۱٬۱۲۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
== ابن خلدون در روزگار معاصر== | == ابن خلدون در روزگار معاصر== | ||
با مطرح گشتن مجدد ابن خلدون در روزگار معاصر، شخصیت او هم مورد اظهار نظرهای گوناگون قرار گرفت. این نظرها را كلاً مىتوان به دو دسته مخالف و موافق تقسیم كرد. انتقاد بزرگى كه بر ابن خلدون كردهاند، این است كه وی در دوره دوم زندگانیش مكرّراً موضع سیاسى خویش را تغییر داده است. زندگىنامهای كه او از خود به جا نهاده، حاكى است كه چه سان با دگرگونى اوضاع او هم به آسانى مخدوم خود را عوض مىكرد، یا از هم پیمان دیروز مىبرید و با رقیبى نیرومندتر همدست مىشد تا بر او بتازد، یا در توطئههای پنهانى دربارهای مغرب شركت مىجست، یا اگر وضع موطن یا محل خدمت خود را مساعد نمىدید، به جایى دیگر رخت برمىبست. اینگونه حركتها موجب شده است كه ابن خلدون را فردی فرصتطلب، جاهطلبى بىاعتقاد به اصولاخلاقى و سیاستمدار متلونى كه میهنپرستى را سخنى بیهوده مىدانست، بدانند. شاید این همه ناشى از خصلت خودپسندی وی باشد كه برخى آن را در نگارش «التعریف» جلوهگر یافتهاند. نصار بر آن است كه ابن خلدون تحت تأثیر محیط زندگیش هیچ پروای آرمانگرایى نداشته و محرك او در همه مراحل حیات فقط عامل شخصى بوده است. | با مطرح گشتن مجدد ابن خلدون در روزگار معاصر، شخصیت او هم مورد اظهار نظرهای گوناگون قرار گرفت. این نظرها را كلاً مىتوان به دو دسته مخالف و موافق تقسیم كرد. انتقاد بزرگى كه بر ابن خلدون كردهاند، این است كه وی در دوره دوم زندگانیش مكرّراً موضع سیاسى خویش را تغییر داده است. زندگىنامهای كه او از خود به جا نهاده، حاكى است كه چه سان با دگرگونى اوضاع او هم به آسانى مخدوم خود را عوض مىكرد، یا از هم پیمان دیروز مىبرید و با رقیبى نیرومندتر همدست مىشد تا بر او بتازد، یا در توطئههای پنهانى دربارهای مغرب شركت مىجست، یا اگر وضع موطن یا محل خدمت خود را مساعد نمىدید، به جایى دیگر رخت برمىبست. اینگونه حركتها موجب شده است كه ابن خلدون را فردی فرصتطلب، جاهطلبى بىاعتقاد به اصولاخلاقى و سیاستمدار متلونى كه میهنپرستى را سخنى بیهوده مىدانست، بدانند. شاید این همه ناشى از خصلت خودپسندی وی باشد كه برخى آن را در نگارش «التعریف» جلوهگر یافتهاند. نصار بر آن است كه ابن خلدون تحت تأثیر محیط زندگیش هیچ پروای آرمانگرایى نداشته و محرك او در همه مراحل حیات فقط عامل شخصى بوده است. | ||
در برابر این گروه، دستهای دیگر از محققان در عین پذیرفتن جاهطلبى، خودپسندی و توطئهگریهای وی، بعید مىدانند كه این رفتار برخاسته از انگیزههایى شخصى باشد. اینان بر این باورند كه باید انگیزههای اصلى ماجراهای زندگى او را در جستوجوی وی برای راه نجاتى برای اسلام از تباهى دانست، هر چند خود در این مورد بدین نكته تصریح نكرده است. توجیهكنندگان رفتار ابن خلدون از یكسو به فقدان مفهوم وطندوستى در مغرب سده 8ق/14م متوسل مىشوند و تصور مىكنند كه در نظر ابن خلدون كشمكش میان مدعیان قدرت سیاسى در مغرب آن روز جنبه تضاد فكری و اعتقادی نداشته و منحصراً نتیجه تضاد منافع و خودخواهیهای آنان بوده است و از این رو ابن خلدون كفایت سیاسى خود را در اختیار نیرویى قرار مىداده كه سود بیشتری از آن عاید مىشده است، و این در حالى است كه قراین متعدد در زندگى اجداد ابن خلدون و خود او حاكى از دلبستگى شدید آنان به مغرب و وحدت و نیرومندی آن است. | در برابر این گروه، دستهای دیگر از محققان در عین پذیرفتن جاهطلبى، خودپسندی و توطئهگریهای وی، بعید مىدانند كه این رفتار برخاسته از انگیزههایى شخصى باشد. اینان بر این باورند كه باید انگیزههای اصلى ماجراهای زندگى او را در جستوجوی وی برای راه نجاتى برای اسلام از تباهى دانست، هر چند خود در این مورد بدین نكته تصریح نكرده است. توجیهكنندگان رفتار ابن خلدون از یكسو به فقدان مفهوم وطندوستى در مغرب سده 8ق/14م متوسل مىشوند و تصور مىكنند كه در نظر ابن خلدون كشمكش میان مدعیان قدرت سیاسى در مغرب آن روز جنبه تضاد فكری و اعتقادی نداشته و منحصراً نتیجه تضاد منافع و خودخواهیهای آنان بوده است و از این رو ابن خلدون كفایت سیاسى خود را در اختیار نیرویى قرار مىداده كه سود بیشتری از آن عاید مىشده است، و این در حالى است كه قراین متعدد در زندگى اجداد ابن خلدون و خود او حاكى از دلبستگى شدید آنان به مغرب و وحدت و نیرومندی آن است. | ||
