۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،ع' به '، ع') |
جز (جایگزینی متن - '،ا' به '، ا') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
شيخ آغا بزرگ در [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة]]ج 24 صفحۀ 365 دربارۀ روش نور الثقلين مىنويسد:«او قرآن را بر طبق رواياتى كه از اهل بيت«عليهم السلام»صادر شده است تفسير | شيخ آغا بزرگ در [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة]]ج 24 صفحۀ 365 دربارۀ روش نور الثقلين مىنويسد:«او قرآن را بر طبق رواياتى كه از اهل بيت«عليهم السلام»صادر شده است تفسير مىكند، اهل بيتى كه آگاهترينند نسبت به تفسير قرآن.روايات را از كتب معتبر مانند كافى،تفسير قمى احتجاج، عيون الاخبار، علل الشرايع، اكمال الدين،توحيد و...جمعآورى نموده،لكن سندهاى روايات را حذف نموده است.و به جهت حذف آيات در ابتداى بحث،به روايات هر آيه مشكل شده است.بحثى در تفسير الفاظ آيه، اعراب و قرائت آن ننموده است.» | ||
البته محقق محترم در چاپ دوم،به ذكر آيات در ابتداى هر بحث همت گماشته تا استفاده از روايات ذيل هر آيه مشخص گردد. | البته محقق محترم در چاپ دوم،به ذكر آيات در ابتداى هر بحث همت گماشته تا استفاده از روايات ذيل هر آيه مشخص گردد. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]«ره»صاحب [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] در مقدمۀ خود بر تفسير نور الثقلين در اين باره مىفرمايد:كتابى است ارزشمند كه مؤلف آن تمام اخبار وارده در تفسير آيات قرآن كريم(جز موارد اندكى از روايات) را جمعآورى نموده و در ضبط،چينش،ترتيب و تهذيب و تنقيح روايات،در ضمن اشاره به مصدر آنها،تلاشى وافر نموده است،و از بهترين تأليفات در اين زمينه مىباشد. | مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]«ره»صاحب [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] در مقدمۀ خود بر تفسير نور الثقلين در اين باره مىفرمايد:كتابى است ارزشمند كه مؤلف آن تمام اخبار وارده در تفسير آيات قرآن كريم(جز موارد اندكى از روايات) را جمعآورى نموده و در ضبط،چينش،ترتيب و تهذيب و تنقيح روايات،در ضمن اشاره به مصدر آنها،تلاشى وافر نموده است،و از بهترين تأليفات در اين زمينه مىباشد. | ||
آيت اللّه معرفت در«التفسير و المفسرون»،جلد دوم صفحۀ 327،راجع به روش مصنف در تفسير نور الثقلين مىفرمايد:مصنف از بين احاديث منسوب به اهل بيت«عليهم | آيت اللّه معرفت در«التفسير و المفسرون»،جلد دوم صفحۀ 327،راجع به روش مصنف در تفسير نور الثقلين مىفرمايد:مصنف از بين احاديث منسوب به اهل بيت«عليهم السلام»، اقدام به جمعآورى رواياتى نموده كه به نحوى، ارتباط با آيات قرآن كريم داشته باشند، اعم از اينكه اين ارتباط، از باب تفسير، استشهاد و يا تأييد آيه باشد. | ||
در اغلب | در اغلب موارد، احاديث ذكر شده،در مقام تفسير مفهوم يا دلالت آيه نيستند،بلكه به سبب اغراضى از جمله استشهاد و مانند آن،متعرض آيه شدهاند و هنر مصنف فقط مرتب كردن روايات بنابر ترتيب آيات و سورههاى قرآن بوده است، به همين جهت تمام آيات قرآن را دربرنمىگيرد.و نيز در صدد نقد روايات يا علاج تعارض آنها نبوده است.اضافه بر اينكه در جمع آورى،توجهى به اسانيد و قوت احاديث نداشته،روايات ضعيف السند و مرسل فراوانى در اين تفسير مشاهده مىشود». | ||
سيد محمد على ايازى در كتاب«المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 733 مىفرمايد:تفسير حويزى شامل،بسيارى از روايات اهل بيت«عليهم السلام»مىشود كه در تفسير،تطبيق و جرى آيات قرآن كريم،به روش ائمه «عليهم السلام»استوار است.اين روايات را از مصادر مختلف جمع آورى نموده است.در اين تفسير بحثى از | سيد محمد على ايازى در كتاب«المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحۀ 733 مىفرمايد:تفسير حويزى شامل،بسيارى از روايات اهل بيت«عليهم السلام»مىشود كه در تفسير،تطبيق و جرى آيات قرآن كريم،به روش ائمه «عليهم السلام»استوار است.اين روايات را از مصادر مختلف جمع آورى نموده است.در اين تفسير بحثى از الفاظ، اعراب و قرائت آيات نمىشود. و چون در بخشى از آيات روايت تفسيرى،وارد نشده است،شامل كل آيات قرآن نمىشود.با وجود توجه ايشان به عدم استفاده، از روايات ضعيف، امّا از مصادرى مانند تفسير قمى كه براحتى نمىتوان تسليم روايات آن شد، اخبارى را نقل كرده است. | ||
دانشنامۀ قرآن و قرآن پژوهى در جلد دوم صفحۀ 1451 در سبك نور الثقلين مىنويسد:او صاحب يكى از برجستهترين تفسيرهاى روايى يا مأثور شيعه است.تفسيرى كه از آثار قدما به تفسير فرات و قمى و عياشى شباهت دارد و از تفاسير متأخر به تفسير البرهان اثر هاشم بحرانى. | دانشنامۀ قرآن و قرآن پژوهى در جلد دوم صفحۀ 1451 در سبك نور الثقلين مىنويسد:او صاحب يكى از برجستهترين تفسيرهاى روايى يا مأثور شيعه است.تفسيرى كه از آثار قدما به تفسير فرات و قمى و عياشى شباهت دارد و از تفاسير متأخر به تفسير البرهان اثر هاشم بحرانى. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
