاسير شيعى وجود دارد.


در يك بررسى اجمالى مى‌توان گفت اكثر اسرائيليات موجود در تفسير نور الثقلين،به نقل از تفسير قمى مى‌باشد.
در يك بررسى اجمالى مى‌توان گفت اكثر اسرائيليات موجود در تفسير نور الثقلين، به نقل از تفسير قمى مى‌باشد.


==حروف مقطعه تفسير در نور الثقلين==
==حروف مقطعه تفسير در نور الثقلين==




از ميان 29 سوره‌اى كه داراى حروف مقطعه مى‌باشد،در چند سوره ايشان نسبت به معانى حروف بحث كرده‌اند،بطور مثال در سورۀ بقره بحث'''«الم»'''مطرح شده كه بخشى از آن را در آل عمران تكرار كرده و در سوره‌هاى عنكبوت،روم،لقمان و سجده كه داراى «الم»مى‌باشند.بحثى مطرح نكرده است.
از ميان 29 سوره‌اى كه داراى حروف مقطعه مى‌باشد،در چند سوره ايشان نسبت به معانى حروف بحث كرده‌اند، بطور مثال در سورۀ بقره بحث'''«الم»'''مطرح شده كه بخشى از آن را در آل عمران تكرار كرده و در سوره‌هاى عنكبوت،روم،لقمان و سجده كه داراى «الم»مى‌باشند.بحثى مطرح نكرده است.


در مورد'''«حم»'''در سورۀ غافر معناى آن را طى حديثى نقل مى‌كنند و آن را در سورۀ فصلت، زخرف،جاثيه و احقاف فقط تكرار مى‌نمايند.در سور شورى و دخان نيز همان را تكرار نمى‌نمايد.
در مورد'''«حم»'''در سورۀ غافر معناى آن را طى حديثى نقل مى‌كنند و آن را در سورۀ فصلت، زخرف،جاثيه و احقاف فقط تكرار مى‌نمايند.در سور شورى و دخان نيز همان را تكرار نمى‌نمايد.


در مورد'''«الر»'''در سورۀ يونس،روايتى را در معناى آن نقل مى‌نمايد و در سوره‌هاى هود،يوسف ابراهيم و حجر،بحثى مطرح نمى‌كنند. در سورۀ اعراف،بخشى از احاديث«الم»را كه راجع به «المص»نيز هست،تكرار مى‌نمايد. در سورۀ رعد نيز معنايى براى«المر»نقل مى‌كند. و راجع به معناى«كهيعص»در سورۀ مريم«طه»در سورۀ طه،«ق»در سورۀ ق،«ن»در سورۀ قلم بحثى اجمالى از روايات نقل مى‌نمايد.
در مورد'''«الر»'''در سورۀ يونس،روايتى را در معناى آن نقل مى‌نمايد و در سوره‌هاى هود،يوسف ابراهيم و حجر، بحثى مطرح نمى‌كنند. در سورۀ اعراف، بخشى از احاديث«الم»را كه راجع به «المص»نيز هست،تكرار مى‌نمايد. در سورۀ رعد نيز معنايى براى«المر»نقل مى‌كند. و راجع به معناى«كهيعص»در سورۀ مريم«طه»در سورۀ طه،«ق»در سورۀ ق،«ن»در سورۀ قلم بحثى اجمالى از روايات نقل مى‌نمايد.


دربارۀ معناى«طسم»در سورۀ شعراء روايتى نقل مى‌نمايد كه در سورۀ قصص و نمل نيز به شكلى تكرار مى‌گردد.در سورۀ يس نيز در معناى«يس»بحثى اجمالى مطرح مى‌كند. از بحثها و تكرار ايشان بر مى‌آيد كه روش مشخصى در تكرار معانى در مورد حروف مشابه ندارد. در بعضى حروف مشابه روايات را تكرار مى‌نمايد و در بعضى حروف تكرار نمى‌كنند.
دربارۀ معناى«طسم»در سورۀ شعراء روايتى نقل مى‌نمايد كه در سورۀ قصص و نمل نيز به شكلى تكرار مى‌گردد.در سورۀ يس نيز در معناى«يس»بحثى اجمالى مطرح مى‌كند. از بحثها و تكرار ايشان بر مى‌آيد كه روش مشخصى در تكرار معانى در مورد حروف مشابه ندارد. در بعضى حروف مشابه روايات را تكرار مى‌نمايد و در بعضى حروف تكرار نمى‌كنند.
خط ۲۹۳: خط ۲۹۳:
2-اسم اعظم الهى:در معناى«الم»ج 1 صفحۀ 26 حديث 5 معانى الاخبار از [[امام صادق]] «عليه السّلام»قال:«الم»هو حرف من حروف اسم اللّه الاعظم المقطّع فى القرآن.الذى يؤلّفه النبى«صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»،فاذا دعى به اجيب.
2-اسم اعظم الهى:در معناى«الم»ج 1 صفحۀ 26 حديث 5 معانى الاخبار از [[امام صادق]] «عليه السّلام»قال:«الم»هو حرف من حروف اسم اللّه الاعظم المقطّع فى القرآن.الذى يؤلّفه النبى«صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»،فاذا دعى به اجيب.