از سوی دیگر، تبرئهكنندگان ابن خلدون مىگویند: خیانت در آن عصر به مفهوم امروزی آن نبوده است. «اگر خیانتى بود، در حیطه امور دینى بود، نه در حیطه سیاست، زیرا سپاهى یا وزیر، خدمتگزار امیر یا خاندانى بود، نه خادم ملت و دولت». | از سوی دیگر، تبرئهكنندگان ابن خلدون مىگویند: خیانت در آن عصر به مفهوم امروزی آن نبوده است. «اگر خیانتى بود، در حیطه امور دینى بود، نه در حیطه سیاست، زیرا سپاهى یا وزیر، خدمتگزار امیر یا خاندانى بود، نه خادم ملت و دولت». | ||
از مجموع این نظرها و از غور در تاریخ عصر ابن خلدون مىتوان به این نتیجه رسید كه اولاً میراث خانوادگى ابن خلدون او را به سوی سیاست مىكشاند، ثانیاً در عرصه سیاست آن روزگار، رفتاری مانند رفتار ابنخلدون رسمىرایج بود و اختصاص به او نداشت؛ ثالثاً، و شاید مهمتر از همه آنچه در توجیه رفتار ابن خلدون گفته شده است، اینكه رفتار ابن خلدون در مقایسه با حركتهای رجال سیاسى آنزمان بسیار كمتر از آنچه در وهله نخست به نظر مىرسد، قابل سرزنش است و احتمالاً یكى از علتهای اینهمه اغماض سلاطین مغرب در مورد گذشته او همان سبكى بار گناهان سیاسى او در سنجش با مرسوم زمان بوده است. گذشته از اینها، آوازه ابن خلدون به سبب رفتار سیاسى یا اخلاقى او نیست تا او را در این زمینه ارزیابى كنیم. اشتهار او به علت بینش تاریخى عمیق، ابتكار شیوهای نو و یك دانش جدید (علم العمران) برای تمیز درستى و نادرستى خبرهای تاریخى و برخورد با تاریخ به مثابه یك علم است. | از مجموع این نظرها و از غور در تاریخ عصر ابن خلدون مىتوان به این نتیجه رسید كه اولاً میراث خانوادگى ابن خلدون او را به سوی سیاست مىكشاند، ثانیاً در عرصه سیاست آن روزگار، رفتاری مانند رفتار ابنخلدون رسمىرایج بود و اختصاص به او نداشت؛ ثالثاً، و شاید مهمتر از همه آنچه در توجیه رفتار ابن خلدون گفته شده است، اینكه رفتار ابن خلدون در مقایسه با حركتهای رجال سیاسى آنزمان بسیار كمتر از آنچه در وهله نخست به نظر مىرسد، قابل سرزنش است و احتمالاً یكى از علتهای اینهمه اغماض سلاطین مغرب در مورد گذشته او همان سبكى بار گناهان سیاسى او در سنجش با مرسوم زمان بوده است. گذشته از اینها، آوازه ابن خلدون به سبب رفتار سیاسى یا اخلاقى او نیست تا او را در این زمینه ارزیابى كنیم. اشتهار او به علت بینش تاریخى عمیق، ابتكار شیوهای نو و یك دانش جدید (علم العمران) برای تمیز درستى و نادرستى خبرهای تاریخى و برخورد با تاریخ به مثابه یك علم است. | ||
==جایگاه فرهنگی== | ==جایگاه فرهنگی== | ||
ابن خلدون امروزه در فرهنگ جهانى جایگاه شایستهای دارد. او نهتنها نسبت به زمان خود استثنایى جلوه مىكند، كه با انسان متفكر زمان ما هم سخنان بسیار دارد، نه از آن رو كه بتوان نظریات او را در مورد جامعه معاصر به كار برد، بلكه از آن جهت كه تحلیلهای او برای فهم زمینه تاریخى این جامعه سودمند است. او تفكر تاریخى را به مرحلهای نو رساند و تاریخ را از صورت واقعهنویسى پیشین به شكل نوین علمى و قابل تعقل درآورد. شیوه تحلیل استدلالى پویای او ارزشى پایدار دارد و در پرتو نظریات او، بسیاری از تحولات تاریخ گذشته جوامع اسلامى و مبانى تاریخى ساختار كنونى آنها را مىتوان روشنتر دریافت. | ابن خلدون امروزه در فرهنگ جهانى جایگاه شایستهای دارد. او نهتنها نسبت به زمان خود استثنایى جلوه مىكند، كه با انسان متفكر زمان ما هم سخنان بسیار دارد، نه از آن رو كه بتوان نظریات او را در مورد جامعه معاصر به كار برد، بلكه از آن جهت كه تحلیلهای او برای فهم زمینه تاریخى این جامعه سودمند است. او تفكر تاریخى را به مرحلهای نو رساند و تاریخ را از صورت واقعهنویسى پیشین به شكل نوین علمى و قابل تعقل درآورد. شیوه تحلیل استدلالى پویای او ارزشى پایدار دارد و در پرتو نظریات او، بسیاری از تحولات تاریخ گذشته جوامع اسلامى و مبانى تاریخى ساختار كنونى آنها را مىتوان روشنتر دریافت. |