مصنف در انگيزۀ خود براى تأليف در مقدمه كوتاهى مىفرمايد:«وقتى مشاهده كردم كه مفسران مختلف هر كدام بخشى از وجوه قرآن را مورد نظر قرار دادهاند، عدهاى تفسير لغوى و اشتقاق، عدهاى نحوى، عدهاى صرفى، عدهاى تجزيه و تركيب، عدهاى مباحث كلامى و عدهاى نيز جنبههاى مختلف آن را بررسى كردهاند،مشتاق شدم كه بخشى از بيانات اهل ذكر قرآن يعنى ائمه «عليهم السلام»را كه كاشف معانى قرآن و در بردارندۀ اسرار تأويل بود، در ذيل آيات قرآن بياورم و به تناسب نام آن را«نور الثقلين»ناميدم.» | مصنف در انگيزۀ خود براى تأليف در مقدمه كوتاهى مىفرمايد:«وقتى مشاهده كردم كه مفسران مختلف هر كدام بخشى از وجوه قرآن را مورد نظر قرار دادهاند، عدهاى تفسير لغوى و اشتقاق، عدهاى نحوى، عدهاى صرفى، عدهاى تجزيه و تركيب، عدهاى مباحث كلامى و عدهاى نيز جنبههاى مختلف آن را بررسى كردهاند،مشتاق شدم كه بخشى از بيانات اهل ذكر قرآن يعنى ائمه «عليهم السلام»را كه كاشف معانى قرآن و در بردارندۀ اسرار تأويل بود، در ذيل آيات قرآن بياورم و به تناسب نام آن را«نور الثقلين»ناميدم.» | ||
همچنانكه از نقل نظرهاى بزرگان مشهور شد،روشى كه مرحوم«شيخ عبدعلى عروسى | همچنانكه از نقل نظرهاى بزرگان مشهور شد،روشى كه مرحوم«شيخ عبدعلى عروسى حويزى، از ابتداى تفسير در پيش گرفته است،حاكى از اين حقيقت است كه وى در صدد تأليف و فراهم آوردن يك دوره از تفسير قرآن كريم منطبق با روايات رسيده از ناحيۀ پيامبر گرامى«صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»و اهل بيت عصمت «عليهم السلام»بوده است.نشان دادن شيوۀ تفسيرى اهل بيت«عليهم السلام»جز با بيان و نقل روايات تفسيرى آنان ميسر نمىباشد. | ||
اين شيوه و انگيزه،تفسير مذكور را در دستۀ تفاسير منقولى قرار داده و بطور طبيعى از فضاى نظرات اجتهادى،تطبيق با مسائل علمى،بحثهاى استدلالى و برهانى،بيرون خواهد رفت. | اين شيوه و انگيزه،تفسير مذكور را در دستۀ تفاسير منقولى قرار داده و بطور طبيعى از فضاى نظرات اجتهادى،تطبيق با مسائل علمى،بحثهاى استدلالى و برهانى،بيرون خواهد رفت. | ||
در مقابل بيان وجوه مختلف براى يك | در مقابل بيان وجوه مختلف براى يك آيه، اشاره به معانى بطنى،مطرح كردن معانى تأويلى،جرى و تطبيق و اعتقاد به سارى بودن آيات قرآن در هر زمان،در آن به وفور مشاهده خواهد شد. | ||
بعد از بيان روش كلى مصنف،با بررسى بيشتر بخشهاى مختلف تفسير،مىتوان به جزئيات شيوۀ كار مصنف اشاره | بعد از بيان روش كلى مصنف،با بررسى بيشتر بخشهاى مختلف تفسير،مىتوان به جزئيات شيوۀ كار مصنف اشاره كرد، از جمله اينكه: | ||
تفسير هر سوره با نقل روايات فضيلت،خواص،آثار و ثواب قرائت آن آغاز مىشود. | تفسير هر سوره با نقل روايات فضيلت،خواص،آثار و ثواب قرائت آن آغاز مىشود. | ||
روايات شأن نزول در مرحلۀ بعد مطرح مىشود و با توجه به اينكه بخش قابل توجهى از شأن نزولهاى منقول شيعى در تفسير قمى مىباشند،بطور طبيعى،روايات اين بخش بيشتر از اين تفسير | روايات شأن نزول در مرحلۀ بعد مطرح مىشود و با توجه به اينكه بخش قابل توجهى از شأن نزولهاى منقول شيعى در تفسير قمى مىباشند،بطور طبيعى،روايات اين بخش بيشتر از اين تفسير است، البته مقدارى نيز از احتجاج،كافى،تفسير عياشى و...نقل مىنمايند. | ||
پس از آن رواياتى كه ارتباط نسبتا مستقيمى با آيه دارند و مىتوانند تفسيرى به معناى خاص مىباشند،نقل مىشود.رواياتى كه در بيان تأويل،مصداق يا تطبيق هستند در مرحلۀ بعد ذكر مىشوند و در نهايت احاديثى كه بيشتر موضوع متناسب با آيه را بيان مىكنند،نقل شده است. | پس از آن رواياتى كه ارتباط نسبتا مستقيمى با آيه دارند و مىتوانند تفسيرى به معناى خاص مىباشند،نقل مىشود.رواياتى كه در بيان تأويل،مصداق يا تطبيق هستند در مرحلۀ بعد ذكر مىشوند و در نهايت احاديثى كه بيشتر موضوع متناسب با آيه را بيان مىكنند،نقل شده است. | ||
البته مقصود از روايات تفسيرى | البته مقصود از روايات تفسيرى خاص، اين نيست كه امام(ع)اين روايت را حتما به جهت تفسير و تبيين اين آيه،بيان كرده باشد،بلكه منظور اين است كه اين روايت به هر جهت كه بيان شده باشد،مىتوان آن را به عنوان تفسير آيه برشمرد و در تبيين مراد از آن استفاده كرد.بعنوان نمونه مواردى ذكر مىشود: | ||
فى اصول الكافى:عن ابى عبداللّه «عليه السلام»قال:الانفال،ما لم يوجف عليه بخيل و لا ركاب او قوم صالحوا او قوم اعطوا بايديهم و كل ارض خربة و بطون الاودية فهو لرسول اللّه(ص)و هو للامام من بعده يضعه حيث يشاء.«ج دوم صفحۀ 118 ذيل آيه 1 سورۀ انفال.» | فى اصول الكافى:عن ابى عبداللّه «عليه السلام»قال:الانفال،ما لم يوجف عليه بخيل و لا ركاب او قوم صالحوا او قوم اعطوا بايديهم و كل ارض خربة و بطون الاودية فهو لرسول اللّه(ص)و هو للامام من بعده يضعه حيث يشاء.«ج دوم صفحۀ 118 ذيل آيه 1 سورۀ انفال.» | ||
در اينجا [[امام صادق]]«عليه السلام»موارد انفال را بيان | در اينجا [[امام صادق]]«عليه السلام»موارد انفال را بيان مىكند، اين بيانات ممكن است در جلسۀ درس ايشان در مقام بيان فقهى مسئله مطرح شده باشد، امّا الآن مىتوان بهرهبردارى تفسيرى از آن نمود. | ||
2-اصول كافى از [[امام صادق]] عليه السّلام:فى الرجل يموت و لا وارث له و لا مولى؟قال:هو اهل هذه الآية'''يسئلونك عن الانفال'''.جلد دوم صفحۀ 118 حضرت در صدد تفسير و تبيين موضوع آيه نبودند بلكه فقط مصداقى را مشخص | 2-اصول كافى از [[امام صادق]] عليه السّلام:فى الرجل يموت و لا وارث له و لا مولى؟قال:هو اهل هذه الآية'''يسئلونك عن الانفال'''.جلد دوم صفحۀ 118 حضرت در صدد تفسير و تبيين موضوع آيه نبودند بلكه فقط مصداقى را مشخص نمودند، امّا اين مىتواند در كشف معنا و مراد آيه ما را كمك نمايد. | ||
3-در خصال از امام باقر عليه السلام:ان اللّه تعالى خلق الشهور اثنى عشر شهرا و هى ثلثمأة و ستون يوما فحجر ستة ايام،خلق فيها السموات و الارض فمن ثم تقاصرت الشهور. | 3-در خصال از امام باقر عليه السلام:ان اللّه تعالى خلق الشهور اثنى عشر شهرا و هى ثلثمأة و ستون يوما فحجر ستة ايام،خلق فيها السموات و الارض فمن ثم تقاصرت الشهور. | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
اين روايت ذيل آيه 36 سوره توبه:'''ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهرا فى كتاب اللّه يوم خلق السموات و الارض'''ج 2 صفحۀ 216 آمده است،كه گرچه امام(ع)در صدد تفسير آيه نيست امّا براى روشن شدن آيه به ما كمك خواهد كرد. | اين روايت ذيل آيه 36 سوره توبه:'''ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهرا فى كتاب اللّه يوم خلق السموات و الارض'''ج 2 صفحۀ 216 آمده است،كه گرچه امام(ع)در صدد تفسير آيه نيست امّا براى روشن شدن آيه به ما كمك خواهد كرد. | ||
4-در تفسير'''«سخر اللّه منهم و لهم عذاب اليم»'''آيه 79 سورۀ توبه جلد دوم صفحۀ 247 حديث 255 از عيون الاخبار از امام رضا«عليه السلام»قال:«ان اللّه لا يسخر و لا يستهزء و لا يمكر و لا يخادع و لكنه تعالى يجازيهم جزاء السخرية و جزاء الاستهزاء و جزاء المكر و الخديعة،تعالى عما يقول الظالمون علوا كبيرا.مسلما امام(ع)در مقام تفسير اين آيه نبوده است.امّا اين روايت معناى مكر | 4-در تفسير'''«سخر اللّه منهم و لهم عذاب اليم»'''آيه 79 سورۀ توبه جلد دوم صفحۀ 247 حديث 255 از عيون الاخبار از امام رضا«عليه السلام»قال:«ان اللّه لا يسخر و لا يستهزء و لا يمكر و لا يخادع و لكنه تعالى يجازيهم جزاء السخرية و جزاء الاستهزاء و جزاء المكر و الخديعة،تعالى عما يقول الظالمون علوا كبيرا.مسلما امام(ع)در مقام تفسير اين آيه نبوده است.امّا اين روايت معناى مكر الهى، استهزاء الهى و خدعۀ الهى را براى ما تبيين نموده كه فى الواقع همان تفسير است. | ||
در يك سنجش اجمالى مىتوان گفت كه حدود 45 درصد روايات نور الثقلين، نقش تفسيرى و تبيينى براى آيات دارند،حدود 25 درصد هم بعنوان استشهاد،تأييد، استدلال و ارتباطهاى ضعيف ديگر با آيات،حدود 25 درصد نيز به شكل كلى و مطرح كردن موضوع پا آيات قرآن ارتباط دارند.و حدود 5 درصد نيز در بيان فضائل و شأن نزول سورهها و آيات مىباشند. | در يك سنجش اجمالى مىتوان گفت كه حدود 45 درصد روايات نور الثقلين، نقش تفسيرى و تبيينى براى آيات دارند،حدود 25 درصد هم بعنوان استشهاد،تأييد، استدلال و ارتباطهاى ضعيف ديگر با آيات،حدود 25 درصد نيز به شكل كلى و مطرح كردن موضوع پا آيات قرآن ارتباط دارند.و حدود 5 درصد نيز در بيان فضائل و شأن نزول سورهها و آيات مىباشند. | ||
بنابراين،صحيح است كه بخشى از روايات رسيده از ناحيۀ معصومين«عليهم السلام»در صدد بيان مصداقهاى عينى،تطبيق،تأويل و استدلال به آيات،هستند امّا اين نيز نوعى كشف معناى مراد آيات قرآن كريم است،و نمىتوان به راحتى اين سخن را پذيرفت كه در تفسير نور الثقلين يا كنز الدقائق يا | بنابراين،صحيح است كه بخشى از روايات رسيده از ناحيۀ معصومين«عليهم السلام»در صدد بيان مصداقهاى عينى،تطبيق،تأويل و استدلال به آيات،هستند امّا اين نيز نوعى كشف معناى مراد آيات قرآن كريم است،و نمىتوان به راحتى اين سخن را پذيرفت كه در تفسير نور الثقلين يا كنز الدقائق يا البرهان، اغلب روايات از حيطۀ تفسير خارج هستند. | ||
از جمله موارد قابل اشاره در شيوۀ تفسير نور الثقلين،تكرار مطالب يا روايات است.اين امر به چند شكل محقق شده است. | از جمله موارد قابل اشاره در شيوۀ تفسير نور الثقلين،تكرار مطالب يا روايات است.اين امر به چند شكل محقق شده است. | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
البته مصنف خود بر اين تكرار واقف بوده و موارد متعددى از آن جلوگيرى كرده است. بعنوان نمونه: | البته مصنف خود بر اين تكرار واقف بوده و موارد متعددى از آن جلوگيرى كرده است. بعنوان نمونه: | ||