از [[امام صادق]]«عليه السّلام»نقل مى‌شود كه:«الم»حرفى است از حروف مقطع اسم اعظم خداوند در قرآن مى‌باشد كه پيامبر(ص)با آن آشناست،و اگر با آن دعا شود،به استجابت خواهد رسيد.
از [[امام صادق]]«عليه السّلام»نقل مى‌شود كه:«الم»حرفى است از حروف مقطع اسم اعظم خداوند در قرآن مى‌باشد كه پيامبر(ص)با آن آشناست،و اگر با آن دعا شود، به استجابت خواهد رسيد.


3-اشاره به بقاء امتها و عمر اقوام(با استفاده از حساب ابجد):مانند ج 1 صفحۀ 26 به نقل از معانى الاخبار از امام باقر عليه السلام حديث 6
3-اشاره به بقاء امتها و عمر اقوام(با استفاده از حساب ابجد):مانند ج 1 صفحۀ 26 به نقل از معانى الاخبار از امام باقر عليه السلام حديث 6
خط ۳۱۸: خط ۳۱۸:




بحث مفسرين از علوم قرآنى معمولا در مقدمات تفاسير،مطرح مى‌شود و چون مؤلف مقدمه‌اى بر تفسير،در نور الثقلين ندارند،بطور طبيعى،بحث زيادى نسبت به علوم قرآنى مطرح نكرده‌اند.مطالب علوم قرآنى بطور مختصر و اشاره،لابلاى روايات نقل شده است.
بحث مفسرين از علوم قرآنى معمولا در مقدمات تفاسير،مطرح مى‌شود و چون مؤلف مقدمه‌اى بر تفسير،در نور الثقلين ندارند، بطور طبيعى، بحث زيادى نسبت به علوم قرآنى مطرح نكرده‌اند.مطالب علوم قرآنى بطور مختصر و اشاره،لابلاى روايات نقل شده است.


اثرى از مكى،مدنى بودن و تعداد آيات كه ابتداى سوره‌ها ذكر مى‌شود،در اين تفسير مشاهده نمى‌شود. فقط كلياتى در بعضى بحثهاى علوم قرآنى به مناسبت آيات،به شكل روايت مطرح مى‌شود،كه موارد ذيل بعنوان نمونه آن مى‌باشند:
اثرى از مكى،مدنى بودن و تعداد آيات كه ابتداى سوره‌ها ذكر مى‌شود،در اين تفسير مشاهده نمى‌شود. فقط كلياتى در بعضى بحثهاى علوم قرآنى به مناسبت آيات، به شكل روايت مطرح مى‌شود،كه موارد ذيل بعنوان نمونه آن مى‌باشند:


الف)نزول قرآن:اينكه نزول قرآن در شب قدر بوده به شكل دفعه‌اى بوده است و پس از آن بصورت تدريجى طى 20 سال ادامه داشته، اين امر در جلد 5 صفحۀ 558 حديث 30،ج 1 صفحه 311 ح 10 و حديث 9 و ج 5 صفحۀ 624 حديث 53 به شكل تكرارى.
الف)نزول قرآن:اينكه نزول قرآن در شب قدر بوده به شكل دفعه‌اى بوده است و پس از آن بصورت تدريجى طى 20 سال ادامه داشته، اين امر در جلد 5 صفحۀ 558 حديث 30،ج 1 صفحه 311 ح 10 و حديث 9 و ج 5 صفحۀ 624 حديث 53 به شكل تكرارى.
خط ۳۳۲: خط ۳۳۲:
د)نامگذارى بخشهاى از سوره‌ها:جلد 1 صفحۀ 573 حديث 671 از پيامبر اكرم«صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»:اعطيت السور الطوال مكان التوراة...
د)نامگذارى بخشهاى از سوره‌ها:جلد 1 صفحۀ 573 حديث 671 از پيامبر اكرم«صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»:اعطيت السور الطوال مكان التوراة...


ه‍)محكم و متشابه:جلد 1 صفحۀ 312،بعد بحثى راجع به محكم و متشابه
ه‍)محكم و متشابه:جلد 1 صفحۀ 312، بعد بحثى راجع به محكم و متشابه


و)تعداد سوره‌ها و آيات قرآن:جلد 1 صفحۀ 313 ح 20 و 21، از پيامبر اكرم «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»:جميع سور القرآن مأة و اربع عشر سورة و جميع آيات القرآن ستة آلاف آيه و مأة آية و ست و ثلثون
و)تعداد سوره‌ها و آيات قرآن:جلد 1 صفحۀ 313 ح 20 و 21، از پيامبر اكرم «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»:جميع سور القرآن مأة و اربع عشر سورة و جميع آيات القرآن ستة آلاف آيه و مأة آية و ست و ثلثون
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش