پرش به محتوا

ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
خلاصه‌ای‌ در منطق؛ رساله‌ای‌ در حساب‌؛ شرح‌ قصیدة البردة؛ شرح‌ الرّجز ابن‌ خطیب‌ در اصول‌ فقه؛، تلخیص‌ چند اثر از ابن‌ رشد و تلخیص‌ المحصّل‌ فخر رازی‌ با عنوان‌ لباب‌المحصل‌ في‌ أصول‌الدین‌.  
خلاصه‌ای‌ در منطق؛ رساله‌ای‌ در حساب‌؛ شرح‌ قصیدة البردة؛ شرح‌ الرّجز ابن‌ خطیب‌ در اصول‌ فقه؛، تلخیص‌ چند اثر از ابن‌ رشد و تلخیص‌ المحصّل‌ فخر رازی‌ با عنوان‌ لباب‌المحصل‌ في‌ أصول‌الدین‌.  
ابن‌ خطیب‌ در ضمن‌ بیان‌ این‌ آثار، نثرنویسى‌ ابن‌ خلدون‌ را از حیث‌ شیوه‌ و محتوا ستوده‌ است‌. هر چند ابن‌ خلدون‌ در زندگى‌نامه خود از این‌ آثار نام‌ نبرده‌، اما نام‌ آنها در فهرست‌های‌ كتاب‌شناسى‌ اسلامى‌ ادوار بعد آمده‌ و یك‌ اثر دیگر نیز با عنوان‌ شرح‌ قصیدة ابن‌ عبدون‌ بر آنها افزوده‌ شده‌ است‌، ولى‌ هیچ‌یك‌ از آثار مذكور جز لباب‌المحصّل‌ به‌ جای‌ نمانده‌ است‌. این‌ اثر در 1952م‌ به‌ كوشش‌ ل‌. روبیو در تطوان‌ (مراكش‌) چاپ‌ شده‌ است‌. ابن‌ خلدون‌ لباب‌ را به‌ اشاره آبلى‌، استاد مورد ستایش‌ خود، فراهم‌ آورده‌ است‌. توجه‌ ابن‌ خلدون‌ به‌ این‌ اثر نشان‌دهنده خصایل‌ اخلاقى‌ و فكری‌ بسیاری‌ است‌ كه‌ او هیچ‌گاه‌ یك‌سره‌ از آن‌ نگسست‌.  
ابن‌ خطیب‌ در ضمن‌ بیان‌ این‌ آثار، نثرنویسى‌ ابن‌ خلدون‌ را از حیث‌ شیوه‌ و محتوا ستوده‌ است‌. هر چند ابن‌ خلدون‌ در زندگى‌نامه خود از این‌ آثار نام‌ نبرده‌، اما نام‌ آنها در فهرست‌های‌ كتاب‌شناسى‌ اسلامى‌ ادوار بعد آمده‌ و یك‌ اثر دیگر نیز با عنوان‌ شرح‌ قصیدة ابن‌ عبدون‌ بر آنها افزوده‌ شده‌ است‌، ولى‌ هیچ‌یك‌ از آثار مذكور جز لباب‌المحصّل‌ به‌ جای‌ نمانده‌ است‌. این‌ اثر در 1952م‌ به‌ كوشش‌ ل‌. روبیو در تطوان‌ (مراكش‌) چاپ‌ شده‌ است‌. ابن‌ خلدون‌ لباب‌ را به‌ اشاره آبلى‌، استاد مورد ستایش‌ خود، فراهم‌ آورده‌ است‌. توجه‌ ابن‌ خلدون‌ به‌ این‌ اثر نشان‌دهنده خصایل‌ اخلاقى‌ و فكری‌ بسیاری‌ است‌ كه‌ او هیچ‌گاه‌ یك‌سره‌ از آن‌ نگسست‌.  