1-در بعضى احاديث | 1-در بعضى احاديث طولانى، اقدام به تقطيع مطالب نموده است و در هر مكان،فقط مطلب مربوط به آن را مىآورند،مانند ج 5 صفحۀ 3 حديث 10 راجع به وجوه كفر فرازى كه مربوط به آيه 24 سورۀ جاثية'''«و ما يهلكنا الا الدهر»'''مىباشد مىآورد. همين حديث را در ج 1 صفحۀ 32 حديث 14 ذيل آيۀ 6 سوره بقره آورده است امّا با فرازى كه مربوط به آيه مىشود.بارها مىگويد:«و الحديث طويل اخذنا منه موضع الحاجة» | ||
2-در بعضى موارد براى جلوگيرى از | 2-در بعضى موارد براى جلوگيرى از تكرار، ارجاع مىدهد،مىفرمايد:«نقلنا عنهم(ع)فى اول آل عمران ما فيه الكفاية لمن اراد الوقوف على الفرق بين القرآن و الفرقان،فمن اراده فليطلبه هناك»ج 4 صفحه 2 بعد از حديث 3.يا مىفرمايد:«ستسمع لهذه الآيه مزيد بيان فى هود عند قوله... و فى طه عنه قوله...»ج 2 صفحۀ 39-يا مىفرمايد:سبق له بيان فى القصة و فيما نقلناه عن مجمع البيان | ||
3-گاهى براى جلوگيرى از تكرار فقط مرجع حديث را ذكر مىكند و متن آن را نمىآورد.عباراتى از قبيل «و فى الكافى مثله»گوياى اين مطلب است.يا مىفرمايد:«و فى رواية اخرى عنه». | 3-گاهى براى جلوگيرى از تكرار فقط مرجع حديث را ذكر مىكند و متن آن را نمىآورد.عباراتى از قبيل «و فى الكافى مثله»گوياى اين مطلب است.يا مىفرمايد:«و فى رواية اخرى عنه». | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
از جمله نكات قابل توجه در روش ايشان، عدم ذكر سلسله سند كامل روايات است يا به تعبيرى حذف اسانيد | از جمله نكات قابل توجه در روش ايشان، عدم ذكر سلسله سند كامل روايات است يا به تعبيرى حذف اسانيد روايات، احتمالا اين امر به جهت اختصار و جلوگيرى از حجيم شدن تأليف بوده است.آنچه اين امر را نزد ايشان آسان مىنموده،ديدگاه ايشان نسبت به حديث بوده است. | ||
آيت اللّه معرفت در ج 2«التفسير و المفسرون»صفحۀ 327 مىفرمايد:«كان على مشرب الاخبارية» مشرب ايشان،مشرب اخبارى بوده است. | آيت اللّه معرفت در ج 2«التفسير و المفسرون»صفحۀ 327 مىفرمايد:«كان على مشرب الاخبارية» مشرب ايشان،مشرب اخبارى بوده است. | ||
سيد محمد على ايازى در كتاب«المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحه 730 مىآورد:او معاصر [[حر عاملی، محمد بن حسن|شيخ حر عاملى]] صاحب كتاب«[[تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة|وسائل الشيعة]]»و بحرانى صاحب | سيد محمد على ايازى در كتاب«المفسرون حياتهم و منهجهم»صفحه 730 مىآورد:او معاصر [[حر عاملی، محمد بن حسن|شيخ حر عاملى]] صاحب كتاب«[[تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة|وسائل الشيعة]]»و بحرانى صاحب تفسير«البرهان»مىباشد، اين دسته علماء، در شريعت،فقه،حديث، اصول و تفسير،ديدگاه خاصى داشتهاند كه نزد اماميه «اخبارى» ناميده مىشد. | ||
آثار اين ديدگاه در تفسير با آثار آن در فقه و اصول متفاوت است،مىتوان گفت در تفسير،در حد عدم توجه به اسانيد روايات،و عدم جرح و تعديل و نفى صريح بعضى از آنهاست. | آثار اين ديدگاه در تفسير با آثار آن در فقه و اصول متفاوت است،مىتوان گفت در تفسير،در حد عدم توجه به اسانيد روايات،و عدم جرح و تعديل و نفى صريح بعضى از آنهاست. | ||
بعضى محققين معتقد به لزوم حصول اطمينان به صحت يا سقم روايت مىباشند و اين مستلزم آن است كه | بعضى محققين معتقد به لزوم حصول اطمينان به صحت يا سقم روايت مىباشند و اين مستلزم آن است كه مفسر، ابتدا منابع و سلسلۀ اسناد،تك تك روايات مورد نظر خود را به دقت بررسى كند و پس از حصول اطمينان به صدور و صحت،آنها را در تفسير آيات به كار گيرد. | ||
به همين جهت است كه آيت اللّه معرفت در«التفسير و المفسرون»صفحۀ 327 و 328:عدم نقد روايات و عدم اظهار نظر و نفى بعضى از آنها را از ضعف اين تفسير بر مىشمرد و تعبير«روايات منسوب به اهل بيت(ع)»را دارد. | به همين جهت است كه آيت اللّه معرفت در«التفسير و المفسرون»صفحۀ 327 و 328:عدم نقد روايات و عدم اظهار نظر و نفى بعضى از آنها را از ضعف اين تفسير بر مىشمرد و تعبير«روايات منسوب به اهل بيت(ع)»را دارد. | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
از جمله نقدهايى كه بر تفسير نور الثقلين وارد | از جمله نقدهايى كه بر تفسير نور الثقلين وارد شده، اين است كه مؤلف آن، از نقل روايات و داستانهاى ساختگى از جمله اسرائيليات، ابايى نداشته و در جاهاى مختلف آنها را نقل كرده است. | ||
آيت اللّه معرفت در التفسير و المفسرون ج 2 صفحۀ 328-329 مىفرمايد: «همچنانكه رواياتى مشتمل بر غلو و وهن به ائمه «عليهم السلام»در اين تفسير نقل شده،بناى آن بر نقل اسرائيليات و احاديث موضوع نيز بوده است،مانند آنچه در قصۀ هاروت و ماروت و ارتباط آنها با زهره و مسخ او آمده است،و در اين كتاب فراوان اينگونه اسرائيليات نقل شده است.» | آيت اللّه معرفت در التفسير و المفسرون ج 2 صفحۀ 328-329 مىفرمايد: «همچنانكه رواياتى مشتمل بر غلو و وهن به ائمه «عليهم السلام»در اين تفسير نقل شده،بناى آن بر نقل اسرائيليات و احاديث موضوع نيز بوده است،مانند آنچه در قصۀ هاروت و ماروت و ارتباط آنها با زهره و مسخ او آمده است،و در اين كتاب فراوان اينگونه اسرائيليات نقل شده است.» | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
