۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' .' به '. ') |
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
كتاب «ترجمه نهجالبلاغه(سپهر)»، تاليف احمد سپهر خراسانى ترجمه فارسى كتاب شريف نهجالبلاغه است. | كتاب «ترجمه نهجالبلاغه(سپهر)»، تاليف احمد سپهر خراسانى ترجمه فارسى كتاب شريف نهجالبلاغه است. | ||
اين اثر يكى از ترجمههاى در دسترس از نهجالبلاغه است كه داراى ترجمهاى همراه با نثر مسجع و مغلق مىباشد. مولف درباره انگيزه خود از ترجمه نهجالبلاغه عرضه مىدارد كه «نهجالبلاغه را با اين كه كسان بسيارى ترجمه و شرح كردهاند، هنوز چنانچه بايد و شايد حق آن ادا نشده است. چه، كلام هر چه بليغتر و سخن هر چه زيباتر باشد، نقل خصوصيات و لطايف آن به زبان ديگر، مشكلتر و احيانا غير ممكن مىگردد.. .. روى اين اصل هر چه بيشتر نهجالبلاغه ترجمه شود و ذوقها درباره آن بكار رود نه تنها مشمول قبح تكرار و زشتى تقليد نيست، بلكه حكم قند مكرّر را پيدا مىكند، و شيرينىهاى آن بيشتر آشكار و لطايف آن بهتر نمودار مىگردد و طبايع مختلف را جلب و ذوقهاى گوناگون را جذب مىنمايد. ... اين ناچيز بىآن كه دعوى برترى و يا برابرى با ساير ترجمهها و شرحهاى نهجالبلاغه كند، به همان فلسفهاى كه اشاره شد، دست به ترجمه خطب [[امام على(ع)]] بر حسب استعداد و سليقه خويش زد، اين توفيق از آن دست داد كه به علت كبر سن از اشتغالاتى كه داشتم، يكسره كنارهگيرى و اعتزال را پيشه ساختم. دوستانى كه به من تفقّدى داشتند بر حسب اقتضاى مقام سخن از نهجالبلاغه به ميان آوردند و مرا وادار به اين كار نمودند. فروردين سال 36 بود كه به ترجمه متن پرداختم، و پس از سه ماه خاتمه پذيرفت. | اين اثر يكى از ترجمههاى در دسترس از نهجالبلاغه است كه داراى ترجمهاى همراه با نثر مسجع و مغلق مىباشد. مولف درباره انگيزه خود از ترجمه نهجالبلاغه عرضه مىدارد كه «نهجالبلاغه را با اين كه كسان بسيارى ترجمه و شرح كردهاند، هنوز چنانچه بايد و شايد حق آن ادا نشده است. چه، كلام هر چه بليغتر و سخن هر چه زيباتر باشد، نقل خصوصيات و لطايف آن به زبان ديگر، مشكلتر و احيانا غير ممكن مىگردد.... روى اين اصل هر چه بيشتر نهجالبلاغه ترجمه شود و ذوقها درباره آن بكار رود نه تنها مشمول قبح تكرار و زشتى تقليد نيست، بلكه حكم قند مكرّر را پيدا مىكند، و شيرينىهاى آن بيشتر آشكار و لطايف آن بهتر نمودار مىگردد و طبايع مختلف را جلب و ذوقهاى گوناگون را جذب مىنمايد.... اين ناچيز بىآن كه دعوى برترى و يا برابرى با ساير ترجمهها و شرحهاى نهجالبلاغه كند، به همان فلسفهاى كه اشاره شد، دست به ترجمه خطب [[امام على(ع)]] بر حسب استعداد و سليقه خويش زد، اين توفيق از آن دست داد كه به علت كبر سن از اشتغالاتى كه داشتم، يكسره كنارهگيرى و اعتزال را پيشه ساختم. دوستانى كه به من تفقّدى داشتند بر حسب اقتضاى مقام سخن از نهجالبلاغه به ميان آوردند و مرا وادار به اين كار نمودند. فروردين سال 36 بود كه به ترجمه متن پرداختم، و پس از سه ماه خاتمه پذيرفت. | ||
نشر ترجمه را بدون شرح و بسطى كافى ندانسته، تعليقات را بر آن مزيد كردم و پس از تعليقات مناسب ديدم كه در اطراف نفس خطابه و تاريخ پيدايش آن و خطباى معروف نيز شرحى بنويسم و كتاب را هر چه بيشتر سودمند گردانم، و با اين كه به علّت نداشتن كمك و فشار بىاندازه كار ناتوان شده بودم، اين مقصود را نيز به انجام رسانيدم، و مجموع مدتى كه صرف تدوين اين كتاب از هر جهت شدت يازده ماه تمام با روزى دوازده ساعت كار بوده است.» | نشر ترجمه را بدون شرح و بسطى كافى ندانسته، تعليقات را بر آن مزيد كردم و پس از تعليقات مناسب ديدم كه در اطراف نفس خطابه و تاريخ پيدايش آن و خطباى معروف نيز شرحى بنويسم و كتاب را هر چه بيشتر سودمند گردانم، و با اين كه به علّت نداشتن كمك و فشار بىاندازه كار ناتوان شده بودم، اين مقصود را نيز به انجام رسانيدم، و مجموع مدتى كه صرف تدوين اين كتاب از هر جهت شدت يازده ماه تمام با روزى دوازده ساعت كار بوده است.» | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
نامهها حضرت؛ همانند: «از نامههاى اوست خطاب به معاويه: | نامهها حضرت؛ همانند: «از نامههاى اوست خطاب به معاويه: | ||
قوم ما بر آن شدند كه پيغمبرمان را به قتل رسانند، و ما را از بيخ و بن براندازند، و در باره ما نقشههايى كشيدند، و فكرهايى بكار بردند، و كارهاى زيادى كردند، از آسايش باز داشتند، جامه ترس بر ما پوشاندند، و ما را وادار به اقامت در كوه صعبالعبورى «شعب ابىطالب» كردند، براى ما آتش جنگ بر پا نمودند، و خدا ما را واداشت كه از او دفع شر كنيم، و از حريم حرمتش دشمن را برانيم.. ..». | قوم ما بر آن شدند كه پيغمبرمان را به قتل رسانند، و ما را از بيخ و بن براندازند، و در باره ما نقشههايى كشيدند، و فكرهايى بكار بردند، و كارهاى زيادى كردند، از آسايش باز داشتند، جامه ترس بر ما پوشاندند، و ما را وادار به اقامت در كوه صعبالعبورى «شعب ابىطالب» كردند، براى ما آتش جنگ بر پا نمودند، و خدا ما را واداشت كه از او دفع شر كنيم، و از حريم حرمتش دشمن را برانيم....». | ||
بخش سوم، در كلمات قصار [[امام على(ع)]] مىباشد: «درباره مردى گفته كه با زبان به ثناى او مبالغه مىكرد و در دل به او اعتقاد نداشت: من از آن چه تو مىگويى كمترم، و بالاتر از آنم كه عقيده دارى.» | بخش سوم، در كلمات قصار [[امام على(ع)]] مىباشد: «درباره مردى گفته كه با زبان به ثناى او مبالغه مىكرد و در دل به او اعتقاد نداشت: من از آن چه تو مىگويى كمترم، و بالاتر از آنم كه عقيده دارى.» |
ویرایش