۱۱۹٬۵۷۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می ش' به ' میش') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'میکند' به 'میکند') |
||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
بله آقا روح الله! اینطور شد که برادرم کربلایی اکبر هم آمد اینجا و به کام دلش رسید و بعد هم شد تفنگچی و باغبان حاج آقا مصطفی، و شد تا از بدِ روزگار، سر حاج آقا مصطفی روز زانو او باشد. | بله آقا روح الله! اینطور شد که برادرم کربلایی اکبر هم آمد اینجا و به کام دلش رسید و بعد هم شد تفنگچی و باغبان حاج آقا مصطفی، و شد تا از بدِ روزگار، سر حاج آقا مصطفی روز زانو او باشد. | ||
آقا روحالله! حرفم را باور کنید. بهت همهی کارها را خراب | آقا روحالله! حرفم را باور کنید. بهت همهی کارها را خراب میکند.این جور مصیبتها همیشه میتواند اتفاق نیفتد به شرط آنکه آدم ها غافلگیر و بهت زده نشوند. سید جواد را که میبینید. بعد از آن واقعه، دیگر هرگز کمرش راست نشد که نشد. | ||
از پی دیدار سوم، دلم برای آقای مدرس... | از پی دیدار سوم، دلم برای آقای مدرس... | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
همچنان، دیدار سوم: خونِ نو، زیر پوست سیاست | همچنان، دیدار سوم: خونِ نو، زیر پوست سیاست | ||
در سال 1340، برای آخرین بار، [[موسوی خمینی، سید روحالله|حاج آقا روحالله خمینی]] با آقای کاشانی دیدار | در سال 1340، برای آخرین بار، [[موسوی خمینی، سید روحالله|حاج آقا روحالله خمینی]] با آقای کاشانی دیدار میکند. در این دیدار آیتالله کاشانی، که به راستی چون گنجشکی کوچک و لاغر شده است، بسیار آهسته مینالد: حاج آقا روح الله، خودتان باید شروع کنید، از من دیگر هیچ کاری ساخته نیست. | ||
چشم آقا… مطمئن بدانید که این مبارزه، متوقف نخواهد شد.<ref> ر.ک: بینام، ج2، ص56-58</ref> | چشم آقا… مطمئن بدانید که این مبارزه، متوقف نخواهد شد.<ref> ر.ک: بینام، ج2، ص56-58</ref> |