با توجه به نظرات فوق بر آن شديم تا در زمينۀ روايات اسرائيلية در تفسير نور الثقلين كنكاش بيشترى بنماييم. | با توجه به نظرات فوق بر آن شديم تا در زمينۀ روايات اسرائيلية در تفسير نور الثقلين كنكاش بيشترى بنماييم. | ||
آيت اللّه معرفت در جلد دوم التفسير و المفسرون صفحۀ 80 در مراد از«اسرائيليات»بعد از بيان ريشۀ لغوى و وجه آن مىفرمايد:لفظ اسرائيليات گر چه در ظاهر بر قصههايى كه از مصادر يهودى نقل مىشود،دلالت | آيت اللّه معرفت در جلد دوم التفسير و المفسرون صفحۀ 80 در مراد از«اسرائيليات»بعد از بيان ريشۀ لغوى و وجه آن مىفرمايد:لفظ اسرائيليات گر چه در ظاهر بر قصههايى كه از مصادر يهودى نقل مىشود،دلالت دارد، امّا علماى تفسير و حديث،آن را بر معنايى اعم اطلاق مىكنند. | ||
در اصطلاح | در اصطلاح آنها، اسرائيليات،بر هر قصه يا روايتى گفته مىشود كه،در تفسير،حديث و تاريخ، از اساطير قديمى نقل شود و منسوب به يك مصدر يهودى،نصرانى يا غير آن باشد. | ||
بلكه بعضى از مفسرين و محدثين،جميع آنچه كه دشمنان اسلام از يهود و غير آنها،با سوء نيت و به قصد تخريب عقايد مسلمانان،وارد تفسير و حديث كردهاند و هيچ اصل و منشأ صحيحى نداشته باشد را اسرائيليات مىگويند.و اين به سبب آن است كه اكثر خرافات و داستانهاى دروغ،در اصل از يك مصدر يهودى سرچشمه مىگيرد.» | بلكه بعضى از مفسرين و محدثين،جميع آنچه كه دشمنان اسلام از يهود و غير آنها،با سوء نيت و به قصد تخريب عقايد مسلمانان،وارد تفسير و حديث كردهاند و هيچ اصل و منشأ صحيحى نداشته باشد را اسرائيليات مىگويند.و اين به سبب آن است كه اكثر خرافات و داستانهاى دروغ،در اصل از يك مصدر يهودى سرچشمه مىگيرد.» | ||
براى تبيين اسرائيليات در تفسير نور | براى تبيين اسرائيليات در تفسير نور الثقلين، ابتدا آدرس و محلّهايى كه از ديدگاه مفسرين و محدثين مظان بيان اسرائيليات مىباشد،را مشخص نموده،سپس به بررسى روايات آن موضوع و مقايسۀ آنها با اسرائيليات مطرح شده در تفاسير ديگر،پرداخته و بعد از آن نتيجه را بطور مفصل در يك نمونه و به طور خلاصه در موضوعات ديگر بيان خواهيم كرد. | ||
1-قصۀ هاروت و ماروت،سورۀ بقره آيۀ 102:'''و اتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكنّ الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر و ما انزل على الملكين ببابلى هاروت و ماروت...»''' | 1-قصۀ هاروت و ماروت،سورۀ بقره آيۀ 102:'''و اتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكنّ الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر و ما انزل على الملكين ببابلى هاروت و ماروت...»''' | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۱: | ||
در تفسير نور الثقلين ج 1 صفحۀ 107 تا 114 ضمن احاديث 294 تا 306،13 روايت نقل شده است،10 روايت به آموزش سحر توسط دو ملك الهى،هاروت و ماروت و قصۀ آنها مربوط مىشود. | در تفسير نور الثقلين ج 1 صفحۀ 107 تا 114 ضمن احاديث 294 تا 306،13 روايت نقل شده است،10 روايت به آموزش سحر توسط دو ملك الهى،هاروت و ماروت و قصۀ آنها مربوط مىشود. | ||
در ضمن حديث شمارۀ 294 از عيون الاخبار از [[امام صادق]] عليه السلام سؤال مىشود كه: '''«فان قوما عندنا يزعمون ان هاروت و ماروت ملكان اختارتهما الملائكة....''' عدهاى گمان مىكنند كه هاروت و ماروت دو ملك الهى هستند كه وقتى، عصيان بنى آدم در زمين زياد شد،ملائكه آنها را بعنوان نمايندۀ خود انتخاب كرده خداوند آن دو را به همراه ملك سومى به زمين | در ضمن حديث شمارۀ 294 از عيون الاخبار از [[امام صادق]] عليه السلام سؤال مىشود كه: '''«فان قوما عندنا يزعمون ان هاروت و ماروت ملكان اختارتهما الملائكة....''' عدهاى گمان مىكنند كه هاروت و ماروت دو ملك الهى هستند كه وقتى، عصيان بنى آدم در زمين زياد شد،ملائكه آنها را بعنوان نمايندۀ خود انتخاب كرده خداوند آن دو را به همراه ملك سومى به زمين فرستاد، اين دو ملك بوسيلۀ زنى به نام زهره،آزمايش شدند و در نهايت،خمر نوشيده،قتل مرتكب شده و قصد زنا با آن زن را داشتند.خداوند آنها را در بابل عذاب كرد.ساحران از آنها،سحر مىآموزند.آن زن نيز بشكل ستارۀ زهره مسخ گرديد.[[امام صادق]] عليه السلام مىفرمايد:معاذ اللّه من ذلك،ساحت خداوند از اين افكار دور است،ملائكه موجودات معصوم الهى هستند كه جز امر الهى را، انجام نمىدهند،لحظهاى از عبادت الهى،دور گردان نيستند و از قبايح و كفر و عصيان بدورند.» | ||