دیگر نوشته‌های‌ یادشده ابن‌ خلدون‌ هم‌ ظاهراً همان‌ یادداشت‌های‌ دوران‌ تحصیل‌ یا جزوه‌های‌ تدریس‌ اوست‌ و شاید به‌ همین‌ دلیل‌ بوده‌ كه‌ از ذكر آنها در زندگى‌نامه خود چشم‌ پوشیده‌ است‌. برخى‌ گفته‌اند شاید علت‌ عدم‌ ذكر نام‌ این‌ آثار در «التعریف»‌ آن‌ بوده‌ كه‌ ابن‌ خلدون‌ آنها را دارای‌ اهمیت‌ و مایه مباهات‌ نمى‌دانسته‌ و به‌ بزرگى‌، تقدیم‌ نكرده‌ بوده‌ است‌. در شروح‌ او بر قصیدة البردة یا قصیدة ابن‌ عبدون‌ و الرجز ابن‌ خطیب‌ به‌ نظر نمى‌رسد كه‌ مطلب‌ نو و قابل‌ توجهى‌ یافت‌ شود. رساله او در حساب‌ هم‌ احتمالاً مشتمل‌ بر آن‌ مقدار از اطلاعات‌ بوده‌ كه‌ هر فقیهى‌ بدان‌ نیاز داشته‌ و ظاهراً خلاصه‌ای‌ از یك‌ رساله ابن‌ البناءِ مراكشى‌ یا مؤلفى‌ دیگر بوده‌ است‌.
دیگر نوشته‌های‌ یادشده ابن‌ خلدون‌ هم‌ ظاهراً همان‌ یادداشت‌های‌ دوران‌ تحصیل‌ یا جزوه‌های‌ تدریس‌ اوست‌ و شاید به‌ همین‌ دلیل‌ بوده‌ كه‌ از ذكر آنها در زندگى‌نامه خود چشم‌ پوشیده‌ است‌. برخى‌ گفته‌اند شاید علت‌ عدم‌ ذكر نام‌ این‌ آثار در «التعریف»‌ آن‌ بوده‌ كه‌ ابن‌ خلدون‌ آنها را دارای‌ اهمیت‌ و مایه مباهات‌ نمى‌دانسته‌ و به‌ بزرگى‌، تقدیم‌ نكرده‌ بوده‌ است‌. در شروح‌ او بر قصیدة البردة یا قصیدة ابن‌ عبدون‌ و الرجز ابن‌ خطیب‌ به‌ نظر نمى‌رسد كه‌ مطلب‌ نو و قابل‌ توجهى‌ یافت‌ شود. رساله او در حساب‌ هم‌ احتمالاً مشتمل‌ بر آن‌ مقدار از اطلاعات‌ بوده‌ كه‌ هر فقیهى‌ بدان‌ نیاز داشته‌ و ظاهراً خلاصه‌ای‌ از یك‌ رساله ابن‌ البناءِ مراكشى‌ یا مؤلفى‌ دیگر بوده‌ است‌.
رساله منطق‌ او نیز مى‌بایست‌ تلخیص‌ كتابى‌ در منطق‌ بوده‌ باشد، اما دانسته‌ نیست‌ كه‌ این‌ خلاصه‌ را بر اساس‌ نوشته كدام‌ مؤلف‌ تدوین‌ كرده‌ بوده‌ است‌. از آن‌جا كه‌ وی‌ برخى‌ از نوشته‌های‌ ابن‌ رشد را تلخیص‌ كرده‌، شاید بتوان‌ گفت‌ كه‌ این‌ رساله‌ هم‌ خلاصه‌ای‌ از یك‌ اثر این‌ فیلسوف‌ مغربى‌ بوده‌ است‌، ولى‌ از بررسى‌ نوشته‌های‌ ابن‌ خلدون‌ برمى‌آید كه‌ تأثیر ابن‌ رشد بر اندیشه وی‌ ناچیز است‌. از این‌ رو باید گفت‌: خلاصه‌های‌ ابن‌ خلدون‌ از آثار ابن‌ رشد، بیشتر ارزشى‌ محدود و آموزشى‌ داشته‌اند تا ارزش‌ فلسفى‌ خاص‌، و به‌ احتمال‌ قوی‌ صرفاً اقتباساتى‌ از خلاصه‌ها و شرح‌های‌ ابن‌ رشد بر ارغنون‌، طبیعت‌ و ماوراءالطبیعه ارسطو بوده‌اند.
رساله منطق‌ او نیز مى‌بایست‌ تلخیص‌ كتابى‌ در منطق‌ بوده‌ باشد، اما دانسته‌ نیست‌ كه‌ این‌ خلاصه‌ را بر اساس‌ نوشته كدام‌ مؤلف‌ تدوین‌ كرده‌ بوده‌ است‌. از آن‌جا كه‌ وی‌ برخى‌ از نوشته‌های‌ ابن‌ رشد را تلخیص‌ كرده‌، شاید بتوان‌ گفت‌ كه‌ این‌ رساله‌ هم‌ خلاصه‌ای‌ از یك‌ اثر این‌ فیلسوف‌ مغربى‌ بوده‌ است‌، ولى‌ از بررسى‌ نوشته‌های‌ ابن‌ خلدون‌ برمى‌آید كه‌ تأثیر ابن‌ رشد بر اندیشه وی‌ ناچیز است‌. از این‌ رو باید گفت‌: خلاصه‌های‌ ابن‌ خلدون‌ از آثار ابن‌ رشد، بیشتر ارزشى‌ محدود و آموزشى‌ داشته‌اند تا ارزش‌ فلسفى‌ خاص‌، و به‌ احتمال‌ قوی‌ صرفاً اقتباساتى‌ از خلاصه‌ها و شرح‌های‌ ابن‌ رشد بر ارغنون‌، طبیعت‌ و ماوراءالطبیعه ارسطو بوده‌اند.
اثر دیگری‌ به‌ نام‌ شفاءالسائل‌ لتهذیب‌المسائل‌ به‌ ابن‌ خلدون‌ نسبت‌ داده‌ شده‌ كه‌ نه‌ در نوشته ابن‌ خطیب‌ از آن‌ یاد شده‌ است‌ و نه‌ در زندگى‌نامه خود مؤلف‌. این‌ كتاب‌ تنها در نوشته‌های‌ متأخّر جزو آثار ابن‌ خلدون‌ به‌ شمار آمده‌ است‌. طنجى‌، در مقدمه شفاء السائل‌، «یه‌ - یز»، نظرات‌ ابن‌ خلدون‌ را درباره دگرگونی‌های‌ تصوف‌ در مغرب‌ و نیز داوری‌ تند او پیرامون‌ این‌ جریان‌ فكری‌ و عملى‌ بازگو مى‌كند. این‌ اثر به‌ دنبال‌ مشاجره‌ای‌ سخت‌ كه‌ در پایان‌ نیمه دوم‌ سده 8ق‌/14م‌ میان‌ متصوفه اندلس‌ درگرفت‌، نوشته‌ شده‌ است‌. بحث‌ بر سر آن‌ بود كه‌ آیا نوشته‌های‌ صوفیه‌ و به‌ كار بستن‌ سخنان‌ ایشان‌ برای‌ وصول‌ به‌ معرفت‌ كافى‌ است‌ یا مرید در سیر و سلوك‌ برای‌ وصول،‌ نیازمند به‌ پیر و مراد است‌؟ ابواسحاق‌ ابراهیم‌ شاطبى‌ (د 790ق‌/1388م‌) در موضوع‌ این‌ مناقشه‌ از دانشمندان‌ فاس‌ فتوا خواست‌. ابن‌ خلدون‌، بى‌آن‌كه‌ از او خواسته‌ شود، پاسخ‌ خود را در كتاب‌ شفاءالسائل‌ تدوین‌ كرد. بررسى‌ تاریخى‌ ابن‌ خلدون‌ درباره این‌ مسأله،‌ كتاب‌ را به‌ صورت‌ مرجعى‌ برای‌ تحقیق‌ در تصوف‌ مغرب‌ درآورده‌ است‌. اقتباس‌ از إحیاء علوم‌الدین‌ غزالى‌ در این‌ كتاب‌ آشكار است‌.
