آفرینش و تاریخ
آفرينش و تاريخ | |
---|---|
پدیدآوران | مقدسی، مطهر بن طاهر (نويسنده) شفیعی کدکنی، محمدرضا (مترجم و مقدمهنويس) |
عنوانهای دیگر | البدء و التاريخ. فارسی |
ناشر | آگه |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1374ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-416-000-2 |
موضوع | اسلام - تاريخ - متون قدیمی تا قرن 14
ايران - تاريخ تاريخ جهان - متون قدیمی تا قرن 14 |
تعداد جلد | 6 |
کد کنگره | الف2 ب4041 35/63 DS |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
آفرینش و تاریخ، ترجمه فارسی کتاب شش جلدی «البدء و التاريخ» است و منسوب به ابوزید بن احمد بن سهل بلخی، معروف به مطهر بن طاهر مقدسی است که در موضوع تاریخ و سیره به زبان عربی نوشته شده و دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، بر این اثر مقدمه و تعلیقات نوشته و آن را به فارسی ترجمه کرده است. سال تألیف اصل نسخه عربی کتاب، 355ق، است. این اثر یادگاری است از درخشانترین ادوار تاریخ تمدن ایران عصر اسلامی؛ دوره خردگرایی و اومانیسم، عصر فارابی و رازی و اخوانالصفا. در میان آثار بازمانده از این روزگار، کتاب آفرینش و تاریخ، تقریبا حالتی منحصربهفرد دارد؛ یعنی دایرةالمعارفی است از فلسفه، تاریخ، اسطورهشناسیِ تطبیقی، دینشناسی، جهانشناسی، جغرافیا و رستاخیزشناسی و در تمام این زمینهها، گاه، اطلاعاتی عرضه میدارد که در هیچ کتاب دیگری نمیتوان یافت. درحقیقت، تصویری است جامع از تلقی مردمان باستان و سه قرن اول عصر اسلامی نسبت به جهان از آغازِ آفرینش تا پایانِ آن. و از این چشمانداز بخشهایی از این کتاب، برای ما، همان ارزشی را دارد که کتاب «مسخ کاینات»، اثر اُوید، برای جهان غرب و یونان باستان[۱]. شفیعی کدکنی درباره ترجمه در مقدمه کتابش چنین نوشته است: درست به یاد دارم و یادداشت کردهام که ترجمه این کتاب را در تاریخ 23/4/1345، آغاز کردم، ولی بهدرستی نمیدانم که در چه زمانی به پایان رسید. احتمالا در حدود 1349. چهار جلد آن (سوم تا ششم) در فاصله سالهای 1349-1352 انتشار یافت (یعنی جلد سوم در زمستان 1349 و جلد چهارم در زمستان 1350 و جلد پنجم در زمستان 1351 و جلد ششم در تابستان 1352، در سلسله انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، سری منابع تاریخ و جغرافیای ایران)، ولی جلد اول و دوم آن، همچنان، چاپنشده باقی ماند. علتِ آن، بعضی گرفتاریها و در دنبال آن سفری بود که برای مترجم پیش آمد و او را از این حال و هوا بهدور کرد. اکنون که با فاصلهای تقریبا بیستساله، متن کاملِ آن شش مجلد در دو جلد انتشار مییابد، خدای را سپاسگزارم که این خدمتِ ناچیز به زبان و فرهنگ و تاریخ ایران به سامان رسیده است و جویندگان این نوع کتابها میتوانند متن کامل کتاب را در اختیار داشته باشند. اسلوب ترجمه، در حد توانایی مترجم، چنان بوده است که ضمن رعایت امانت و حفظ بعضی از تعبیرات و اصطلاحات - که ارزش تاریخی و فرهنگی دارند - عباراتِ کتاب ساده و طبیعی باشند و تا حدی از اسلوب نثر قرنهای اولیه، که به عصر مؤلف نزدیکند، دور نباشند. خوانندگان دانشمندِ کتاب ملاحظه خواهند کرد که مصحح، به همان اندازه که وقت خود را برای ترجمه کتاب صرف کرده است، زحمتِ تصحیح متن عربی کتاب را نیز عهدهدار شده است و