در حديث 296 از عيون الاخبار نيز نقل مىشود كه:«سمعت المأمون يسأل الرضا«عليه السلام» عما يرويه الناس من أمر الزهرة و انها كانت امرأة فتن بها هاروت و ماروت...در اين روايت نيز از امام رضا عليه السلام،مأمون راجع به زهره و هاروت و ماروت و سهيل سؤال مىكند.امام رضا عليه السلام مىفرمايد:كذبوا فى قولهم،مردم درست | در حديث 296 از عيون الاخبار نيز نقل مىشود كه:«سمعت المأمون يسأل الرضا«عليه السلام» عما يرويه الناس من أمر الزهرة و انها كانت امرأة فتن بها هاروت و ماروت...در اين روايت نيز از امام رضا عليه السلام،مأمون راجع به زهره و هاروت و ماروت و سهيل سؤال مىكند.امام رضا عليه السلام مىفرمايد:كذبوا فى قولهم،مردم درست نمىگويند، ايندو(زهرة و سهيل)ستاره نبودند بلكه دو حيوان دريايى بودند، خداوند دشمنان خود را به شكل اشياء نورانى مسخ نمىكند.» | ||
در اين دو حديث،دو امام معصوم«عليهما السلام»اعتقاد مردم در مورد مسخ زهره و ارتباط نامشروع آنها با هاروت و ماروت را نفى مىنمايند. | در اين دو حديث،دو امام معصوم«عليهما السلام»اعتقاد مردم در مورد مسخ زهره و ارتباط نامشروع آنها با هاروت و ماروت را نفى مىنمايند. | ||
خط ۱۹۱: | خط ۱۹۱: | ||
مىفرمايد:انسانهاى مسخ شده،سيزده تن مىباشد و در مقام شمارش،زهره را نيز جزء آنها محسوب مىنمايند.در احاديث 299،300،301 و 302 نيز همين مضمون تكرار مىشود.در واقع اعتقادى كه مردم داشتند و از طرف [[امام صادق]] و امام رضا «عليهما السلام»در دو حديث اوّل نفى شده بود،توسط اين احاديث تأييد مىگردد. | مىفرمايد:انسانهاى مسخ شده،سيزده تن مىباشد و در مقام شمارش،زهره را نيز جزء آنها محسوب مىنمايند.در احاديث 299،300،301 و 302 نيز همين مضمون تكرار مىشود.در واقع اعتقادى كه مردم داشتند و از طرف [[امام صادق]] و امام رضا «عليهما السلام»در دو حديث اوّل نفى شده بود،توسط اين احاديث تأييد مىگردد. | ||
در حديث 304 كه از تفسير قمى از امام باقر«عليه السّلام»نقل مىكند آمده است:«مسأله عطار و نحن بمكه، عن هاروت و ماروت فقال ابوجعفر«عليه السّلام»...كه ملائكۀ مأمور نوشتن اعمال زمينيان(انس و جن)از گناهان آنها به تنگ آمده،به خداوند اعتراض نمودند، خداوند به آنها فرمود نمايندهاى انتخاب نمائيد تا به زمين بفرستم،آنان،هاروت و ماروت را كه منتقدترين ملائكه به اعمال زمينيان | در حديث 304 كه از تفسير قمى از امام باقر«عليه السّلام»نقل مىكند آمده است:«مسأله عطار و نحن بمكه، عن هاروت و ماروت فقال ابوجعفر«عليه السّلام»...كه ملائكۀ مأمور نوشتن اعمال زمينيان(انس و جن)از گناهان آنها به تنگ آمده،به خداوند اعتراض نمودند، خداوند به آنها فرمود نمايندهاى انتخاب نمائيد تا به زمين بفرستم،آنان،هاروت و ماروت را كه منتقدترين ملائكه به اعمال زمينيان بودند، انتخاب كردند،خداوند آنها را به زمين فرستاد و فرمود:طبايع و لذايذ آدمى را در وجود شما تعبيه كردم،به زمين برويد اما شرك نورزيد،قتل ننمائيد،خمر نياشاميد و زنا نكنيد.در ناحيه بابل به شكل آدمى،فرود آمدند، با زنى زيبارو،زينت آراسته،و خوشبو مواجه شدند،دل به او دادند،تقاضاى كام نمودند. | ||
در پاسخ آنان،زن گفت بايد به دين من درآييد و معبود من بپرستيد،صنمى را نشان داد و تقاضاى سجده بر آن كرد،تقاضا پذيرفتند،و حاضر شدند به جهت تقرب به آن بت شراب نيز بياشامند،به قصد كام بردن،آماده شدند،ناگهان سائلى،آن صحنه بديد، زن گفت:بايد او را بكشيد تا اين امر فاش نشود.رفتند و كشتند و برگشتند اما از زن خبرى نبود،خداوند به آنها فرمود:من ساعتى شما را به حال آدميان در زمين رها كردم، عصيان كرديد.بين عذاب دنيا و آخرت،يكى را بگزينيد، عذاب دنيا را گزيدند.بدين جهت در سرزمين بابل به انسانها،سحر آموختند. | در پاسخ آنان،زن گفت بايد به دين من درآييد و معبود من بپرستيد،صنمى را نشان داد و تقاضاى سجده بر آن كرد،تقاضا پذيرفتند،و حاضر شدند به جهت تقرب به آن بت شراب نيز بياشامند،به قصد كام بردن،آماده شدند،ناگهان سائلى،آن صحنه بديد، زن گفت:بايد او را بكشيد تا اين امر فاش نشود.رفتند و كشتند و برگشتند اما از زن خبرى نبود،خداوند به آنها فرمود:من ساعتى شما را به حال آدميان در زمين رها كردم، عصيان كرديد.بين عذاب دنيا و آخرت،يكى را بگزينيد، عذاب دنيا را گزيدند.بدين جهت در سرزمين بابل به انسانها،سحر آموختند. | ||
خط ۱۹۷: | خط ۱۹۷: | ||
اين روايت،مضمونى،مخالف دو حديث اول دارد،و در واقع تأييدى است بر مطالبى كه امام عليه السلام آنها را تكذيب نموده بود. | اين روايت،مضمونى،مخالف دو حديث اول دارد،و در واقع تأييدى است بر مطالبى كه امام عليه السلام آنها را تكذيب نموده بود. | ||
نزديك به اين مضمون در كتب روائى و تفسيرى عامه از جمله تفسير روائى در المنثور [[سيوطى]] جلد 1 صفحۀ 97 تا 103 ذيل تفسير'''«هاروت و ماروت»'''آيه 102 سورۀ بقره روايات زيادى از حضرت على«عليه | نزديك به اين مضمون در كتب روائى و تفسيرى عامه از جمله تفسير روائى در المنثور [[سيوطى]] جلد 1 صفحۀ 97 تا 103 ذيل تفسير'''«هاروت و ماروت»'''آيه 102 سورۀ بقره روايات زيادى از حضرت على«عليه السّلام»، ابن عباس، ابن عمر،مجاهد و ديگران نقل شده است. | ||