اثر دیگری‌ به‌ نام‌ شفاءالسائل‌ لتهذیب‌المسائل‌ به‌ ابن‌ خلدون‌ نسبت‌ داده‌ شده‌ كه‌ نه‌ در نوشته ابن‌ خطیب‌ از آن‌ یاد شده‌ است‌ و نه‌ در زندگى‌نامه خود مؤلف‌. این‌ كتاب‌ تنها در نوشته‌های‌ متأخّر جزو آثار ابن‌ خلدون‌ به‌ شمار آمده‌ است‌. طنجى‌، در مقدمه شفاء السائل‌، «یه‌ - یز»، نظرات‌ ابن‌ خلدون‌ را درباره دگرگونی‌های‌ تصوف‌ در مغرب‌ و نیز داوری‌ تند او پیرامون‌ این‌ جریان‌ فكری‌ و عملى‌ بازگو مى‌كند. این‌ اثر به‌ دنبال‌ مشاجره‌ای‌ سخت‌ كه‌ در پایان‌ نیمه دوم‌ سده 8ق‌/14م‌ میان‌ متصوفه اندلس‌ درگرفت‌، نوشته‌ شده‌ است‌. بحث‌ بر سر آن‌ بود كه‌ آیا نوشته‌های‌ صوفیه‌ و به‌ كار بستن‌ سخنان‌ ایشان‌ برای‌ وصول‌ به‌ معرفت‌ كافى‌ است‌ یا مرید در سیر و سلوك‌ برای‌ وصول،‌ نیازمند به‌ پیر و مراد است‌؟ ابواسحاق‌ ابراهیم‌ شاطبى‌ (د 790ق‌/1388م‌) در موضوع‌ این‌ مناقشه‌ از دانشمندان‌ فاس‌ فتوا خواست‌. ابن‌ خلدون‌، بى‌آن‌كه‌ از او خواسته‌ شود، پاسخ‌ خود را در كتاب‌ شفاءالسائل‌ تدوین‌ كرد. بررسى‌ تاریخى‌ ابن‌ خلدون‌ درباره این‌ مسأله،‌ كتاب‌ را به‌ صورت‌ مرجعى‌ برای‌ تحقیق‌ در تصوف‌ مغرب‌ درآورده‌ است‌. اقتباس‌ از إحیاء علوم‌الدین‌ غزالى‌ در این‌ كتاب‌ آشكار است‌.
داوری‌ نهایى‌ ابن‌ خلدون‌ در مورد تصوف‌ با نظر علمای‌ گذشته‌ و معاصر وی‌ هماهنگ‌ است‌، اما در مقایسه‌ با نظری‌ كه‌ او خود در این‌ باره‌ در مقدمه، باز گفته‌ است‌ متناقض‌ است‌. به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ كه‌ برخى‌ این‌ اثر را از آن‌ ابن‌ خلدون‌ ندانسته‌اند، اما طنجى‌ اختلاف‌ میان‌ نظرات‌ مندرج‌ در این‌ اثر را با نظرهای‌ مقدمه‌، معلول‌ گذشت‌ زمان‌ مى‌داند و معتقد است‌ كه‌ شفاءالسائل‌ در مغرب‌ و بین‌ سال‌های‌ 774 و 776ق‌/1372-1374م‌ نوشته‌ شده‌ است‌. طنجى‌ این‌ كتاب‌ را در 1957م‌ در استانبول‌ به‌ چاپ‌ رسانیده‌ و فتوای‌ كوتاه‌ و قاطع‌ ابن‌ خلدون‌ را در مورد تصوف‌، با نقل‌ از تنبیه‌الغبي‌ برهان‌الدین‌ ابراهیم‌ البقاعى‌ (د 885ق‌/ 1480م‌) و الرّدّ المتین‌ عبدالغنى‌ النابلسى‌ (د 1143ق‌/1731م‌) به‌ آن‌ ضمیمه‌ كرده‌ است. ابن‌ خلدون‌ در این‌ فتوا، متصوفه‌ را دو دسته‌ مى‌داند: پیروان‌ طریقه سنت‌ و پیروان‌ طریقه بدعت‌آمیز متأخّر. او كسانى‌ چون‌ ابن‌ عربى‌ و ابن‌ سبعین‌ و ابن‌ برجان‌ (د 536ق‌/1142م‌) را از دسته اخیر و آثارشان‌ را سوزاندنى‌ مى‌داند. در هر حال‌، این‌ اثر از نوشته‌های‌ كم‌ اهمیت‌ ابن‌ خلدون‌ به‌ شمار آمده‌ كه‌ در آن‌ برخى‌ از عقاید مذهبى‌ او و احیاناً بعضى‌ مطالب‌ كه‌ پاره‌ای‌ از مسائل‌ مقدمه‌ را توضیح‌ مى‌دهد و نیز فتوای‌ او پیرامون‌ تصوف‌ غیرسنتى‌ متأخر آمده‌ است‌
