پرش به محتوا

سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ده اند' به 'ده‌اند'
جز (جایگزینی متن - 'ی ها ' به 'ی‌ها ')
جز (جایگزینی متن - 'ده اند' به 'ده‌اند')
خط ۱۶۴: خط ۱۶۴:
ادامه دیدار دوم: حالیا ای اشک، ببار  
ادامه دیدار دوم: حالیا ای اشک، ببار  
حاجیه خانم روح الله را با تنی چند به اراک فرستاد و طبیبی طلبید.روح الله خسته از شتاب، بازگشت و گفت، هیچ کس نیامد، و گفتند که اراک هم خودش محتاج طبیب است.
حاجیه خانم روح الله را با تنی چند به اراک فرستاد و طبیبی طلبید.روح الله خسته از شتاب، بازگشت و گفت، هیچ کس نیامد، و گفتند که اراک هم خودش محتاج طبیب است.
گریه کن روحی جان گریه کن، یا بغض نکن! به خدا قسم که مردان بزرگ هم بر مرده‌ی یاران خویش زار زده اند و می زنن…. صاحبه بانو نبود تا این اضطراب به دلش بیفتد که مبادا  روح‌الله شاعرانه اندیش ما، از پی این سکوت سنگین، ناگهان از پای در آید،…  
گریه کن روحی جان گریه کن، یا بغض نکن! به خدا قسم که مردان بزرگ هم بر مرده‌ی یاران خویش زار زده‌اند و می زنن…. صاحبه بانو نبود تا این اضطراب به دلش بیفتد که مبادا  روح‌الله شاعرانه اندیش ما، از پی این سکوت سنگین، ناگهان از پای در آید،…  


روح‌الله صدای  مویه‌ی خواهران خویش را، که از راه دور دور شنید، آهسته گفت: «مرا ببخشید مادر! در خانه‌ی ما انگار که باز کسی بار سفر بسته است…  روح‌الله  دستهایش را به مادر سپرد و دید که دستی عظیم از بالای بالا، سقف آسمان را شکافت و سقف خانه را، و مادر را چون پری نرم و سپید و سبک برداشت و بالا برد…. حالا بلند شو برویم پائین. خوب است که، در شام غریبانمان دور هم باشیم، شاید عاقبت اشکهایت سرازیر شود…   
روح‌الله صدای  مویه‌ی خواهران خویش را، که از راه دور دور شنید، آهسته گفت: «مرا ببخشید مادر! در خانه‌ی ما انگار که باز کسی بار سفر بسته است…  روح‌الله  دستهایش را به مادر سپرد و دید که دستی عظیم از بالای بالا، سقف آسمان را شکافت و سقف خانه را، و مادر را چون پری نرم و سپید و سبک برداشت و بالا برد…. حالا بلند شو برویم پائین. خوب است که، در شام غریبانمان دور هم باشیم، شاید عاقبت اشکهایت سرازیر شود…