[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] نيز در تفسير خود جلد 1 ذيل آيه 102 سورۀ بقره آن روايات را از حضرت على«عليه السّلام»، ابن | [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] نيز در تفسير خود جلد 1 ذيل آيه 102 سورۀ بقره آن روايات را از حضرت على«عليه السّلام»، ابن عباس، ابن مسعود،كعب الاحبار و ديگران نقل مىكند. | ||
از ديدگاه محققين اينگونه | از ديدگاه محققين اينگونه روايات، از جمله اسرائيليات محسوب مىشود كه در تفاسير قرآن از جمله تفاسير شيعى نيز رسوخ كرده است،و با اعتقاد اسلامى(كه برگرفته از قرآن است) عصمت ملائكه،منافات دارد. | ||
البته مصنف نور الثقلين در مقدمۀ تفسير خود مىفرمايد:«مقصود از نقل رواياتى كه به ظاهر مخالف عقايد اماميه | البته مصنف نور الثقلين در مقدمۀ تفسير خود مىفرمايد:«مقصود از نقل رواياتى كه به ظاهر مخالف عقايد اماميه است، اعتقاد يا عمل به آنها نيست،بلكه منظور آگاهى خواننده از وجود و محل صدور آنهاست،تا راهى براى توجيه و تبيين يا نفى آن بيابد،با توجه به اينكه در اينگونه موارد،روايات معارض را نيز آوردهام.» | ||
بنابراين مىتوان گفت كه نقل اين روايات،لزوما به معناى قبول آنها از طرف مصنف نبوده است،منتهى نقل بدون نقد و تعديل و تذكر،خواننده را دچار حيران و سرگردانى خواهد كرد. | بنابراين مىتوان گفت كه نقل اين روايات،لزوما به معناى قبول آنها از طرف مصنف نبوده است،منتهى نقل بدون نقد و تعديل و تذكر،خواننده را دچار حيران و سرگردانى خواهد كرد. | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۰۹: | ||
2:قصۀ تابوت و سكينه:سورۀ بقره آيۀ 248 '''و قال لهم نبيّهم ان آية ملكه ان ياتيكم التابوت فيه سكينة من ربكم...''' در جلد 1 نور الثقلين صفحۀ 245 ذيل اين آيه در مورد صفات«تابوت»و«سكينه»و محتويات آن رواياتى نقل مىشود كه،بخشى از آن را مىتوان از اسرائيلياتى دانست كه در كتب تفسيرى عامه نيز يافت مىشود.البته هم حجم و هم كيفيت مطالب،در حدّ اسرائيليات كتب عامه نيست. | 2:قصۀ تابوت و سكينه:سورۀ بقره آيۀ 248 '''و قال لهم نبيّهم ان آية ملكه ان ياتيكم التابوت فيه سكينة من ربكم...''' در جلد 1 نور الثقلين صفحۀ 245 ذيل اين آيه در مورد صفات«تابوت»و«سكينه»و محتويات آن رواياتى نقل مىشود كه،بخشى از آن را مىتوان از اسرائيلياتى دانست كه در كتب تفسيرى عامه نيز يافت مىشود.البته هم حجم و هم كيفيت مطالب،در حدّ اسرائيليات كتب عامه نيست. | ||
3-قصۀ بناء كعبه و بيت الحرام و حجر الاسود:سورۀ بقره آيه 127.در نور الثقلين ذيل اين | 3-قصۀ بناء كعبه و بيت الحرام و حجر الاسود:سورۀ بقره آيه 127.در نور الثقلين ذيل اين آيه، اثرى از اسرائيليات يافت نمىشود. | ||
4-قصۀ قتل جالوت توسط داود:آيه 251 سوره بقره.نشانى از اسرائيليات ندارد. | 4-قصۀ قتل جالوت توسط داود:آيه 251 سوره بقره.نشانى از اسرائيليات ندارد. | ||
خط ۲۲۳: | خط ۲۲۳: | ||
9-قصۀ سرگردانى بنى اسرائيل و حوادث آن:آيه 26 سورۀ مائده.در اينجا نيز روايات منقوله را مىتوان عارى از اسرائيليات برشمرد. | 9-قصۀ سرگردانى بنى اسرائيل و حوادث آن:آيه 26 سورۀ مائده.در اينجا نيز روايات منقوله را مىتوان عارى از اسرائيليات برشمرد. | ||
10-قصۀ درخواست رؤيت پروردگار توسط حضرت موسى«عليه السّلام»:آيه 143 سورۀ اعراف. در اينجا مىتوان گفت به مقدار خيلى | 10-قصۀ درخواست رؤيت پروردگار توسط حضرت موسى«عليه السّلام»:آيه 143 سورۀ اعراف. در اينجا مىتوان گفت به مقدار خيلى كمى، اسرائيليات وارد روايات شده است. | ||
11-قصۀ الواح تورات:سوره اعراف آيه 145.در اين قصه نيز به مقدار خيلى كمى مىتوان رد پاى اسرائيليات را در روايات منقول مشاهده كرد. | 11-قصۀ الواح تورات:سوره اعراف آيه 145.در اين قصه نيز به مقدار خيلى كمى مىتوان رد پاى اسرائيليات را در روايات منقول مشاهده كرد. | ||
خط ۲۵۱: | خط ۲۵۱: | ||
22-قصۀ بلقيس«ملكه سبأ»:آيه 44 سورۀ نمل،به مقدار خيلى كمى در مورد موهاى ساق پا،حمام و نوره،سايهاى از اسرائيليات را مىتوان مشاهده كرد. | 22-قصۀ بلقيس«ملكه سبأ»:آيه 44 سورۀ نمل،به مقدار خيلى كمى در مورد موهاى ساق پا،حمام و نوره،سايهاى از اسرائيليات را مىتوان مشاهده كرد. | ||
23-هديه بلقيس:آيه 35 سورۀ | 23-هديه بلقيس:آيه 35 سورۀ نمل، اثرى از توصيفهاى عجيب و غريب در مورد نوع هديه، ارزش حاملان و آن...در روايات منقول نور الثقلين يافت نمىشود. | ||
24-قصۀ ذبيح بودن اسحاق(ع):سورۀ صافات آيات 99 تا 113.در كنار روايات فراوانى كه به ذبيح بودن حضرت اسماعيل(ع)تصريح دارد،رواياتى نيز در ذبيح بودن حضرت اسحاق(ع) نقل مىكند.بنابر نظر محققين روايات ذبيح دانستن حضرت اسحاق(ع)،ريشه در اسرائيليات دارد. | 24-قصۀ ذبيح بودن اسحاق(ع):سورۀ صافات آيات 99 تا 113.در كنار روايات فراوانى كه به ذبيح بودن حضرت اسماعيل(ع)تصريح دارد،رواياتى نيز در ذبيح بودن حضرت اسحاق(ع) نقل مىكند.بنابر نظر محققين روايات ذبيح دانستن حضرت اسحاق(ع)،ريشه در اسرائيليات دارد. | ||