داوری‌ نهایى‌ ابن‌ خلدون‌ در مورد تصوف‌ با نظر علمای‌ گذشته‌ و معاصر وی‌ هماهنگ‌ است‌، اما در مقایسه‌ با نظری‌ كه‌ او خود در این‌ باره‌ در مقدمه، باز گفته‌ است‌ متناقض‌ است‌. به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ كه‌ برخى‌ این‌ اثر را از آن‌ ابن‌ خلدون‌ ندانسته‌اند، اما طنجى‌ اختلاف‌ میان‌ نظرات‌ مندرج‌ در این‌ اثر را با نظرهای‌ مقدمه‌، معلول‌ گذشت‌ زمان‌ مى‌داند و معتقد است‌ كه‌ شفاءالسائل‌ در مغرب‌ و بین‌ سال‌های‌ 774 و 776ق‌/1372-1374م‌ نوشته‌ شده‌ است‌. طنجى‌ این‌ كتاب‌ را در 1957م‌ در استانبول‌ به‌ چاپ‌ رسانیده‌ و فتوای‌ كوتاه‌ و قاطع‌ ابن‌ خلدون‌ را در مورد تصوف‌، با نقل‌ از تنبیه‌الغبي‌ برهان‌الدین‌ ابراهیم‌ البقاعى‌ (د 885ق‌/ 1480م‌) و الرّدّ المتین‌ عبدالغنى‌ النابلسى‌ (د 1143ق‌/1731م‌) به‌ آن‌ ضمیمه‌ كرده‌ است. ابن‌ خلدون‌ در این‌ فتوا، متصوفه‌ را دو دسته‌ مى‌داند: پیروان‌ طریقه سنت‌ و پیروان‌ طریقه بدعت‌آمیز متأخّر. او كسانى‌ چون‌ ابن‌ عربى‌ و ابن‌ سبعین‌ و ابن‌ برجان‌ (د 536ق‌/1142م‌) را از دسته اخیر و آثارشان‌ را سوزاندنى‌ مى‌داند. در هر حال‌، این‌ اثر از نوشته‌های‌ كم‌ اهمیت‌ ابن‌ خلدون‌ به‌ شمار آمده‌ كه‌ در آن‌ برخى‌ از عقاید مذهبى‌ او و احیاناً بعضى‌ مطالب‌ كه‌ پاره‌ای‌ از مسائل‌ مقدمه‌ را توضیح‌ مى‌دهد و نیز فتوای‌ او پیرامون‌ تصوف‌ غیرسنتى‌ متأخر آمده‌ است‌
===ب‌===  
===ب‌===  
آثاری‌ كه‌ ابن‌ خلدون‌ پس‌ از دست‌ شستن‌ از سیاست‌ نوشته‌ و به‌ لحاظ اهمیتشان‌ در زندگى‌نامه خود از آنها یاد كرده‌ است‌؛ و اساساً ابن‌ خلدون‌ به‌ واسطه نگارش‌ آنها پرآوازه‌ گشته‌ است‌. با توجه‌ به‌ رابطه درونى‌ و موضوعى‌ این‌ آثار و پیوستگى‌ طرحى‌ كه‌ آنها را پدید آورده‌ است‌، باید آنها را در كنار هم‌ مورد بحث‌ قرار داد. این‌ آثار عبارتند از كتاب‌ «العبر» و «التعریف‌».
آثاری‌ كه‌ ابن‌ خلدون‌ پس‌ از دست‌ شستن‌ از سیاست‌ نوشته‌ و به‌ لحاظ اهمیتشان‌ در زندگى‌نامه خود از آنها یاد كرده‌ است‌؛ و اساساً ابن‌ خلدون‌ به‌ واسطه نگارش‌ آنها پرآوازه‌ گشته‌ است‌. با توجه‌ به‌ رابطه درونى‌ و موضوعى‌ این‌ آثار و پیوستگى‌ طرحى‌ كه‌ آنها را پدید آورده‌ است‌، باید آنها را در كنار هم‌ مورد بحث‌ قرار داد. این‌ آثار عبارتند از كتاب‌ «العبر» و «التعریف‌».
۱٬۱۲۴

ویرایش