۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فارابى' به 'فارابى') |
جز (جایگزینی متن - 'ارسطو' به 'ارسطو') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
3- نويسنده در مقالهاى بسيار مختصر به موضوع اختلاف علماى پيشين درباره مرگ پرداخته است. گروهى به دو دليل حسى و بديهى عقلى قائل به اين هستند كه مرگ هيچ گونه الم و ناراحتى ندارد. گروهى ديگر نيز مرگ را ناگوار دانستهاند. ابنحزم در اين رساله چيز جديدى به اين قضيه اضافه نكرده و تنها درصدد نقد مستند اين موضوع برآمده است. | 3- نويسنده در مقالهاى بسيار مختصر به موضوع اختلاف علماى پيشين درباره مرگ پرداخته است. گروهى به دو دليل حسى و بديهى عقلى قائل به اين هستند كه مرگ هيچ گونه الم و ناراحتى ندارد. گروهى ديگر نيز مرگ را ناگوار دانستهاند. ابنحزم در اين رساله چيز جديدى به اين قضيه اضافه نكرده و تنها درصدد نقد مستند اين موضوع برآمده است. | ||
4- در اين مقاله نويسنده به ردّ آراء «كندى» فيلسوف پرداخته است. لازم به ذكر است كه ابويوسف يعقوب بن اسحق كندى موسوم به ابوالحكما (- م) فيلسوف عرب و نخستين حكيم اسلامى است كه مستقيماً به آثار حكماى يونانى دسترسى داشته و شخصاً به ترجمه پارهاى از آثار | 4- در اين مقاله نويسنده به ردّ آراء «كندى» فيلسوف پرداخته است. لازم به ذكر است كه ابويوسف يعقوب بن اسحق كندى موسوم به ابوالحكما (- م) فيلسوف عرب و نخستين حكيم اسلامى است كه مستقيماً به آثار حكماى يونانى دسترسى داشته و شخصاً به ترجمه پارهاى از آثار [[ارسطو]]، تفسير و بيان آنها پرداخته است. با ظهور كندى بود كه فلسفه به عنوان بخشى از فرهنگ اسلام شناخته شده و به همين دليل، مورخان عرب، او را نخستين «فيلسوف عرب» خواندند. اين درست است كه كندى عقايد خود را از نوافلاطونيان [[ارسطو]]گراى اقتباس كردهاست؛ ولى اين نيز درست است كه وى كه آن معانى را محتواى جديدى بخشيد و با آشتىدادن ميراث فرهنگى يونان و اسلام، فلسفه جديدى را بنيان نهاد. | ||
وى ميان دين و فلسفه آشتى به وجود آورد و راه را براى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، ابنسينا و ابنرشد هموار كرد. او دو نظريه كاملاً متفاوت عرضه داشته است: در نظريه نخستين خود، طريق اهل منطق را مىپيمايد و دين را تا مرتبه فلسفه پايين مىآورد. در نظريه دوم، دين را علمى الهى مىداند و آن را بالاتر از فلسفه قرار مىدهد و اين علم الهى به وسيله قوه پيامبرى شناخته مىشود. با وجود اين، با تفسير فلسفى، دين با فلسفه سازگار مىشود. | وى ميان دين و فلسفه آشتى به وجود آورد و راه را براى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، ابنسينا و ابنرشد هموار كرد. او دو نظريه كاملاً متفاوت عرضه داشته است: در نظريه نخستين خود، طريق اهل منطق را مىپيمايد و دين را تا مرتبه فلسفه پايين مىآورد. در نظريه دوم، دين را علمى الهى مىداند و آن را بالاتر از فلسفه قرار مىدهد و اين علم الهى به وسيله قوه پيامبرى شناخته مىشود. با وجود اين، با تفسير فلسفى، دين با فلسفه سازگار مىشود. |
ویرایش