خط ۲۹۹: | خط ۲۹۹: | ||
4-اعجاز قرآن:جلد 1 صفحۀ 27،معانى الاخبار از امام على عليه السلام:يا محمد(ص)هذا الكتاب الذى انزلناه عليك هو الحروف المقطعة التى منها«الف،لام،ميم»و هى بلغتكم و حروف هجائكم،فأتوا بمثله ان كنتم صادقين. | 4-اعجاز قرآن:جلد 1 صفحۀ 27،معانى الاخبار از امام على عليه السلام:يا محمد(ص)هذا الكتاب الذى انزلناه عليك هو الحروف المقطعة التى منها«الف،لام،ميم»و هى بلغتكم و حروف هجائكم،فأتوا بمثله ان كنتم صادقين. | ||
از حضرت على«عليه السّلام»نقل مىكند كه خداوند مىفرمايد:اى پيامبر(ص)قرآنى كه بر تو نازل كرديم از همين حروف مقطعهاى است كه «الف،لام و ميم»جزو آن مىباشند،همين لغت شماست كه متشكل از حروف الفباى زبان | از حضرت على«عليه السّلام»نقل مىكند كه خداوند مىفرمايد:اى پيامبر(ص)قرآنى كه بر تو نازل كرديم از همين حروف مقطعهاى است كه «الف،لام و ميم»جزو آن مىباشند،همين لغت شماست كه متشكل از حروف الفباى زبان شماست، اگر مخالفان مىتوانند و راست مىگويند،مانندى براى آن بياورند. | ||
5-از متشابهات است و علم آن نزد ائمه «عليه السلام»مىباشد.ج 1 صفحۀ 30 حديث 8 به نقل از مجمع البيان از حضرت امام على«عليه السّلام»:لكل كتاب صفوة و صفوة هذا الكتاب حروف التهجى. | 5-از متشابهات است و علم آن نزد ائمه «عليه السلام»مىباشد.ج 1 صفحۀ 30 حديث 8 به نقل از مجمع البيان از حضرت امام على«عليه السّلام»:لكل كتاب صفوة و صفوة هذا الكتاب حروف التهجى. | ||
خط ۳۰۹: | خط ۳۰۹: | ||
در معناى«ق»:جلد 5 صفحۀ 104 حديث 3 از معانى الاخبار از [[امام صادق]] عليه السلام: و امّا«ق»فهو الجبل المحيط بالارض. | در معناى«ق»:جلد 5 صفحۀ 104 حديث 3 از معانى الاخبار از [[امام صادق]] عليه السلام: و امّا«ق»فهو الجبل المحيط بالارض. | ||
در معناى«ن»جلد 5 ص 387 حديث 4 از خصال به نقل از امام باقر عليه السلام:ان «يس»لرسول اللّه(ص)عشرة اسماء،خمسة فى القرآن و خمسة ليست فى القرآن،فامّا التى فى | در معناى«ن»جلد 5 ص 387 حديث 4 از خصال به نقل از امام باقر عليه السلام:ان «يس»لرسول اللّه(ص)عشرة اسماء،خمسة فى القرآن و خمسة ليست فى القرآن،فامّا التى فى القرآن،محمد، احمد، عبد اللّه،يس و ن. | ||
و جلد 5 صفحۀ 387 حديث 5 از علل الشرايع از [[امام صادق]] عليه السلام:...و امّا«ان» فكان نهرا فى الجنة». | و جلد 5 صفحۀ 387 حديث 5 از علل الشرايع از [[امام صادق]] عليه السلام:...و امّا«ان» فكان نهرا فى الجنة». | ||
البته مفسرين معانى بيشمارى را براى حروف مقطعه ذكر | البته مفسرين معانى بيشمارى را براى حروف مقطعه ذكر كردهاند، اقوال فوق،معانى استفاده شده از روايات منقول در تفسير نور الثقلين مىباشد. | ||
==«علوم قرآن»در تفسير نور الثقلين== | ==«علوم قرآن»در تفسير نور الثقلين== | ||
خط ۳۲۲: | خط ۳۲۲: | ||
اثرى از مكى،مدنى بودن و تعداد آيات كه ابتداى سورهها ذكر مىشود،در اين تفسير مشاهده نمىشود. فقط كلياتى در بعضى بحثهاى علوم قرآنى به مناسبت آيات،به شكل روايت مطرح مىشود،كه موارد ذيل بعنوان نمونه آن مىباشند: | اثرى از مكى،مدنى بودن و تعداد آيات كه ابتداى سورهها ذكر مىشود،در اين تفسير مشاهده نمىشود. فقط كلياتى در بعضى بحثهاى علوم قرآنى به مناسبت آيات،به شكل روايت مطرح مىشود،كه موارد ذيل بعنوان نمونه آن مىباشند: | ||
الف)نزول قرآن:اينكه نزول قرآن در شب قدر بوده به شكل دفعهاى بوده است و پس از آن بصورت تدريجى طى 20 سال ادامه | الف)نزول قرآن:اينكه نزول قرآن در شب قدر بوده به شكل دفعهاى بوده است و پس از آن بصورت تدريجى طى 20 سال ادامه داشته، اين امر در جلد 5 صفحۀ 558 حديث 30،ج 1 صفحه 311 ح 10 و حديث 9 و ج 5 صفحۀ 624 حديث 53 به شكل تكرارى. | ||
ب)بحث سبعة احرف:جلد 1 صفحۀ 168 حديث 573 و 572 از امام باقر عليه السلام كه: | ب)بحث سبعة احرف:جلد 1 صفحۀ 168 حديث 573 و 572 از امام باقر عليه السلام كه: | ||
خط ۳۳۴: | خط ۳۳۴: | ||
ه)محكم و متشابه:جلد 1 صفحۀ 312،بعد بحثى راجع به محكم و متشابه | ه)محكم و متشابه:جلد 1 صفحۀ 312،بعد بحثى راجع به محكم و متشابه | ||
و)تعداد سورهها و آيات قرآن:جلد 1 صفحۀ 313 ح 20 و | و)تعداد سورهها و آيات قرآن:جلد 1 صفحۀ 313 ح 20 و 21، از پيامبر اكرم «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»:جميع سور القرآن مأة و اربع عشر سورة و جميع آيات القرآن ستة آلاف آيه و مأة آية و ست و ثلثون | ||
ز)تأويل دار بودن قرآن:ج 1 صفحۀ 313 به بعد و ج 4 صفحۀ 169 از روضۀ كافى:يا ابا عبيدة ان لهذا القرآن تأويلا لا يعلمه الاّ اللّه و الراسخون فى العلم... | ز)تأويل دار بودن قرآن:ج 1 صفحۀ 313 به بعد و ج 4 صفحۀ 169 از روضۀ كافى:يا ابا عبيدة ان لهذا القرآن تأويلا لا يعلمه الاّ اللّه و الراسخون فى العلم... |
ویرایش