بسیاری از ساقطات متن را، از روی نسخه عکسیِ کتاب (موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران) و بیشتر از آن، از خلال متون کهن دیگر، گاه، بازسازی کرده است؛ بااینهمه مواردی باقی مانده است که افتادگی و نقص آن مسلم است و در فرصتهای موجود، امکان یافتنِ شکل درستِ آن عبارات به دست نیامد. اهل تحقیق در آینده این مهم را عهدهدار خواهند شد. یک نکته را که در مقدمه جلد چهارم ترجمه در سال 1351 نوشتهام، در اینجا عینا نقل میکنم و سپس توضیحی بر آن میافزایم: «مقداری از غلطها هم از تصحیحات نابهجای مصحح کتاب، یعنی کلمان هوار، سرچشمه گرفته که آنها را نمیتوان جزءِ اغلاط چاپی بشمار آورد. آنچه روزبهروز برای من روشنتر میشود این است که هوار در تصحیح این کتاب خیلی از «شغلتنا»ها را «شدرسنا» کرده و من به علت اعتماد به مقام او - مثل همه خاورشناسانی که حرفشان وحی منزل شمرده میشود! – از این نکته غفلت داشتم، بعد بهتدریج، در خلال چاپ کتاب، متوجه شدم و دیر شده بود؛ امیدوارم این نکات را در مقدمه مفصل خود یادآوری کنم». شفیعی در مقدمه ادامه میدهد: اکنون یادآور میشوم که در این چاپ، حتیالمقدور، از آنگونه اصلاحات که هوار مرتکب شده، پرهیز کردم و همان صورتِ موجود در متن را - تا جایی که امکان داشت - محفوظ نگاه داشتم. بعضی از این موارد را در پای صفحه نیز متذکر شدم، ولی ذکر تمام موارد، ضرورتی نداشت. هوار، علاوه بر تصرفات ناروایی که در متن کرده، در مشکول کردن (اعرابگذاری) کلمات و عبارات نیز خواننده را، گاه، گمراه کرده است؛ مثلا چنانکه در جای دیگر هم تذکر دادم، در صفحه 223 تمام «حکی»ها را که فاعل آن فلوطرخس بوده است، به صیغه مجهول درآورده است و این کار، از لحاظ کسانی که بخواهند به مسائل مربوط به تاریخ فلسفه در ایران و اسلام توجه کنند، گناهی نابخشودنی است، یا «المحدَثين» را به «المحدّثين» بدل کرده است که کاملا مفهومی متفاوت و خلاف نظر مؤلف ایجاد کرده است؛ محدَثین اصطلاحی است در تاریخ ادبیات عرب در تقابل قدما و با محدّثین (عالم علم حدیث)، هیچ ارتباطی ندارد. یادداشتهای ترجمه، همه از آن مترجم فارسی کتاب است و یادگار دوره جوانی و شکیبایی نستوه آن ایام. شفیعی کدکنی درباره این یادداشتها مینویسد: «بیآنکه بخواهم ارجی برای آن یادداشتها قایل شوم، از حوصلهای که صرف آن کردهام، الآن، تعجب میکنم و تأسف میخورم که کاش این مایه وقت را صرف کارهایی از لونی دیگر میکردم». وی در نهایت درباره این ترجمه مینویسد: «با اعتراف به ناچیز بودن این کوشش و با شرمساری بسیار از لغزشهایی که ممکن است برای مترجم روی داده باشد، بر رویهم میتوانم بگویم که در بعضی موارد شاید مراجعه به این ترجمه از مراجعه به اصل عربی آن هم - که توسط هوار انتشار یافته و به فرانسه نیز ترجمه شده است - به صحت نزدیکتر باشد»[۲]. در مقدمه مفصلی که مترجم درباره مؤلف و ارزشهای گوناگون این کتاب نوشته، به جوانب مختلف این کتاب پرداخته است و در بخش ساختارِ کتاب، مروری انتقادی بر تمام فصولِ کتاب را میتوان یافت. همه تعلیقات کتاب، از آن مترجم است[۳]. فهرست تفصیلی محتویات همه جلدها، در آغاز جلد اول و فهرست اعلام، فرهنگواره و مشخصات مراجع مقدمه و تعلیقات، در پایان جلد ششم ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
یادآوری و مقدمه مترجم.